بختک انحصار بر سر سینمای نحیف مستقل ایران

مدرن‌ترین و پراستقبال‌ترین سالن‌های سینمای ایران در اختیار جریانی قرار می‌گیرد که خود باعث نابودی سینما شده است

امضای تفاهم‌نامه همکاری میان موسسه تصویرشهر وابسته به شهرداری تهران و موسسه بهمن سبز وابسته به حوزه هنری- باشگاه فیلم و عکس صبا

انحصار اگر با قوانین حکومتی مهار نشود، چون توده‌‌ای سرطانی رشد می‌کند و همه ارکان سیستم را فرا می‌گیرد. در کشورهای دموکراتیک، قوانینی وجود دارد که ضدانحصارند؛ اما در کشورهای دیکتاتوری، حال چه از نوع دیکتاتوری توسعه، که دورانش به سرآمده است، و چه دیکتاتوری ویرانگر، این انحصار آن‌قدر به همه‌جا ریشه می‌دواند که دیگر جایی باقی نمی‌ماند و پایه‌های نظام و حکومت شروع به پوسیدن می‌کنند و سرانجام محتوم آن فروپاشی و ویرانی است.

نکته دیگر این است که قدرت مهارناپذیر نخست صاحب‌ قدرت را ناشنوا و نابینا و ارتباط او با دنیای واقعی را قطع می‌کند تا تنها آنچه را می‌خواهد بشنود و آنچه را می‌خواهد ببیند؛ بنابراین در حالی که فیل وسط خانه نشسته است، آن را نمی‌بیند و دنبال موری می‌گردد که اصلا وجود ندارد.

سپاه پاسداران و نظام مبتنی‌بر پیشوایان شیعه در جمهوری اسلامی هم چنین دیکتاتوری ویرانگری است که نخست حجیم می‌شود و سپس زیر حجم خود می‌رُمبد و فرومی‌پاشد و اکنون در مرحله‌ رُمبیدن است.

سپاه پاسداران که از آغاز دهه ۱۳۹۰ به‌طور جدی به بخش فیلمسازی وارد شد و سازمان سینمایی خود را بنا گذاشت و با بودجه‌های میلیاردی، رقبای مستقل از سپاه و وابسته به سایر نهادها یا مستقل به‌معنای نداشتن ارتباطی چسبنده با حکومت و قدرت را حذف کرد و سینما را به ورشکستگی کشاند و سالن‌های سینما را خالی از مردم کرد، حالا دنبال راه چاره است؛ اما با چشمانی نابینا و گوش‌های ناشنوا.

ارگان مطبوعاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی خبر و تحلیلی، با شادی اعلام کرد که مشکل سینمای ورشکسته ایران حل شد! اگر تصور کرده‌اید که راه‌حل مشکل را در مضمون «انقلاب اسلامی» فیلم‌های سپاه‌ساز می‌دانند، در اشتبا‌هید و کور و کری‌ قدرت را متوجه نشده‌اید. درست برعکس، تصور می‌کنند مافیای پخش سینمایی مانع فروش بالای فیلم‌های سپاه‌ساز شده است. به عنوان مقاله تسنیم توجه کنید: «تلاش برای فصل تازه‌ای در سینمای انقلابی/ آیا اتحاد حوزه هنری و شهرداری موجب حذف مافیای سینمای سرمایه‌محور می‌شود؟»

باید یادآوری کنیم که منظور از «سینمای انقلابی» همان محصولات سینمایی است که موسسه اوج، ارگان سینمایی سپاه پاسداران، و دیگر نهادهای ریز و درشت وابسته به هسته سخت قدرت می‌سازند. «مافیای سینمای سرمایه‌محور» هم همان سینمایی است که با سرمایه بی‌حساب‌وکتاب سپاه پاسداران و دفتر خامنه‌ای به صنعت سینما وارد شد و این صنعت را کاملا از حرکت و پویایی انداخت و روانه کانال فاضلاب کرد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

در همین مقاله تسنیم می‌خوانیم: «اکنون به‌تازگی خبری از امضای تفاهم‌نامه برای همکاری موسسه تصویرشهر وابسته به شهرداری تهران و زنجیره سینماهای موسسه بهمن سبز وابسته به حوزه هنری منتشر شد که در این تفاهم‌نامه دوساله، ظرفیت سالن‌داری طرفین در حوزه سینماداری یکپارچه و طرفین متعهد می‌شوند تمامی ظرفیت‌های خود در حوزه سینماداری، از قبیل سالن‌ها، دفاتر پخش، تجهیزات سخت‌افزاری، تبلیغات و کمپین، ظرفیت‌های تبلیغات محیطی، ارتباطات سازمانی، آمار و اطلاعات ارزیابی فروش، را در اختیار یکدیگر قرار دهند.»

