تولد ۵۰ سالگیات مبارک، ویکتوریا بکام! میخواهم جزو اولین کسانی باشم که ورود این ستاره موسیقی پاپ تبدیلشده به غول حوزه مد و زیبایی را به دهه خودم خوشامد بگویم. گفته میشود که او بزرگترین مهمانیها را داشته است و بیتردید دوره جدید زندگیاش را دوست خواهد داشت.
من ۵۴ سالهام، و هرچند ابدا به اندازه او موفق، ثروتمند یا جذاب نیستم، زمانه جالبی است که زنی در سنوسال خاصی باشد.
شاید بتوان گفت بهترین دوره تاریخ است که زنی ۵۰ سال به بالا باشید. اکنون که بسیاری از نمادهای جوانی ما در دهه ۱۹۹۰ به این نقطه عطف نزدیک میشوند، پیری دستخوش بزرگترین تحولات شده است.
اندکاندک، اما بیتردید، احترام بیشتر شده است. زنان میانسالی مانند داوینا مککال، لیسا اسنودن و ماریلا فراستراپ که از چهرههای شاخص رسانهای محسوب میشوند، با صدای بلند همه ما را تشویق میکنند تا «پرده دوم» زندگیمان را جشن بگیریم.
و ما بیش از همیشه آزادی داریم تا این کار را بکنیم. فرزندانمان دیگر دستوپایمان را نبستهاند. قیدوبند وام مسکن نیز سستتر شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ما با اولیویا کولمن، که ژانویه ۵۰ ساله شد موافقیم، که گفت «آن جای اسمش را نیاور» لحظات مفید لذتبخشی دارد زیرا به سنی رسیدهایم که واقعا اهمیت چندانی نمیدهیم که شما درباره آنچه میگوییم و انجام میدهیم چه فکری میکنید. این نوع آزادی نمونههای ۲۰ ساله و ۳۰ ساله خودمان را که همیشه میخواستند دیگران را راضی نگه دارند حیرتزده خواهد کرد.
زمانی بود که اگر زنی بالای ۴۰ سال را در فیلم یا تلویزیون میدیدید، احتمالا یکی از «دختران زرین» مونقرهای بود که جملههای طنز سیاهی در مورد نزدیک بودن به مرگ میپراند. در سن ۵۵ سالگی.
برگردید امروز را ببینید، وقتی زنان بالای ۵۰ سال روی صفحه نمایش سارا جسیکا پارکر و همکارانش هستند، که جذابیتش را در سراسر شهر به نمایش میگذارند. مادربزرگ من در ۵۰ سالگی کفشهای راحتی هاش پاپیز (Hush Puppies) و شلوار گلوگشاد میپوشید و موهایش را با بیگودی میپیچید، در حالی که من و دوستم سارا شانه به شانه نوجوانها در فروشگاه زارا همان پیراهنهای پولکدوزیشده و دامنشلواریها را میخریم.
کیت ماس و دخترش لیلا در کارزار تبلیغاتی جدیدشان برای کالوین کلاین بیشتر شبیه خواهر به نظر میرسند. همینطور، نائومی واتس ۵۵ ساله و دختر ۱۵ سالهاش کای که پیشتر در هفته جاری در ردیف اول نمایش دیور نشسته بودند.
اما واقعیت این است که موضوع میتواند کمی پیچیدهتر از پیامهای «پیری آرمانی» باشد که با آنها بمباران میشویم. برای من، دیدن بکام که در آن چکمه طبی گنده میلنگد مناسبترین استعارهای که برای این مرحله از زندگی به ذهنم میرسد: کفش پاشنهبلند جذاب در یک پا، و پای دیگر شکسته چون زمین خورده است. یین و یانگ [جمع اضداد] میانسالی درست آنجا در یک انسان متبلور است.
فرقی نمیکند چقدر لبخند گشاده روی صورتمان بنشانیم و دهه پنجاه سالگی را «با آغوش باز بپذیریم»، اگر سطح را بخراشید، آن زیر احساساتی دشوار خواهید یافت. نمیتوانم تصور کنم ماس، که زمانی چهره نسل ایکس بود، وقتی به پوست سفت و جوان لیلا نگاه میکند، هرگز لحظهای حسرتبار نداشته باشد.
اگر ما همگی از صمیم قلب و صادقانه از اینکه سنی خاص داریم خوشحال و راضی بودیم، دوستم که امسال ۵۱ ساله میشود امروز زیر تیغ جراحی نمیرفت تا پستانهایش (به قول خودش) «کمی سرحال بیایند».
