در باب این که جمهوری اسلامی اعتراضات گسترده مثل شورشهای شهری سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ (از اراک و مشهد تا قزوین و اسلامشهر)، تظاهرات دانشجویی سال ۱۳۷۸، جنبش سبز از خرداد تا دی ۱۳۸۹ و شورشهای گسترده در سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ را چگونه و از روی چه دستور العملی سرکوب می کرده، کمتر سندی از درون نظام به بیرون درز پیدا کرده است. با این که در طی چهار دهه این دستور العمل با توجه به تحولات تکنولوژیک و تکنیکهای سازماندهی و رهبری در جنبشهای اجتماعی تحول یافته، چارچوبهای این دستورالعمل تغییر بنیادینی نیافته است: نشان دادن مشت آهنین هدف اصلی است. بدین ترتیب از روی رفتار حکومت می توان نسخهای را که به آن عمل می شود تشخیص داد.
در این نوشته روی تقسیم کار مجموعه نهادهای حکومتی و دولتی در این دستور العمل تمرکز کرده و نقش و کارکرد آنها را توضیح می دهم. وقتی رفتار نهادهای جمهوری اسلامی را در همه اعتراضات، در طول چند هفته از آغاز تا پایان سرکوب دنبال کنید، روشن میشود که دقیقا از روی این نسخه عمل میکنند.
نیروهای امنیتی
کار این نیروها همیشگی است تا تهدیدات را تشخیص داده و از آنها پیشگیری کنند اما همیشه امکان اتفاقات پیشبینیناشده وجود دارد. پس از شروع اعتراضات این نیروها به شناسایی و بازداشت و اعتراف گیری مشغول میشوند تا اگر سازمانی وجود دارد آن را متلاشی کنند. آنها همچنین مسئولیت فشار بر خانوادههای روزنامه نگارانی را دارند که در رسانههای فارسی زبان خارج کشور کار میکنند. مشکل این نیروها آن است که همیشه بر اساس نظریه توطئه به دنبال چیزی میگردند (دست خارجی) که وجود ندارد و جلوی پای خود را نمیبینند. همچنین بر اساس همین دیدگاه تصور میکنند با اعتراف گیری و پرونده سازی و تهدید کار را به پایان رساندهاند.
مخابرات
یک نقش این نهاد قطع مجاری ارتباطی از تلفن تا اینترنت است. بسته به گسترهی تظاهرات و اعتراضات و محل آنها قطع مجاری در نظر گرفته می شود. نقش دیگر همکاری با نهادهای امنیتی برای پیگیری و بازداشت فعالان سیاسی از طریق شنود خطوط تلفنی و ارتباطات اینترنتی است. نقش سپاه در مخابرات کشور تا حدی است که خود ظرفیت بالایی برای مختل کردن ارتباطات ملی و بین المللی دارد.
نیروهای میدانی: نیروی انتظامی، بسیج، لباس شخصیها و سپاه
این چهار نیرو با اسامی متفاوتی که دارند (مثل نوپو یا یگان ویژه) به نوبت برای ارعاب و سرکوب خیابانی (لشکرکشی خیابانی، متفرق کردن با کتک زدن، آب پاشیدن، بازداشت، و شلیک گلولههای پلاستیکی و جنگی) اعزام می شوند. به این ترتیب که اگر نیروی انتظامی (و واحدی که زیر نظر آن برای سرکوبها تربیت شده) از پس ماجرا بر نیاید، به ترتیب بسیج و لباس شخصیها به کمک آن میآیند و اگر آنها نتوانستند، سپاه وارد عمل میشود. البته سپاه فرماندهی نیروهای میدانی را در اختیار دارد. سپاه همچنین نقش ترمیناتور (پایان دهنده) را در این ماجرا بازی میکند و مجوز دارد که به هر قیمت کار را تمام کند. هنگامی که میشنوید در یک شهر صدها نفر کشته و زخمی شدهاند، مطمئن باشید سپاه وارد عمل شده است؛ چون اطمینانی که حکومت به سپاه برای عدم درز اطلاعات دارد به نیروهای دیگر ندارد. این کار سپاه بر اساس ماموریت آن، که حفظ انقلاب اسلامی (نظام) است، انجام می شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
جمهوری اسلامی نمیخواهد حتی برای چند دقیقه عرصه خیابان از کنترلش خارج شود، اما امکان غافلگیری همیشه وجود دارد. به همین دلیل نیروهای معترض همیشه فرصتی برای به خود اختصاص دادن خیابان پیدا میکنند و در همین زمانهاست که عکسها پاره و نمادها سوزانده میشوند و شعارها به فضای اجتماعی راه مییابند.
