فائزه هاشمی، فعال سیاسی و مدنی که در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ بازداشت شد و دوران محکومیتش را در زندان جمهوری اسلامی سپری میکند، با انتشار نامهای نسبت به فعالیت برخی زندانیان سیاسی که به گفته او تنها برای شهرت در زنداناند، افشاگری کرد.
فائزه هاشمی در نسخهای از نامهاش که برای ایندیپندنت فارسی ارسال شده است، به «خبرسازی از طریق انتشار اخبار مبالغهآمیز و نادرست درباره افراد و وقایع داخل زندان» اشاره کرد و نوشت: «مشاهداتم در زندان حالم را از هر مبارزهای به هم میزند، ماندهام بر سر دوراهی.»
او در این نامه با عنوان «زندان در زندان» درباره دلایل این انزجاری که دچارش شده است، اینطور توضیح داد: «روزی یکی از مدیران زندان پرسید از مواضعت کوتاه آمدهای؟ گفتم نه، حکومت همان است و حتی در این دو سال بدتر نیز شده است، بنابراین دلیلی برای کوتاه آمدن وجود ندارد، ولی مشاهداتم در زندان حالم را از هر مبارزهای به هم میزند، ماندهام بر سر دوراهی؛ و اما چرا؟ قبل از شروع به بیان موضوع اصلی لازم است گفته شود که این سطور را با اشک و آه مینویسم و یکی از سختترین تصمیمات در طول زندگی ۶۰ سالهام است. بعد از ۲۲ ماه همراهی و گوشزد و گفتن و هشدار و ندیدن نتیجه، برای بیان حقیقت و آگاهی عمومی که از ویژگیهای شاید خوب و شاید بدم باشد، راهی جز نوشتن و انتشار برایم نمانده. حق مردم است که واقعیت را بدانند.»
فائزه هاشمی رفسنجانی در ادامه تاکید میکند: «آزادی بیان، آزادی عقیده، رفع تبعیضهای جنسیتی و عقیدتی، مقابله با ظلم و دیکتاتوری، عدالت، شفافیت، پاسخگویی، صداقت و حقگویی، انتخابات آزاد و دموکراسی آرمانهایی بود که دههها (از ۱۳۷۰) مرا زیر ضربات گروههای فشار (|انصار و حزباله، بسیج، لباس شخصیها، سعید تاجیکها) قرار داد. به بازپرسیها و دادگاهها (۱۲ پرونده) کشاند و در نهایت یک بار در ۱۳۹۱ و بار دوم مهر ۱۴۰۲، راهی زندان کرد. (با ۵ نوبت محکومیت جمعا حدود ۱۲ سال).»
او پس از مرور این فعالیتهایش، زندانیان نامآشنای بند زنان را «نظریهپردازانی تهی» و «دیکتاتورهای کوچک» خوانده و مینویسد: «زندان اوین، بند زنان سیاسی، همجواری با مبارزین نام آشنا، خاطرات خوب و بد، تلخ و شیرین، باورهای مشترک و گاها در عمل متفاوت. در کلام عالی و در عمل خالی، نظریهپردازانی از درون تهی. دیکتاتورهای کوچکی که آنچه را که سالها با آن مبارزه کردهاند، بر سر همبندیهای خود میآورند. همبندیانی که کمتر یارای نقد کردن و یا ایستادن در مقابل آنها را دارند که در این صورت، تنگنظریها، تهمتها، پروندهسازیها، هتاکیها، حذف و طردها، تخریب شخصیتها و گاها ضرباتی را نوش جان میکنند.»
او با بیان این که «همبندی (بخوانید گروه فشار داخل بند) همبندی را میپاید» درباره شرایط داخل زندان توضیح میدهد: «همبندی برای او تعیین تکلیف و خط قرمز مشخص میکند، آزادی او را سلب میکند، به او انگ و تهمت میزند، او را تهدید میکند، آرای او را دور میریزد، ضربوشتم نثارش میکند، فضای وحشت و خفقان میآفریند؛ چرا؟ چون با او همراه نشده، یا نقدی بر او وارد کرده و پا روی سلطه و اقتدار او نهاده و عجیبتر، سکوت یا همراهی و ادامه دوستی برخی دیگر از مشاهیر در بند با این اندک سلطهگران است. بارها پرسیدهام چگونه است که میشود با این افراد همراه شد، ولی با مستبدین در کشور نه؟ یعنی هم چوب را بخوریم و هم پیاز را، هم در زندان باشیم و هم با دیکتاتور سازش کنیم؟ چرا کور و کر شدیم؟»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
فائزه هاشمی در بخش دیگری از نامهاش میگوید که عدهای از فعالان سیاسی با مشاهده آنچه در زندان میگذرد، از کردهشان پشیمان میشوند و دست از فعالیت سیاسی میکشند. او این موقعیت را اینطور توضیح میدهد: «وضعیت به گونهای است که جز زندانیان ریشهدار و یا قدیمی، جدیدالورودها (بالای ۹۰٪) در کمتر از حداکثر یک هفته، البته اگر ماندگار شوند، شوکه و مبهوت و پشیمان که اینها بودند چهرههایی که آرزوی دیدارشان را داشتیم؟ چه فکر میکردیم و چه دیدیم؟ چگونه از چاله به چاه افتادیم؟ و در آرزوی خلاصی و پی گرفتن زندگی و پشت سر را نگاه نکردن. میگویند در زندان که قدرتی ندارند اینگونهاند، وای اگر قدرتی بگیرند. متاسفانه و شوربختانه راضی میشوند به شرایط موجود حاکمان و در انتظار و در تلاش برای آزادی، با وثیقه و یا بیوثیقه آزاد میشوند و غیر از مواردی انگشتشمار، دیگر خبری در صحنه مبارزات سیاسی و اجتماعی از آنها نمیشنویم.»
