بحث انتقال پایتخت تجاری ایران از تهران، در ماه چهارم فعالیت دولت مسعود پزشکیان بار دیگر به صدر اخبار بازگشته است. کارشناسان اما عقیده دارند این طرح، که بیش از سه دهه است به دلایل مختلف مطرح میشود، قابلیت اجرایی ندارد.
مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران، در نشست اخیر این شورا، این ایده را «غیرعملی» خواند و اعلام کرد در خصوص این موضوع با دولتهای مختلف جلسات متعدد داشته اما هیچکدام به نتیجه نرسیده است. او تاکید کرد: «چنین کاری برای تهران و ایران غیرعملی است.»
چمران در ادامه به ضرورت بررسی جامع زیرساختهای شهر جایگزین اشاره کرد و اظهار داشت، چنین شهری باید از نظر دسترسی به امکاناتی چون فرودگاه، جادهها، شرایط تامین آب و خطرات ناشی از زلزلهخیزی ارزیابی شود.
او همچنین مسئله انتقال گسترده ساختارهای اداری از تهران را چالشبرانگیز دانست و گفت: «آیا قرار است فقط ادارات جابهجا شوند یا تمامی ساختارها؟ آیا دولت میخواهد تهران را رها کند؟ این سناریو شدنی نیست.»
ریشههای بازگشت ایده انتقال پایتخت
ایده انتقال پایتخت در ایران نخستینبار در دولت هاشمی رفسنجانی و باهدف کاهش تمرکزگرایی و جلوگیری از گسترش کنترلنشده تهران مطرح شد.
با این حال، این طرح در هیچ دورهای فراتر از بحث و بررسیهای اولیه نرفت. اخیرا خبرهایی منتشر شده که از انتصاب محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهوری، در مقام مسئول بررسی و پیشبرد این طرح حکایت دارد.
پزشکیان پیشتر در دوران انتخابات ریاستجمهوری تاکید کرده بود مشکلات اقلیمی، جمعیتی و زیرساختی تهران به سطحی رسیده که ادامه خدماترسانی به شهروندان در این شهر امکانپذیر نیست و انتقال پایتخت را تنها راهکار برونرفت از این بحران دانست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آنچه طرح فعلی را از پیشنهادهای پیشین متمایز میکند، تمرکز آن بر انتقال پایتخت تجاری ایران به شهرهایی در نزدیکی دریا، بهویژه در مناطق جنوبی و شرقی کشور، است.
این رویکرد با سیاستهای کلان حاکمیت مبنی بر حرکت به سمت توسعه تجارت دریایی همراستا است. محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس، در دوران انتخابات به بندر مکران با عنوان «پایتخت تجاری ایران» اشاره کرد و پزشکیان نیز تصریح کرد که تغییر مرکزیت سیاسی و اقتصادی به نزدیکی دریا میتواند نقشی کلیدی در افزایش بهرهوری اقتصادی کشور ایفا کند.
به گفته پزشکیان، انتقال پایتخت به جنوب و شرق میتواند زنجیره تامین منابع از این مناطق را بهینه سازد.
رئیس دولت چهاردهم افزود: «نمیتوانیم همچنان منابع اولیه را از جنوب کشور به مرکز منتقل کنیم و سپس برای صادرات دوباره به جنوب بازگردانیم. این مدل نهتنها هزینهبر است، بلکه توان رقابت ما را تضعیف میکند.»
از پرند تا مکران؛ تجربههای ناکام و ایدههای جدید
طرحهای پیشین، ازجمله ایده انتقال پایتخت به شهرهایی نظیر پرند در دولت دوم محمود احمدینژاد یا انتخاب سمنان و اراک بهمنزله گزینههای جایگزین در سایر دورهها، هرگز به مرحله اجرا نرسیدند. درعوض، کارشناسان هشدار دادند این رویکردها ممکن است به گسترش مناطق پایتخت و افزایش تراکم جمعیتی آن منجر شود.
اکنون، مطرح شدن نام شهرهایی نظیر چابهار و مکران در گفتمان دولتمردان دولت چهاردهم، نشان از تغییر جهتگیریها دارد، اما همچنان پرسشهای کلیدی درباره نحوه اجرای این طرح را بیپاسخ میگذارد.
تجارب جهانی و چالشهای انتقال پایتخت
نگاهی به نمونههای جهانی نشان میدهد انتقال پایتخت، حتی در کشورهایی با منابع مالی قوی، چالشهای بزرگی به همراه آورده است.
