صبح روز جمعه، نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو سفر خود به یونان را زودتر از موعد خاتمه داد و به اسرائیل بازگشت تا «بر اوضاع، نظارت» کند. منظورش از «اوضاع»، عواقب ترور قاسم سلیمانی بود. نتانیاهو پیش از آنکه سوار هواپیما شود گفت: «همانطور که اسرائيل حق دفاع از خودش را دارد آمریکا هم دقیقا همین حق را دارد. سلیمانی مسئول مرگ شهروندان آمریکایی و بسیاری مردم بیگناه دیگر است. او در تدارک حملات اینچنینی دیگری نیز بود.»
ترور سلیمانی نه حتی در کل منطقه که در هواپیمای نخستوزیر اسرائیل هم آشوب ایجاد کرد. اعضای مذهبی هیات و مطبوعاتیهای همراه که میخواستند آخرهفته را در آتن بگذرانند سراسیمه کوشیدند خودشان را قبل از آغاز رسمی روز سبت (غروب جمعه) به اسرائيل برسانند. تزاچی بریورمن، دبیر کابینه، کنار هواپیما ایستاده بود و همه را به سرعت سوار میکرد.
اما اعضای هیات اگر به حرفهای روز پنجشنبه نتانیاهو (قبل از سفر به یونان) خوب گوش داده بودند شاید اینقدر به سراسیمگی نمیافتادند. او گفته بود: «منطقه ما پر از رویدادهای چشمگیر است. ما در نظارت نزدیک و تماس دائم با دوست عزیزمان، آمریکا، هستیم و از جمله من همین دیروز با ترامپ صحبت کردم. ما از هر اقدامی که آمریکا انجام دهد کاملا پشتیبانی میکنیم.»
هنوز معلوم نیست نتانیاهو و دستگاه دفاع اسرائیل پیش از حمله به سلیمانی در بغداد چقدر از جزئيات ماجرا با خبر بودند. اما تقریبا شکی نیست که میدانستند این حمله بالاخره روزی انجام میشود.
حالا روز سبت در حالی فرا رسیده که اسرائیل آماده واکنش احتمالی ایران میشود. مقامات اسرائیل میگویند حمله تلافیجویانه ایران علیه آمریکا میتواند شامل حرکت علیه اسرائيل با استفاده از نیروهای نیابتی ایران در سوریه، لبنان و حتی نوار غزه باشد.
تا بحال البته شاهد تاثیر خاصی در اسرائیل نبودهایم: نفتالی بنت، وزیر دفاع اسرائیل، به سرعت دیداری اضطراری در ستاد مرکزی ارتش در تل آویو سازمان داد که به نظر بیشتر فرصتی برای عکس دستجمعی گرفتن بود تا جلسه جدی دفاعی. ارتش اسرائیل در ضمن اعلام کرد «هار هرمون» (کوه هرمون) که تنها پیست اسکی اسرائیل است و در شمال بلندیهای جولان واقع شده تعطیل میشود. این مکان قانونا در خاک سوریه است اما دهها سال است اسرائیل آنرا اشغال و به خاک خود الحاق کرده است. نزدیکی مرز سوریه باعث میشود این نگرانی وجود داشته باشد که این منطقه مورد حمله ایرانیها و متحدینشان در سوریه قرار بگیرد.
اینکه حتی جنگطلبترین ناظرین و سیاستمداران اسرائیلی هم با احتیاط سخن میگویند، نشان میدهد که گرچه مرگ سلیمانی غافلگیرکننده است، تصویر کلی تخاصم اسرائيل و ایران را عوض نمیکند. اسرائيل از جنگ قریبالوقوع با ایران نمیترسد چون مدتها است تدارک چنین تخاصمی را ریخته است.
همین چهارشنبه گذشته دیدیم که آویو کوچاوی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، هشدار داد که «امکان دارد رویارویی محدودی با ایران داشته باشیم و داریم برای آن آماده میشویم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کوچاوی مثل پیشینیان خود تکرار کرده که هیچ یک از دشمنان اسرائیل نمیخواهند با این کشور عازم جنگ شوند: چون اسرائیل زیادی قدرتمند است. اما در عین حال جوری حرف میزد که انگار شکی در تخاصم بین اسرائيل و ایران نیست و تحت شرایطی این تخاصم میتواند منجر به جنگ شود.