نیروهای میدانی که مدام تحت آموزش و تمرین هستند سه کارکرد دارند: ۱) بازداشت گسترده نیروهایی که می توانند نقش رهبری را در خیابان بازی کنند (دانشجویان، فعالان سیاسی، فعالان حقوق بشر) ۲) رصد کردن اعتراضات و مشخص کردن افرادی که باید بازداشت شوند (به قول آنها سردستهها) ۳) لشکرکشی به مناطق پر جمعیت برای ارعاب و جابهجایی سریع برای پوشش مناطق گوناگون. این نیروها به انواع ابزارهای سرکوب شهری مجهز شدهاند چون رژیم بهرغم جار و جنجال درباره تهدیدات خارجی به خوبی می داند که مردم ایران بزرگترین تهدید آن هستند. به همین دلیل این بخش بودجهی نامحدودی دارد و از میان شرورترین نیروهای اجتماعی استخدام میکند. اوباشی که امروز به فرماندهان سپاه تبدیل شدهاند، به سادگی میتوانند افرادی شبیه به خود را استخدام کرده و برای سرکوب خیابانی تربیت کنند.
فدراسیونهای ورزشی
این نهادها همه مسابقات ورزشی را در روزهای اعتراضات تعطیل میکنند تا مبادا در گردهمایی تماشاگران شعاری داده شود یا اعتراضات از ورزشگاه به بیرون سرریز کند. شعارهای مکرری که حتی در زمانهای عادی در ورزشگاهها داده میشود، مقامات را متوجه امکان بالای اعتراض در هرگونه گردهمایی عمومی کرده است.
بخش آموزش
در دوران بالا گرفتن اعتراضات دانشگاهها و آموزش و پرورش در مناطقی که امکان اعتراض در آنها میرود تعطیل می شوند تا مبادا تجمعی اعتراضی در آنها صورت گیرد. البته در صورت عدم هماهنگی و باز بودن یک دانشگاه، نیروهای لباس شخصی آماده دستگیری جمعی دانشجویان در تجمعات هستند. جالب است که بعد از چهل سال گزینش و تصفیه و اسلامیسازی حکومت نمیتواند به عدم اعتراض در این نهادها اطمینان داشته باشد.
صدا و سیما
این سازمان مسئولیت فیلمبرداری از معترضان برای پرونده سازی، پخش اعترافات تلویزیونی دستگیرشدگان و همکاری در اعترافگیری و پخش برنامههایی برای خارجی و هدایت شده بودن معترضان را بر عهده دارد. سازمان صدا سیما بر خلاف تصور غربیان یک نهاد رسانهای و حتی تبلیغاتی نیست، بلکه یکی از واحدهای سرکوب در زمان اعتراضات و ذهن شویی و مهندسی فرهنگی و اجتماعی در غیر زمان اعتراضات است.
ارتش سایبری
در اوج تظاهرات برای حکومت مهم است تا حدی که می تواند در کار سایتهای اطلاع رسانی یا شبکههای رادیویی و تلویزیونی غیر دولتی اخلال ایجاد کند. پارازیت و هک از روشهای معمول است. حکومت نام این کارها را گذاشته جنگ سایبری. ارتش سایبری جمهوری اسلامی واحدی از تشکیلات سپاه پاسداران است.
سایتهای شبه دولتی و شبکههای اجتماعی
خبر سازی و نظر سازی و دیگر کارهای تبلیغاتی ضد اعتراض بر عهدهی اینهاست. آنها تا حد ممکن به توجیه درستیِ تصمیمات حکومت در تصمیمات مربوط به سرکوب ها مشغول میشوند. سایتهایی مثل الف، تابناک؛ خبر آنلاین و مانند آنها تلاش میکنند شواهدی برای اتهامات مقامهای عالیرتبه فراهم کنند. به عنوان مثال اگر مقامات بالا معترضان را وابسته به مجاهدین خلق یا خانوادهی پهلوی بدانند یا اشرار بنامند، برای این ادعاها شواهد کافی فراهم میکنند. همچنین آنها تلاش می کنند رسانههایی را که خبررسانی می کنند بی اعتبار (ضد ملی، ضد مذهبی) جلوه دهند. نقش این سایتهای صدا و سیما در جریان اعتراضات به هیچ وجه اطلاع رسانی نیست؛ پشتیبانی از سازمان سرکوب است.
سازمان تبلیغات اسلامی
این سازمان پس از آن که کشتارها و بازداشتها انجام شد و نیروهای میدانی توانستند از عدم حضور معترضان در خیابان اطمینان حاصل کنند، فعالیتش را برای انجام تظاهرات به نفع رژیم در سراسر کشور و بالاخص در شهرها و مناطقی که اعتراض وجود داشته آغاز میکند تا به مردم و افکار عمومی بینالمللی نشان داده شود که پایگاه اجتماعی رژیم از میان نرفته و "مردم" در صحنه هستند. نام این گردهماییها "تجمع مردمی دفاع از امنیت و اقتدار" است. گردهمایی ۹ دی که هرساله بزرگداشته میشود، برای ختم ماجرای جنبش سبز انجام شد. در این گونه تظاهرات همهی کارکنان دستگاههای تحت نظر رهبری و سپاه و بسیج با لباس شخصی حضور پیدا می کنند. در دو دههی اخیر با توجه به بسطی که نهادهای تحت نظر رهبری و موسسات اقتصادیِ تحت نظر سپاه داشتهاند، جمع کردن هزاران نفر در استانها و حدود سیصد هزار در تهران (جمعیت گرد آمده در ۹ دی ۱۳۸۸) و امکان ارسال اتوبوسی جمعیت از مناطق نزدیک توسط بسیج و سپاه، برپایی چنین تظاهراتی کار دشواری برای رژیم نیست.
وزارت خارجه
نقش وزیر خارجه و سخنگوی وزارت خارجه این است که هر گونه ابراز نگرانی از سرکوبها را دخالت خارجی در مسائل ایران بنامند و محکوم کنند. همچنین نمایندگیهای این وزارت مدام اخبار سرکوبها در رسانههای خارجی را تکذیب می کنند.
قوه قضاییه
در نهایت دادگاههای نمایشی و فرمایشی هزاران بازداشت شده را تحت تعقیب قضایی (با اتکا به پرونده سازی سپاه و نیروی انتظامی) قرار میدهند تا زندانها همچنان پر از مخالفان سیاسی باشند و کسی فراموش نکند که با چه نوع نظام سیاسی طرف است.
چنان که میبینید همهی امکانات سیاسی، رسانهای، قضایی، ارتباطی، امنیتی، نظامی و انتظامی برای سرکوب بسیج می شود. حکومت جمهوری اسلامی به حیات و ممات قشر حاکم پیوند خورده و حاکمان به هر قیمت میخواهند بمانند. کار هماهنگی همه این نهادها در بیت رهبری انجام میشود. بیت در دوران التهاب اجتماعی به ستاد مرکزی سرکوب تبدیل میشود، چون نهادها از هیچ سازمان و نهادی فرمانبری بدون قید و شرط ندارند غیر از دفتر رهبر.