قاعده عمومی و معمول در تاریخ سیاسی جهان عرب و مناطقی از آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین چنین است که «هر گروهی سلاح در دست داشته، سرانجام قدرت را نیز تصاحب کرده است». چنانچه ارتشهای عربی در سوریه، عراق، مصر، لیبی، تونس، سودان و یمن اندکی پس از استقلال و تاسیس حکومتهای غیرنظامی، از راه کودتا قدرت سیاسی را تصاحب کردند و به انحصار خود در آوردند. آنها برای توجیه عمل خود، به بهانهها و دلایل متعدد و گوناگونی همچون آزادسازی فلسطین، پایان دادن به فساد، یکپارچه کردن عربها، تاسیس نظام جمهوری و تشکیل نظام سوسیالیستی استناد میکردند، اما برایند عمل آنها در همه احوال یکسان بود؛ تحمیل حکومت نظامی اقتدارگرا بر مردم.
البته این قاعده استثناهایی هم دارد که لبنان از آن جمله است. لبنان گرچه جنگ داخلی خونین و درازمدتی را پشت سر گذاشت، به دلیل بافت اجتماعی چندقومی و نظام سیاسی طایفهای از کودتا و حکومت نظامی مصون ماند. تلاش شماری از افسران طرفدار «حزب ناسیونالیست سوری»، برای کودتا هم به شکست انجامید؛ اما امروز لبنان با گروه مسلحی روبرو است که ارتش نیست، اما میخواهد بهتدریج و با طی مراحل سیاسی، قدرت را در انحصار خود درآورد. این گروه «حزبالله» نام دارد و ساخته پرداخته جمهوری اسلامی ایران و تحت حمایت مالی و تسلیحاتی آن است.
قدرت حزبالله در لبنان زمانی گسترش یافت که اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کرد و سوریه و جمهوری اسلامی ایران جبهه مقاومت ملی را که از احزاب و سازمانهای فرافرقهای لبنان تشکیل شده بود، به حاشیه راندند و مسئولیت مقاومت در برابر اسرائیل را تنها به حزبالله سپردند. در اثر عملیاتهای حزبالله تحت عنوان فرماندهی «مقاومت اسلامی»، ارتش اشغالگر اسرائیل مجبور شد از لبنان عقبنشینی کند و جنوب لبنان آزاد شد.
پس از آن میبایست جبهه مقاومت منحل میشد و سلاحش را به دولت تسلیم میکرد یا طبق قاعده معمول در جهان عرب، قدرت را به طور کامل در اختیار میگرفت اما حزبالله نه چنان کرد، نه چنین. بلکه ترجیح داد سلاح را در دست خود نگه دارد و قدرت کامل را گامبهگام و مرحلهبهمرحله به دست بگیرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بهانه حزبالله برای حفظ سلاح و تشکیلات نظامیاش ابتدا آزادسازی «مزارع شبعا» بود که از ۱۹۶۷ به بعد در اشغال اسرائیل قرار داشت (اسرائیل ادعا میکند مزارع شبعا در تسلط دولت سوریه بود اما سوریه تاکنون از ارائه سندی به سازمان ملل متحد مبنی بر لبنانی بودن این اراضی سر باز زده است).
حزبالله بعد از آن، «آمادگی برای دفاع مقابل تجاوزهای احتمالی اسرائیل» را بهانه قرار داد. به این ترتیب بهتدریج و مرحلهبهمرحله وارد نهادهای دولتی شد و در هرم قدرت ریشه دواند و برای توجیه دینی این برنامه هم از مراجع فتوای شرعی مبنی بر جواز مشارکت در حکومت غیراسلامی گرفت.