برای اینکه عمق این انحصار و فاجعه‌ای را که بار می‌آورد درک کنیم و ببینیم نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند که بر مشکلات موجود می‌افزاید، خوب است به توانمندی این دو موسسه نگاهی بیندازیم.

موسسه بهمن سبز که از زیرمجموعه‌های سازمان سینمایی سوره حوزه هنری است، هرچند در سال ۱۳۸۳ تاسیس شد، تمام سینماهای سالم‌مانده از دوران پادشاهی را که مصادره و بازسازی و به حوزه هنری واگذار شده بودند، تحت مدیریت گرفت. همین چند روز پیش، هادی اسماعیلی با حکم حمیدرضا جعفریان، رئیس سازمان سینمایی، مدیرعامل موسسه بهمن سبز شد. این موسسه متولی بهره‌برداری از سینماهای حوزه هنری (زنجیره سینمایی مهر) در سراسر ایران، شامل امور سینمایی استان‌ها، دفتر پخش، سامانه فروش بلیت گیشه و آژانس تبلیغاتی سوره، است.

تصویرشهر که وابسته به شهرداری تهران است، مدرن‌ترین و جدیدترین سینماهای تهران و حومه را در اختیار دارد. مدیریت این موسسه هم چند ماه پیش تغییر کرد و به نازنین پیرکاری واگذار شد. او که دانش‌آموخته کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی است، به تهیه‌کنندگی سینما و تلویزیون، که ظاهرا به تخصصی نیاز ندارد، مشغول بوده است.

مجموع سالن‌های سینمایی این دو نهاد بیش از ۲۰۰ سالن نمایش در بیش از ۲۱ استان ایران را شامل می‌شود و روی‌هم‌رفته سهمی بیش از ۳۰ درصدی از ظرفیت فروش سینمای ایران را در اختیار دارد. وقتی پراکندگی و زیر سلطه بودن بقیه سالن‌های نمایش را در نظر بگیریم، متوجه می‌شویم این ۳۰ درصد یعنی تمام ظرفیت موجود؛ به عبارت ساده‌تر، مدرن‌ترین و پراستقبال‌ترین سالن‌های سینمای ایران در اختیار جریانی قرار می‌گیرد که خود باعث نابودی سینما شده است و تصور می‌کند دلیل نابودی سینما آن بخش خصوصی وابسته به جناح رقیب است، نه سیاست‌های غلط و سانسور ویرانگر. ضمنا این دو موسسه چون از کیسه خلیفه می‌بخشند، فروش بالا هم برایشان اهمیتی ندارد و با یارانه و ارزان‌فروشی، تنها تلاش می‌کنند آمار فروش را بالا ببرند.

صنعت سینما در ایران یکی از قدیمی‌ترین صنایع این کشور است. وقتی این موضوع با قدمت چندهزار ساله هنر و ادبیات و شعر و موسیقی و مردم بسیار علاقه‌مند آن به فیلم و سینما و داستان و روایت ترکیب شود، طبیعی است که سینمای ایران بتواند جهانی شود، اما اینکه این سینما حتی در کشورهای همسایه هم نتوانسته است برای خود جایی باز کند، فقط به‌دلیل همین بختکی است که بر سر مردم ایران و تمام صنایع ایران، از جمله صنعت سینما، افتاده است، بختک تحجر و واپس‌گرایی که فیلمسازان را مجبور می‌کند در آغاز فیلم‌هایشان «به نام خدا» بنویسند و در سانسور فیلم‌ها نه‌تنها مباحث عقیدتی و سیاسی که همه شئون زندگی را حذف کنند. از زبان حافظ باید گفت:

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی «پاسدار»، از میان برخیز

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه