تصویری قاب شده از یک کودک در شبکههای مجازی دست به دست میشود: کودک ۴ سالهای که رو به دوربین در وسط سیلی که خانهاش را ویران کرده، ایستاده است و وضعیت اسفبار خانهشان را نشان میدهد و میگوید: «ما هیچ چیز نداریم، دستانم یخ زده است و به ما نفت هم نمیدهند.»
کم نبوده است تعداد کودکانی که این روزها شکار دوربینهای موبایل کمکرسانانی، از هلال احمر گرفته تا مردم عادی، شدهاند تا فریاد و التماسشان را برای نیازهای اولیه در سیستان وبلوچستان، به گوش مسئولان ذیربط برسانند. به گفته مشاور وزیر در رسیدگی به امور سیل سیستان و بلوچستان، آن سیل خسارتی بیش از حدود سه هزار و سیصد میلیارد تومان در بخشهای زیربنایی به جا گذاشته است، آن هم در استانی که به گفته همین مسئول، رکوردار حاشینهنشینی در ایران با ۶۰ درصد حاشیه نشینی است و یک پنجم کودکانش با مشکل سوءتغذیه روبهرو هستند.
مسئله چگونگی برخورد با کودکان پس از وقوع حوادث طبیعی، مانند زلزله یا سیل، موضوعی است که در چند سال اخیر مورد توجه فعالان حقوق کودک در ایران قرار گرفته است. کودکان، در کنار زنان و سالمندان، از جمله اقشاری هستند که بلایای طبیعی میتواند برای همیشه زندگی آنها را تغییر دهد. این قشر از جامعه به دلیل عدم توانایی در برآوردن نیازهای خود در هنگام بحرانها در شرایط موجود ایران، در صدر گروههای آسیبپذیر قرار دارند و در صورت نبودن افراد یا گروههای یاریگر، جانشان در معرض خطر قرار میگیرد.
در سیل اخیر، هر چند تلاش زیادی برای پوشش امدادهای روحی و روانی از سوی کارشناسان روانشناسی در محل صورت گرفته است، اما عمق فاجعه و وضعیت اسفبار سیلزدگان آنقدر نگران کننده است که با گذشت تقریبا دو هفته، هنوز تعداد زیادی از خانوادهها و کودکان از امکانات اولیه در شروع سرما محروم هستند. بسیاری از کودکان برای تهیه غذا و طلب حفاظت از خانوادههاشان، خود را به نیروهای امدادی میرسانند تا بتوانند زنده بمانند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این کودکان به خاطر ضعیفتر بودن از لحاظ جسمی، در معرض انواع بیماریهای واگیردار نیز قرار میگیرند، و چنانچه پس از حادثه سالم مانده باشند، با از بین رفتن خانه و زندگی و تمام امکاناتی که پیش از آن داشتند، با آیندهای تاریک مواجهند. کمتوجهی والدین در این شرایط بحرانی به کودکان، به شکاف عاطفی شدیدی برای کودکان میانجامد.
لزوم آگاهسازی و حمایت از کودکان
سالهاست که فعالان مدنی و نهادهای مستقل در ایران، به آموزش و حمایت روحی و عاطفی کودکان در مناطق پرخطر آن کشور تاکید دارند. چنان که در جریان سیل اخیر نیز ویدیوهای متعددی میبینیم که در آنها، حتی امدادرسانان هلال احمر هم برای شاد کردن کودکان سیلزده تلاش میکنند و میکوشند تا با اجرای برنامههایی، از جمله مسابقه شعرخوانی، گامهایی برای تقویت روحیه آنان بردارند. همچنین، برخی از گروههای مردمی نیز با جمعآوری اسباببازی، میکوشند تا روحیه این کودکان را که با از دست دادن آن چه برایشان مهم بوده، خدشهدار شده است، دوباره بازآفرینی کنند. پرسش این است که بعد از سیل، آیا دولت و مسئولان ذیربط، استرس و افسردگی پس از حادثهای مثل سیل را در کودکان جدی میگیرند، و ایا اقداماتی را برای استقرار پزشکان و روانشناسان و ایجاد امکاناتی برای بازی و سرگرمی برای کودکان مهیا خواهند کرد تا هر چه سریعتر شرایط بازگشت به زندگی قبل برای آنان مهیا شود؟
در پاسخ به این سوال، نسرین مقدم، روانشناس کودک، به خبرگزاری برنا گفته است که کودکان در شرایط بحرانی مانند سیل و بلایای طبیعی، ممکن است دچار عارضههایی چون ناخن جویدن، مکیدن انگشت، شبادراری و رفتارهایی از این قبیل شوند، چراکه نمیتوانند مانند افراد بزرگسال خود را قانع کنند و دوباره زندگی عادی را شروع کنند.
مقدم، با بیان این که کودکان به این خاطر که توان روحی و جسمی بسیار کمتری نسبت به بزرگترها دارند، مدعی است که این گروه از جامعه آسیبپذیرتر هستند و باید هرچه زودتر از شرایط بحران، مانند چادرنشینی، در گل و لای فرورفتن، گرسنگی، و نداشتن دارو و امکانات پزشکی، خارج شوند. اگر خانوادهها قادر به سپردن فرزندانشان به بستگان و آشنایان در شهرهای امن هستند، حتما این کار را انجام دهند؛ چرا که در چنان شرایطی، بچهها وضعیت بسامانتری خواهند داشت و از شرایط بحرانی و درد و رنج تا حدود زیادی دور میشوند.
این روانشناس کودک، با تاکید بر آن که یکی از مهمترین آسیبهای روانشناختی که کودکان حادثهدیده را تهدید میکند، عارضه «استرس پس از سانحه» یا «PTSD» است، میگوید که این اختلال برای افرادی رخ میدهد که در معرض یک سانحۀ ناگوار قرار گرفتهاند و از مرگ رهایی یافتهاند. سپس، هر محرکی که یادآور آن واقعه و پیامدهای مربوط به آن باشد، به شدت آنها را دچار استرس خواهد کرد.
کودکانی که در حوادث مربوط به سیل اخیر درگیر بودهاند، اگر تحت درمان توسط متخصصان روانشناسی قرار نگیرند، استرس و اضطراب آنها به طرز صحیح تخلیه نشود و به مرور زمان با شرایط سازگار نشوند، به علت ترس ناشی از سیل گذشته، ممکن است با دیدن ابری شدن هوا و باریدن باران، دوباره به استرسی بسیار شدید دچار شوند.
مقدم، افسردگی پس از سانحه را نیز از دیگر موضوعات جدی میخواند که کودکان سیلزده را تهدید میکند، و میافزاید: «چون کودک تمام وقت خود را در محیطی میگذراند که آسیبهای زیادی را تجربه کرده و تمام مردم در حال تجربۀ یک سوگ اجتماعی هستند، همین موضوع باعث میشود که کودکان دچار گوشهگیری، بیقراری، گریه کردنهای مداوم و مواردی از این قبیل شوند.»
او همچنین با تاکید بر لزوم آموزش به کودکان در این شرایط به نقش آموزش و پرورش اشاره میکند و با تاکید بر آن که مسئولیت اصلی بر گردن بخش آموزش است، میگوید که در کشوری مثل ایران که در مسیر بلایای طبیعی قرار دارد، بخشی از وظیفه آموزش و پرورش، آگاهی دادن درباره این مسایل است. کودکان در چنین شرایطی فشار روانی زیادی را تحمل میکنند، و بنابراین، مهم است که قبل از هر حادثهای بر لزوم آگاهیرسانی به کودکان تلاش کنیم.
اکنون نزدیک به دو هفته از سیل سیستان و بلوچستان میگذرد. بسیاری از کودکان هنوز در شرایط بحرانی هستند، و حتی امدادرسانی به خیلی از روستاها هنوز به طور کامل انجام نگرفته است. راههای ارتباطی با مناطق دورافتاده همچنان بسته است، و بسیاری از مدارس به زیر آب رفته است. کشوری که هر ساله در آن سیل، زلزله، طوفان، قربانی میگیرد و خسارتهای جبرانناپذیری بر پیکره شهرها و اجتماع میزند و توانایی امدادرسانی کامل، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ امدادهای اجتماعی، برای مردم سرزمین خودش ندارد، چطور میتواند مدعی شود که در ساخت و مرمت مدارس کشور دیگری نقش خواهد داشت؟ سوال این جاست که سهم مردم سیستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان و کرمانشاه، از خزانه ملی برای داشتن زندگی بهتر چقدر است، و آیا از نگاه حکومت، آنها اصلا سهمی دارند، یا خیر؟