بخشی از انتقاد صریح فائزه هاشمی به عملکرد فعالان سیاسی با گرایش فکری چپ اختصاص دارد که به گفته او «تقسیم کار کردهاند در سلطه بر دیگران».
این فعال سیاسی مینویسد: «برای من که در سال ۱۳۹۱ نیز در زندان بودم، در مقایسه با این دوره چنین شرایطی به ابتذال کشیدن مبارزه است. در آن سال چپها و پادشاهیخواهان را نداشتیم. میگویند برخی از چپها هرجا و هر زمان که تعدادشان زیاد میشود، باند تشکیل میدهند، دستهجمعی به دیگران تهاجم میکنند، از خطاهای همحمایت میکنند و دیگران را به خاک سیاه مینشانند. (به یاد بیاوریم وضعیت حکومت کمونیستها را در کشورهای اروپای شرقی و شوروی سابق و کشورهایی در قاره آمریکا که فروپاشیدند از فساد و دیکتاتوری و فقر و همچنین کره شمالی و ونزوئلای امروزی را.)»
او در ادامه تاکید میکند که «مردان زندانی نیز تجربههای مشابهی دارند. متاسفانه برخی مدافعین حقوقبشر زندانی نیز به اینها پیوستهاند. انگاری تقسیم کار کردهاند در سلطه بر دیگران، ولی با نقشهای متفاوت. وضعیتی که در اپوزیسیون در داخل و خارج کشور و در فضای مجازی نیز مشاهده میشود.»
به نوشته فائزه هاشمی، «برای برخی از این مبارزین، زندان مکانی است که با آن شخصیت و اعتبار و شهرت کسب کرده و میکنند. فقط بودن در زندان برایشان ارزش است و عملا در تعارض با آرمانهای سابق خود روزگار سپری میکنند.»
بخشهای دیگری از نامه این فعال سیاسی اصلاحطلب که او از آنها با عنوان «تنها بعضی نمونهها از رفتارهای فاشیستی که ذکر همه آن مثنوی هفتاد من کاغذ میشود» یاد کرده، شامل این توضیحات است:
۱. در جلسه عمومیِ بند موضوعی رای میآورد برخلاف نظر این افراد که در اقلیت بودهاند. جلسه تمام نشده با داد و ایجاد فضای همراه با وحشت و ارعاب به این رایگیری اعتراض و آن را باطل میکنند. میگویند چون ما سالها در زندان بوده و هزینه زیادی دادهایم، نمیشود افراد جدید تصمیمات قدیمیها را کنار بگذارند، چنین حقی ندارند. (مقایسه کنید با سماجت و مقاومت و برخورد حکومت در پاسخ ندادن به مطالبات نسلهای جدید و اکثریت جامعه، ازجمله در مورد حجاب اجباری و تغییرناپذیری تبعیضهای جنسیتی و عقیدتی و گاها نژادی.)
۲. نسبت به افراد غیرهمراه با خود و یا منتقد خود با انگهای نادرستی چون مزدور، دارای ماموریت، آدمفروش، جاسوس، حکومتی، کارمند دولت در اینجا و ... وارد شده و مشابه گروههای فشار با ایجاد فضای وحشت و خفقان سعی در ساکت کردن آنها کرده و بعضا موفق هم میشوند. (مقایسه کنید با عملکرد حکومت در استفاده از عناوین اتهامی چون تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی، اقدام علیه امنیت ملی، توهین به مقدسات، توهین به رهبری و به تبع آن احضارها و دادگاهها و زندانها و اخراجها و تعلیقها و مصادرهها و ... برای ساکت کردن مخالفین و منتقدین و درس عبرت برای سایرین.)