تخاصم احتمالی نتیجه روندی است که در دوران فرمانده قبلی ارتش اسرائیل، گادی آیزنکات، آغاز شد. آیزنکات به این معروف بود که استراتژی اسرائیل در رابطه با ایران را عوض کرد: او دست به رویارویی مستقیم با ایران زد و هر جا که تهدیدی استراتژیک میدید مستقیم وارد عمل میشد. مهمتر از همه اینکه این کار مخفیانه نیز انجام نمیشد و اسرائيل با افتخار مسئولیت این حرکات را به عهده میگرفت.
آیزنکات در پایان دوران خود با روزنامه «نیویورک تایمز» گفتگو کرد. این گفتگو در سال ۲۰۱۹ با تیتری منتشر شد که بهترین ترجمهاش شاید این باشد: «مردی که روی قاسم سلیمانی را کم کرد.» آیزنکات گفت: «ما بدون قبول مسئولیت به هزاران هدف حمله کردیم.» مقامات اسرائيل در چند سال گذشته اما از سایه بیرون آمدهاند و رسما حملات اسرائيل علیه ایران در خاک سوریه، عراق و سایر کشورها را پذیرفتهاند. سیاستمداران و ژنرالهای اسرائیل با آب و تاب از عملیات این کشور گفتهاند از جمله سرقت بایگانی هستهای کشور به دست موساد، بمباران سایت هستهای در استان دیرالزور سوریه و عملیات نیروی هوایی در خاک عراق.
هدف از این عملیات محدود کردن قابلیتهای ایران در نزدیکی مرزهای اسرائيل است. آیزنکات گفت: «در سوریه که فشارشان میدهیم به عراق میروند.» با گذشت یک سال پیشبینی آیزنکات درست به نظر میآید.
اهمیت این تغییر استراتژی این است که حالا که علنا صحبت از خطر ایران و احتمال جنگ میشود، مردم اسرائيل آماده چنین رویاروییای شدهاند. این یکی از درسهای رهبران اسرائیل از جنگ سال ۲۰۰۶ لبنان است که در آن اسرائيل توسط حزبالله لبنان غافلگیر شد. شمال کشور در آن جنگ فلج شد و بحرانی در روحیه ارتش درگرفت.
کوچاوی در سخنانش هشدار داد که مردم اسرائیل باید بدانند که اینبار ارتش بیش از معمول کشته میدهد و مراکز جمعیتی اسرائيل در شمال باید تخلیه شوند. هدف از این حرفها فقط هشدار به مردم نیست بلکه تلاشی است برای افزایش بودجه نظامی. تخاصم با ایران پرهزینه است: نه فقط در ضربه به زیرساختها و جان انسانها که به قیمت شِکِل (واحد پول اسرائیل) و دلار.
چنین درگیریای در ضمن میتواند وسیلهای سیاسی برای سیاستمداران باشد تا با آن به آرای خود در انتخابات پیش رو در اسرائیل اضافه کنند. از نظر سیاسی ترور سلیمانی در لحظه مناسبی برای نتانیاهو اتفاق افتاد. چپ و راست مدتها است از او انتقاد میکنند که زیادی وسواس ایران دارد اما او حالا میتواند بغداد را نشان دهد. نتانیاهویی که با سه مورد اتهام رشوهگیری و جعل مالی روبرو است حالا میتواند خواهان ائتلاف وحدت در رویارویی با این بحران شود.
اما هنوز سه ماه تا انتخابات مانده و در خاورمیانه سه ماه زمانی طولانی است. مردم اسرائیل هم در حال حاضر اصلا در توجهی به صحنه سیاسی کشور ندارند و معلوم نیست تاثیر این ترور تا آن موقع چه باشد. اما جالب اینجا است که در استراتژی چگونگی برخورد با این اوضاع جای خیلی بازیگران معلوم است (ارتش، طبقه سیاسی، جمعیت غیرنظامی اسرائيل و متحدین عرب اسرائيل) اما اقدامات یک بازیگر قابل پیش بینی نیست: ایالات متحده آمریکا.
این شاید بزرگترین چالش پیشروی بی بی باشد: در تخاصمی که هر دو طرف از مقاصد دیگری باخبرند این ترامپ است که به شریک غیر قابل اتکا و پیشبینی بدل شده است. کارشناسان امنیتی اسرائيل امروز احتمالا بیش از همه نگران واکنش ایران به ترور سلیمانی هستند؛ انتظار مهمتر اما اقدامات غیر قابل پیشبینیترین رهبر جهان است: دونالد ترامپ، ساکن کاخ سفید.