یک دوست دیگرم که ۵۴ ساله است اینقدر فکرش درگیر این موضوع نمیشد که قهوهچی کافه «کاستا کافی» هفته گذشته بهاشتباه فکر کرده بود او مادربزرگ فرزندانش است. و من وقتی بسته لوازم غربالگری سرطان روده سازمان خدمات ملی سلامت شنبه گذشته به دستم رسید، احتمالا از فکر و خیال مرگ خودم اینقدر یکه نمیخوردم.
اما در این عصر جدید روایت توام با تجلیل و تمجید، آیا حتی اجازه داریم اعتراف کنیم که در مورد پیر شدن واقعا کمی نگرانیم؟ با آن همه سروصدا درباره اینکه همهمان در دهه پنجاه سالگی و پس از آن قرار است احساس کنیم چقدر فوقالعاده توانمند شدهایم، چه میشود اگر واقعا احساس خوبی نداشته باشید؟
آيا هنوز امکان دارد جایی برای صداقت واقعی در مورد تمام تزلزلهایی که بهطور طبیعی هنگام ورود به دهه نیمه زندگی از راه میرسد، وجود داشته باشد؟ مسئله این است که امکان دارد هنوز همهاش را کامل نفهمیده باشیم. اگر اینطور باشد، آیا ما صرفا داریم تبعیض سنی منفی را با نوع ترسناک دیگری از «مثبتنگری سمی» جایگزین میکنیم که هرکسی را که شاید به لحظهای نیاز داشته باشد تا بگوید از غبغب جدیدی که در آینه به او زل زده متنفر است، ساکت میکند؟
یا فقط کمی احساس سردرگمی کنیم: همانطور که دخترم صادقانه به من گفتــ «نه، پیر به نظر نمیرسی، اما جوان هم نیستی.» و این دوره همین است، دروازه بین جوانی و پیری، که میتواند افراد بسیاری را دچار اندکی احساس بیهدفی کند. پیش از اینکه واقعا پیر شویم، باید چکار کنیم؟
وقتی اواخر سال گذشته با داوینا مککال مصاحبه کردم، لحظهای بود که در ذهنم ماند. ما آنجا بودیم تا در مورد مجموعه جدید لباس زیر او به نام سسی (Sessi) صحبت کنیم که هدفش این بود وقتی زنان میانسال سوتین و شورتشان را میپوشند، حس اعتماد به نفس و جذابیت را دوباره به آنها هدیه بدهد.
من انرژی مسری داوینا را دوست دارم و این انرژی آنجا بود وقتی توضیح میداد چطور مجموعهها برای هرآنچه ممکن است نیاز داشته باشید طراحی شدهاندــ بهترین دست لباس زیری که برای ورزش مناسب است، آنهایی که مخصوص وقتیاند که میخواهید برای کار واقعا احساس قدرت و آمادگی داشته باشید، بقیه که برای شبهای قرار مناسباند.
وقتی بهشوخی پرسیدم: «آیا چیزی هم دارید برای وقتی که فقط میخواهید روی کاناپه بنشینید و بیسکویت بخورید و نتفلیکس تماشا کنید؟» او مستقیم توی چشمهایم زل زد و گفت: «هرگز نمیخواهم این کار را بکنم. اصلا و ابدا.» با این حرف مرا سر جایم نشاند.
اما من ۵۴ سالهام. میدانید، گاهی فقط دلم میخواهد روی کاناپه بنشینم. و احتمالا بدترین شلوار خاکستریام تنم باشد. زیرا هرچند دوست دارم فکر کنم که پویا و پرانرژیام و طبق مد لباس میپوشمــ و خودم را اینطوری به جهان نشان دهمــ گاهی زانوهای مبتلا به آرتروزم واقعا درد میکنند و یاری نمیکنند. چون ۵۴ سالهام.
و مثل همان زن خوب، بدعنق میانسالی که شدهام، مزایای هر دو را میخواهم: تمام نکات مثبت پیر شدن آرمانی، بله. البته همراه با صداقت سالم کافی در مورد واقعیتهای کمتر جذاب آن. بنابراین ویکتوریا، میدانم که میخواهی به دنیا بگویی چه احساس فوقالعادهای داری که به دهه پنجاه سالگیات رسیدهایــ «سنی که دنیا را به ت*** میگیری»ــ لطفا بدان خیانت به جنبش مثبتنگری سنی نیست اگر پایت را که توی آن چکمه بزرگ است روی کاناپه بگذاری و اعتراف کنی که کمی هم درد میکند.
© The Independent