محمد اشرف غنی رییس جمهوری افغانستان در سمینار "گفتمان تاریخ، فرهنگ و هویت ملی" برای دانشجویان در ارگ ریاست جمهوری سخنانی گفت و در بخشی از آن به نقلی از عبدالمجیدخان زابلی( از چهرههای تاریخی این کشور) استناد کرد و گفت "سیستم آبیاری افغانستان مرکزی و غزنی را علاالدین جهانسوز از میان برد، سیستم آبیاری شمال و شمالشرق را چنگیزخان نابود کرد و سیستم آبیاری سیستان، هلمند و فراه را تیمورلنگ ویران کرد."
این سخن آقای اشرف غنی، به خصوص آن بخشی که از صفت "لنگ" برای امیرتیمور گورگانی استفاده کرد به مذاق گروهی از مردمان و سران افغانستان خوش نیامد و اعتراضاتی را به دنبال داشت.
برابر گزارش رسانههای افغانستان، دو تن از چهرههای سیاسی افغانستان نسبت به این سخنان موضع گرفتند که از جمله آنها عنایتالله بابر فرهمند (نامزد معاونت اول عبدالله عبدالله) و سردار محمد رحمان اوغلی (سفیر پیشین افغانستان در اوکراین) را میتوان نام برد.
این اعتراضات انتقادات برخی از چهرههای عنوان دار ترکتبار افغانستان و حزب جنبش ملی اسلامی به رهبری ژنرال عبدالرشید دوستم سبب شد تا دفتر اشرف غنی نیز با صاحبقران خواندن امیر تیمور و احترام ویژه برای شخصیتهای تاریخی و مردم ازبکتبار، آن گفته را ناشی از یک صورت غیرعمدی عنوان کند.
این سخنان البته چیزی از داستانهایی که از خونریزیهای تیمور میگویند کم نمیکند، همچنانکه از نبوغ او در حیطه نظامی هم نمیکاهد، چنانکه "هارولد لمب"، نویسنده کتاب" تیمور لنگ آخرین فاتح جهان-ترجمه علیجواهر کلام "او را بسی موفقتر از ناپلئون و بیسمارک میداند که اولی با ناکامی درگذشت و دومی فقط در یک کشور به فتوحات سیاسی نائل آمد". (ص- ۱۲)
تیمور گورگانی که از او به عنوان موسس سلسله گورکانی یاد میشود، به استناد پژوهشهای تاریخی، فاتح و سرداری کم نظیر در تاریخترکهای آسیای میانه ایران بوده است. گزارشهایی که کاتبان از فتوحات و خلق و خوی او دادهاند نیز تایید میکند که او دارای نبوغی ویژه در جنگاوری بوده و همین امر در کنار پشتکار و شهوت فراخی که در فتح سرزمینهای تازه داشت و نیز عادت به زندگی در شرایط سخت وسفرها و جنگهای پیاپی، او را به یکی از فاتحان بزرگ تاریخ جهان بدل ساخت به نحوی که سرزمینهایی که او فتح کرد حتی از قلمروی مغولان هم فراتر رفته است همین ویژگی سبب شده تا محبوب مردمان ازبکستان و ترکهای آسیای میانه قرار گیرد که مجمسهها برایش ساختند و برپا کردند. واسیلی بارتولد، ترکشناس و ایرانشناس نامی روسی درباره او در کتاب تاریخ ترکهای آسیای میانه نوشته است "از اطراف و اکناف فضلاء و هنرمندان را به سمرقند جذب کرد، نهرهای جدید حفر کرد و در سمرقند بناهای باشکوه ساخت و کوشید، همانقدر که با کارهای ویرانگرانهاش معاصرانش را تحت تاثیر قرار داده بود، با فعالیتهای سازندهاش نیز آنانرا تحت تاثیر قرار دهد". (ص- ۲۴۸)
مجسمه تیمور در شهر تاشکند در ازبکستان-عکس از سایت پروشات
او شهوت تسخیر جهان داشت و گفتهای از او نقل است که " تمام دنیا ارزش آن را ندارد که دو فرمانروا حکومت بر آن را میان خود تقسیم کنند" که به نوعی مفهوم حکایت معروف سعدی در گلستان را به ذهن متبادر میکند که دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند. تیمور به عنوان فتحالفتوح حملاتش در فکر تصرف چین هم برآمد. بر خلاف محمد خوارزمشاه (قبل از او) و نادرشاه (پس از او) که فرصتی عملیاتی کردن این تصمیم را پیدا نکردند، تیمور لشگر را آماده حمله کرده بود که اجل مهلت نداد و درگذشت.