۳. با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار مانع رای دادن برخی از زندانیان در انتخابات ریاستجمهوری اخیر شدند. از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشستند، همبندیهایشان را چون ماموران امنیتی پاییدند و اجازه عبور ندادند. فضا بهقدری خوفناک بود که زندانبانان نیز جرات باز کردن درب برای عبور رایدهندگان را نداشتند و این ۸ نفر نتوانستند رای بدهند. (مقایسه کنید با مهندسی انتخاباتها در کشور توسط حکومتیها.)
۴. برخی از زندانیان بهدلیل نگرانی از طرد و تنها و تهدید شدن در محیط بسته زندان و بدون تمایل قلبی با برنامههای اعتراضی زندانیان همراهی میکنند. (مقایسه کنید با شرکت بعضی شهروندان در انتخاباتها و راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس و شرکت در نماز جمعه و ... از ترس از دست دادن موقعیت کاری و قطع شدن یارانهها و عدم پذیرش در آزمونهای استخدامی و...)
۵. خبرسازی از طریق انتشار اخبار مبالغهآمیز و نادرست درباره افراد و وقایع داخل زندان. در فرهنگ لغات آنها، ممنوعالملاقاتی یعنی تبدیل یک جلسه ملاقات حضوری به ملاقات کابینی. عدم دسترسی به پزشک، یعنی ویزیت شدن زندانی دو هفته یکبار توسط پزشک زنان، دو نوبت یا بیشتر سونوگرافی در دوران حاملگی، چک شدن فشار و قند و ... چندبار در هفته و حضور پرستار در موارد ضروری. تغذیه نامناسب، یعنی در اختیار داشتن مواد غذایی خام ماهانه ازجمله لبنیات و حبوبات و برنج و ... و دریافت ناهار و شام آماده بهصورت روزانه با هزینه زندان و امکان خرید روزانه از فروشگاه کوچک زندان و خریدهای هفتگی از بیرون با خرج از جیب خود. دفاع از خود، یعنی حمله. بدنی کبود، یعنی یک نقطه سرخ شده به اندازه حداکثر ۲ در ۲ سانتیمتر. در صورت اعتراض به این نحوه نادرست خبررسانی، متهم میشوی به انجام ماموریت حکومتی برای عادیسازی ظلم و شرایط زندان و یا شنیدن این عبارات «آنچه ما میگوییم درست است و هرکسی غیر از این، این عبارات را معنا کند گُه خورده است و متعاقبا دریافت بارانی از حملات و تخریبها و تهدیدها. (مقایسه کنید با مطالب خلاف رسانهها و مقامات حکومتی در هر رویداد و اتفاقی و جرمانگاری و برخوردهای قضایی برای کسانی که غیر از آن را بگویند.)
۶. پیشنهاد مناظره و گفتوگو آزاد در جمع همبندیان را با هدف آسیبشناسی این شرایط و بازگشت به اخلاقیات، بهجای پچپچهای بیاثر در تختها و فضای خصوصی به دو نفر از این جمع ارائه کردم. هدفم عمومی شدن نقدها، آزادی بیان و امید به اصلاح بود. جواب شنیدم فعلا اولویت، پرداختن به مقابله با احکام اعدامها است، مناظره رد شد و نفر دوم نیز بیجواب گذاشت. (مقایسه کنید با جمله «لحظه حساس کنونی» که همیشه سلاحی در دست حکومت برای امنیتی کردن بیشتر فضا و سرکوب بیشتر منتقدین و مخالفین و باز نکردن فضای سیاسی است.)
فائزه هاشمی در پایان تاکید میکند که: «قضاوت را به شما میسپارم؛ آیا تفاوتی بین مستبدین حکومتی و فاشیستهای بند در تحمیل عقاید خود بر دیگران، محدود کردن آزادیها، وجود باندها و نگاه خودی و غیرخودی، خودمحوری و ایجاد سلطه و حفظ آن با هر وسیلهای و ترفندی وجود دارد؟»
این فعال سیاسی همچنین اینطور مینویسد که «در این زندان آموختم که ما مبارزین طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم. سرود آزادی و عدالت میخوانیم و در چرخه زندگی، ستم را بازتولید میکنیم. از دموکراسی و فرهیختگی میگوییم، ولی با زبانی سرکوبگر و طردکننده دیگری بازتولید سلطه و استبداد را رقم میزنیم.
او نامه تفصیلی انتقادآمیز و هشداردهندهاش را با این نوشته خاتمه میدهد که: «دختر عمویم که به تعبیر خوابهایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط همبندیها کشته میشوم. از ما گفتن بود، خود دانید.»