انتقال پایتخت برزیل از ریودوژانیرو به برازیلیا در سال ۱۹۶۰، هرچند بخشی از اهداف توسعه منطقهای را محقق کرد، هنوز نتوانسته است مشکلات ریو را کاهش دهد.
در قزاقستان نیز انتقال پایتخت از آلماتی به نورسلطان در سال ۱۹۹۷ با هزینههای سنگین نگهداری پایتخت جدید و پیامدهای اجتماعی همراه بوده است.
فردین یزدانی، کارشناس اقتصاد شهری و مدیر مطالعات بازنگری طرح جامع مسکن، معتقد است تمرکز شدید سرمایه اجتماعی در تهران اجرای طرح انتقال پایتخت را دشوار میکند. او با اشاره به مطالعات انجامشده در دهه ۷۰ و در سال ۱۳۸۴ گفت: «این طرح در گذشته نیز از پیش شکستخورده ارزیابی شده و با توجه به بحران اقتصادی کنونی و محدودیت بودجه، حتی مطرحکردن آن نیز غیرمنطقی است.»
یزدانی تاکید دارد هرچند برخی کشورها به انتقال پایتختشان موفق شدهاند، این انتقال اغلب تنها بخشی از مشکلات را کاهش داده و هزینههای آن با نتایج بهدستآمده تناسبی نداشته است.
چالشهای ساختاری و آینده طرح انتقال پایتخت ایران
حتی اگر فرض کنیم انتقال پایتخت به مرحله اجرا برسد، پرسشهایی اساسی همچنان باقی است، مواردی مانند اینکه آیا این انتقال شامل تمامی ساختارهای دولتی و اداری خواهد بود؟ چه تدابیری برای انتقال جمعیت، مسکن، و ایجاد زیرساختهای لازم در شهر جدید اندیشیده شده است؟ آیا تهران به حال خود رها خواهد شد؟
منتقدان استدلال میکنند دولتها به جای صرف هزینههای هنگفت برای اجرای این طرح، میتوانند بر تقویت زیرساختهای مناطق آزاد و توسعه ظرفیتهای اقتصادی در شهرهای بندری تمرکز کنند.
همچنین، ارائه مشوقهایی برای کاهش تمرکز جمعیت در تهران و توسعه متوازن در مناطق مختلف کشور میتواند گام نخست برای کاهش بحرانهای پایتخت باشد.
کارشناسان عقیده دارند باید در نظر داشت انتقال پایتخت اقدامی بلندمدت و پرهزینه است که نیازمند عزم جدی، منابع مالی عظیم و برنامهریزی دقیق است. بدون این پیشنیازها، چنین طرحی نهتنها راهحل مشکلات تهران نخواهد بود، که بحرانهای جدیدی را نیز به همراه خواهد داشت.
افزون بر این، نباید فراموش کرد یافتن راهحل مشکلات فعلی شهر تهران موضوعی فوری و ضروری است که پرداختن به آن در مقایسه با برنامهریزی و صرف هزینه برای انتقال پایتخت اولویت دارد.
انتقال پایتخت؛ دوراهی تمرکززدایی یا بحرانسازی دوباره
بحث انتقال پایتخت در ایران، بیش از آنکه راهکاری عملیاتی باشد، به دورنمایی پرهزینه و ناممکن شبیه است که بیش از هر چیز ریشه در بحرانهای مدیریتی و برنامهریزی دارد.
کارشناسان شهری معتقدند تمرکززدایی از تهران، بهمنزله نخستین گام برای حل بحرانهای کلانشهر، میتواند بهجای انتقال کامل پایتخت، از طریق تفکیک مرکز سیاسی - اداری از مرکز اقتصادی کشور آغاز شود.
اما این رویکرد نیز با در نظر گرفتن ساختار درهمتنیده اقتصاد و تجارت در ایران و وابستگی تمامی نهادهای اقتصادی به تهران، در کوتاهمدت ناممکن به نظر میرسد.