تیمور چگونه لنگ شد؟
شاید نزدیکترین فرد به دوران تیمور، " احمد ابن عربشاه" باشد که در زمان فتح شام از سوی تیمور ۱۲ ساله بود و وقایع آن دوران را به خوبی در کتابی به نام "زندگیشگفتآور تیمور جهانگشای" نوشت. این کتاب با برگردان فارسی بسیار فصیح محمدعلی نجاتی در مجموعه ایرانشناسی زیر نظر دکتر احسان یارشاطر از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد.
اگرچه برخی از مورخان و شرق شناسان دیدگاههای ابن عربشاه را مغرضانه دانستهاند، اما مترجم کتاب نگاه آنها را نادرست دانسته و گزارش او از زندگی تیمور را دقیق توصیف کرده که ضمن آنکه "وقایع لشکرکشیها، تدابیر جنگی، نیرنگها، پیمانشکنیها، خونریزیها و کشتارهای وحشیانه تیمور را، که هیچ کس انکار آن نتوانسته است، آنطور که بوده وصف کرده و صفات پسندیده، هوش، زیرکی، متانت، بلندنظری و احاطه او را به تواریخ و سیر ملوک نیز چنانکه دریافته، نگاشته و از آنها شواهد وداستانهای فراوان آورده است". ( ص-هجده)
روایت ابن عربشاه از چگونگی معلولیت تیمور خواندنی است. او در این کتاب واژه "لنگ" را به کار نمیبرد و چنانکه بعدها گفته است این واژه را دشمنان و مخالفان تیمور برای خفیف کردن او به کار میبردند اما طبیعی است که چنین موضوعی تا پایان عمر به عنوان نقطهضعفی جسمی و روحی- روانشناسانه با تیمور همراه بود و مولف هم یکی از دلایل سفاکیها و بیرحمیهای او را به همین احساس ضعفی نسبت میدهد که او از نظر جسمی در برابر دیگران داشت. به نوشته ابنعربشاه تیمور "در اوان جوانی به سبب تنگدستی و پریشانی و به هرزه، دست به کاری زد که زیانش هم به او بازگشت. بدین گونه که شبی گوسفندی به دزدی بربود و چوپان این خبر دریافت و به دنبالش بشتافت و ضربتی بر کتف و ضربتی دیگر بر ران وی فرود آورد و آن هر دو را از کار بداشت". (صص ۵-۶)
ابن خلدون در گزارش خود از دیدار با تیمور در دمشق وضعیت او را هنگامی که میخواست سوار بر اسب شود این گونه توصیف کرده است: "برای جراحتی که در زانویش داشت، او را از برابر ما بردند و بر اسبش نشاندند، لگام اسب را محکم گرفت و راست روی زین نشست. (ابن خلدون و تیمور لنگ -والتر جی فیشل- ترجمه سعید نفیسی ص-۶۰)
در گزارش بهمن ماه ۱۳۹۱ سایت فارسی بیبی سی نیز آمده "گروه باستانشناس تحت هدایت میخائیل گراسیموف در سال ۹۴۱ برای نبش قبر تیمور قبر او را حفاری کرده و با اندازهگیریهایی که از اعضای بدن او به دستآوردند، دریافتند که تیمور واقعا لنگ بوده، هیکلی تنومند و حدود ۱۷۰ سانتیمتر قد داشته است؛ پای راستش در محل تلاقی استخوان ران و کاسه زانو آسیب دیده بود و در نتیجه، پای راستش از پای چپ کوتاهتر بوده است".
خونریزیهای تیمور؛ از خوارزم و اصفهان تا خراسان تا دمشق
بارتولد مینویسد "شهر خوارزم بسی بیش از دیگر مناطقی که به وسیله تیمور فتح شد، صدمه دید. در جریان لشگرکشیهای نظامی تیمور به خوارزم، چندین بار گروههای کثیری (دهها هزار نفر) از ساکنان شهرها قتلعام شدند. اما هیچ اقدامی برای جلوگیری از آبادانی مجدد این شهرها انجام نشد". (ص-۲۵۱)
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
همین ماجرای غارت و قتل در هجوم تیمور به اصفهان در سال ۷۸۸ قمری (۱۳۸۶ میلادی) نیز رخ نمود. در جلد دهم از مجموعه بیست جلدی تاریخ جامع ایران که اخیرا از سوی مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی منتشر شده، روایتی از این هجوم و غارت و کشتار آمده است. اگر چه دلیل این کشتار را کشتن فرستادگان تیمور از سوی گروهی از مردمان شهر عنوان کرده است: "در اصفهان سادات و بزرگان به استقبال آمدند و بر عهده گرفتن که با پرداخت مال و کالا از جهانگشا امان گیرند. تیمور چند تن را برای گردآوری اموال مقرر به شهر فرستاد، ولی جملگی به دست مردم به قتل رسیدند. تیمور نیز هجوم آورد و شهر را به باد غارت و ویرانی داد و بسیاری را کشت".(جلد دهم -ص ۴۷۷)
در جلد ۱۶ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی و در مدخل تیمور نیز ابتدا به هجوم او به خراسان و سرکوب حاکمان سربداران اشاره شده و سپس به سه هجوم سراسری او که به یورشهای سه، پنج و هفت ساله معروفند اشاره کرده که در آنها عمده سرزمینهای ایران را مورد تاخت و تاز و غارت و چپاول قرارداد و دهها هزار نفر را کشت. ( مدخل تیمور گورگانی- ص ۶۶۶)
از جمله مواردی که تیمور بعد از تصرف شهرها به کار میبرد دستورش برای نکشتن هنرمندان و معماران و … بود. او دستور میداد این افراد را به سمرقند ببرند که محل اسقرار و در واقع پایتخت او بود به این گونه شهر را عملا از افراد کاردان تهی میکرد و آن را نه تنها از بعد مادی که از بعد معنوی نیز غارت میکرد.
ابن خلدون در همان گزارش که از سوی فیشل مورخ و استاد دانشگاه برکلی آمریکا تحقیق و تحشیهنویسی شد و مرحوم سعید نفیسی آن را برگردان فارسی کرد، از ستمی سخن میراند که بعد از تصرف شهر دمشق بر مردمش و از سوی سربازان تیمور روا داشته شد در حالی که پیش از این با دادن عفو عمومی این انتظار را در اذهان مردمان دمشق ایجاد کرده بود که با رافت و گذشت با آنها برخورد خواهد شد. "از مردم شهر چندین رطل پول جبرا گرفت و همه اموال و مراکب و سراپردههایی را که سلطان مصر در آنجا گذاشته بود ضبط کرد. سپس دستور تاراج خانههای مردم شهر را داد و دارایی و اثاثه ایشان را به غارت بردند. اثاثه و لوازم کم ارزش خانهها که مانده بود، سوزاندند و شراره آتش از دیوار خانها بالا رفت… به مسجد بزرگ رسید، شرارهها به طاق رسید وسربها گداخته شد و طاق دیوارهای آن فرو ریخت". (ص۶۱)
در حالی که در تاریخ روایت شده است تیمور تقیدات شرعی بسیاری داشت و از تخریب و آتش زدن مساجد پرهیز میکرد اما گزارش ابن خلدون، حداقل در هجوم تیمور و لشگرش به دمشق خلاف این روایت را ثابت میکند تا نشان دهد حداقل لشگر او چنین تقیداتی نداشتند.