هرچند عنوان عمومی که حزبالله تحت آن مراحل رسیدن به قدرت را پشت سر گذاشت، «حمایت از لبنان در برابر اسرائیل» بود، در این روند از عناوین دیگری نیز استفاده کرد. برای مثال در مرحله نخست، «حفاظت از سلاح با سلاح» را مبنا قرار داد و بر اساس آن به بیروت و جبل یورش برد و با «جنبش امل» ائتلاف کرد. در اثر این تلاشها بود که ائتلاف دوگانه شیعهمذهب امتیازهایی تازه در هرم قدرت سیاسی به دست آورد که سپرده شدن پست وزارت دارایی به شیعیان و تحمیل «یکسوم تعطیلشده» بر حکومتها بخشی از آن امتیازها محسوب میشد.
اما عنوانی که حزبالله برای فعالیتهای خود در مرحله بعد برگزید، «تثبیت مشروعیت مقاومت اسلامی» بود. حزبالله تحت این عنوان تلاش کرد تا در بیانیههای دولتی و رسمی، نام مقاومت کنار نام ارتش و مردم قرار گیرد که چنین هم شد. افزون بر آن، حزبالله هماهنگی با مقاومت را شرط نامزدی برای ریاستجمهوری قرار داد و تصریح کرد که برای این پست کسی باید نامزد شود که «از پشت به مقاومت خنجر نزند». به همین دلیل مدتی طولانی است که کرسی ریاستجمهوری در لبنان خالی است؛ چون هرکس شرایط مدنظر حزبالله را نداشته باشد، اجازه ندارد برای این پست نامزد شود.
حال حزبالله در مرحله جدیدی قرار گرفته که ایجاب میکند برای آن عنوان جدیدی برگزیند تا بیانگر هدفش در این مرحله باشد. البته حزبالله عنوان جدید را در لفظ و گفتار مطرح نکرده، اما با توجه به کردار و رفتار آن عنوان جدیدش این است: «حمایت از مقاومت به وسیله قدرت». یعنی مقاومتی که از لبنان دفاع میکند و در بحرانهای سوریه، یمن، عراق و فلسطین نقش دارد، برای بقای خود نیازمند قدرت است و باید آن را در دست داشته باشد.
آخرین مرحله از مراحل حزبالله برای رسیدن به قدرت که هدف نهایی آن در نردبان قدرت را تعیین میکند، به دست گرفتن «کل قدرت» است. اما به دست گرفتن کل قدرت به شکل رسمی و علنی در شرایط کنونی بسیار خطرناک است و امکان دارد به جنگ داخلی منجر شود. اوضاع اقتصادی، اجتماعی و ژئوپلیتیک هم با این کار سازگاری ندارد. گذشته از آن، حزبالله در سطح منطقه با اسرائیل روبرو است و بر سر دوراهی جنگ و آتشبس بلندمدت مانده است که در حال حاضر هیچ کدام را به مصلحت خود نمیداند. از این رو بهترین گزینه برای حزبالله در شرایط کنونی این است که تمام قدرت را از جمله ریاستجمهوری، پارلمان، نخستوزیری، وزارتخانههای کلیدی و پستهای حساس و مهم را در اختیار داشته باشد اما به صورت غیررسمی و تحت عناوین ظاهری و نمادین.
به همین جهت حزبالله درباره کسی که با نامزدی او برای پست ریاستجمهوری موافقت کرده است، میگوید که رساندن او به کاخ ریاستجمهوری را تضمین نمیکند. چرا؟ زیرا در صورتی که حزبالله نتواند نامزد تحت فرمان خود را پیدا کند، بهتر است کرسی ریاستجمهوری خالی بماند، چون در این صورت تسلط حزبالله بر قدرت مسلم میشود.
اما با توجه به اینکه حزبالله وابسته به ایران است، با تسلط حزبالله بر قدرت، لبنان در چارچوب پروژه منطقهای رهبر جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرد و با چالشها و خطرات سهمگین و فراوان محلی، منطقهای و بینالمللی مواجه میشود که فرجام آن را جز خدا کسی نمیداند.
© IndependentArabia