یکی از مسائل اصلی طرح انتقال پایتخت تعریف محدوده این انتقال است. آیا هدف تنها جابهجایی برخی از بخشهای صنعتی و تولیدی است، یا قرار است نهادهایی کلیدی مانند وزارت صمت، وزارت اقتصاد و شبکه بانکی نیز منتقل شوند؟
تجربه مناطق آزاد نشان داده است که اگر هدف تقویت ظرفیتهای تجاری کشور است، چرا بهجای اجرای طرحی پرهزینه نظیر انتقال پایتخت، بر توسعه مناطق آزاد و ارتقای زیرساختهای شهرهای بندری تمرکز نمیشود؟
کارشناسان هشدار میدهند انتقال دستوری ادارات و مراکز اقتصادی بدون فراهم شدن زیرساختهای اسکان، حملونقل، نهادهای آموزشی، رفاهی و درمانی برای کارکنان و خانوادههای آنها، تنها به گسترش ساختارهای اداری کشور و هزینههای دولت منجر خواهد شد.
در این شرایط، شعبات موجود در تهران همچنان باقی خواهند ماند و نتیجه چیزی جز افزایش بار مالی دولت نخواهد بود.
هزینههای نجومی انتقال پایتخت
برآوردهای صورتگرفته نشان میدهد هزینه انتقال پایتخت بهمراتب بیش از بودجه لازم برای رفع مشکلات فعلی کشور است. این در حالی است که رئیسجمهوری بارها تاکید کرده است که کشور برای عبور از بحران اقتصادی فعلی و رفع کمبودهای زیرساختی به صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی نیاز دارد.
در چنین شرایطی، طرحی چون انتقال پایتخت که مستلزم صرف منابع مالی کلان است، بیشتر به خیالی خام شباهت دارد.
مخالفت با طرح انتقال پایتخت به معنای نادیده گرفتن بحرانهای فعلی تهران نیست. پایتخت ایران با مشکلاتی چون اشباع جمعیت، افزایش غیرقابلکنترل تردد خودرو و کمبود منابع انرژی مواجه است. این مسائل، بهویژه با توجه به شرایط اقلیمی خاص تهران و موقعیت کوهپایهای آن، به شکلگیری الگوهای شهری ناسالم دامن زده است.
تهران که زمانی شهری با الگوی ساختمانی ویلایی و خانهباغها بود، اکنون به عرصه برجسازی بیرویه تبدیل شده است. این تغییرات دالانهای طبیعی گردش هوا را مسدود کرده و آلودگی مداوم هوا را به یکی از بحرانهای جدی شهر تبدیل کرده است.
انتقال جمعیت؛ پرسشی بیپاسخ
حامیان طرح انتقال پایتخت هنوز به این پرسش پاسخ ندادهاند که چه میزان از جمعیت ۱۰ میلیونی ثابت و ۲۰ میلیونی روزانه تهران قرار است به پایتخت جدید منتقل شوند.
تجربه جهانی نشان داده است که انتقال کامل یک شهر ناممکن است و تمرکززدایی تنها در صورتی موفق خواهد بود که تدریجی و با برنامهریزی دقیق انجام شود.
اگر هدف دولت رفع بحرانهای تهران باشد، راهکارهای واقعبینانهتری وجود دارد. نخستین گام، ایجاد ظرفیتهای شغلی، اقتصادی، و رفاهی در سایر نقاط کشور برای کاهش انگیزه مهاجرت به تهران است.
توسعه متوازن و کاهش سرعت گسترش مناطق حاشیهای تهران، بهویژه در کلانشهرهای مجاور، نیز میتواند گامی موثر در این راستا باشد.
مرحله بعدی، ارائه مشوقهای واقعی برای مهاجرت معکوس از تهران است. در چنین مدلی، حتی اگر انتقال کامل پایتخت نیز ضرورت پیدا کند، این انتقال باید در قالب سیاستهای بلندمدت و تدریجی صورت گیرد.
از سوی دیگر، تامین زیرساختها در شهرهای مقصد و انتقال هدفمند مراکز سیاسی، تجاری، و اداری میتواند از فشار بر تهران بکاهد.
انتقال پایتخت، اگرچه ایدهای جذاب به نظر میرسد، در عمل نیازمند عزم جدی، منابع مالی کلان و برنامهریزی دقیق است. بدون این پیشنیازها، چنین طرحی نهتنها بحرانهای تهران را حل نمیکند، که ممکن است به پیچیدهتر شدن مشکلات منجر شود.
در این میان، راهکارهای عملی مانند تمرکززدایی، توسعه متوازن مناطق و استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود در شهرهای دیگر، گزینههایی واقعبینانهتر و کمهزینهتر به شمار میروند.