میراث جمهوری اسلامی؛ آب‌های ازدست‌رفته معادل حجم کانالی به عمق ۱۰۰ متر و پهنای یک کیلومتر از مازندران تا عمان

انتقال آب سدهای لتیان و لار به تهران، باعث افت شدید سطح آب در دشت ورامین و بروز فرونشست در مازندران شده است

طرحی گرافیکی از نقشه ایران با تصویر روح‌الله خمینی، در کنار علائم هشدارآمیز بی‌آبی و خشکسالی-ایندیپندنت فارسی

ایران امروز در آستانه بحرانی ایستاده که پیامد آن تنها ترک خوردن دیوارها و آثار تاریخی نیست، بلکه تهدیدی برای پایداری سرزمینی کل ایران به شمار می‌رود.

علی بیت‌اللهی، رئیس بخش زلزله‌شناسی مهندسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی ایران، روز شنبه اول شهریورماه هشدار داد که ایران از نظر گستردگی فرونشست سومین کشور جهان است و این بحران عظیم به‌طور مستقیم ناشی از نابودی آب‌های زیرزمینی در چهار دهه گذشته است.

او در توضیح عمق فاجعه می‌گوید: «اگر کانالی از ساحل دریای مازندران تا دریای عمان با عمق ۱۰۰ متر و پهنای یک کیلومتر تصور کنیم، حجم آبی که کشور از دست داده معادل پر شدن چنین کانالی است.» این مقام مسئول تاکید می‌کند که بیلان منفی آب نتیجه برداشت بی‌رویه و جایگزین نشدن ذخایر زیرزمینی است و این وضعیت اکنون به شکل فرونشست در جای‌جای ایران بروز کرده است.

از ترک خوردن و فرونشت‌های عمیق در آثار تاریخی اصفهان تا شکاف‌های اطراف نقش رستم و تخت جمشید در فارس، میراث ملی ایرانیان زیر فشار این بحران مستقیما آسیب دیده است.

براساس گزارش‌ها، در اطراف تهران سطح آب زیرزمینی که زمانی در عمق ۲۰ تا ۳۰ متری بود، اکنون به بیش از ۱۲۰ متر رسیده و در بسیاری از نقاط حتی در این عمق نیز آبی برای استخراج وجود ندارد. به گفته بیت‌اللهی، زمانی که لایه‌های زیرزمینی آبشان را از دست می‌دهند، متراکم می‌شوند و سطح زمین پایین می‌رود. پیامد این پدیده آن است که آب‌های سطحی دیگر به زمین نفوذ نمی‌کنند، خاک حاصلخیز شسته می‌شود و زمین‌های کشاورزی به بیابان‌های خشک بدل می‌گردند.

طبق اعلام سازمان مدیریت بحران ایران، ۲۵۴ دشت و پهنه در این کشور تحت تاثیر فرونشست قرار دارند و در برخی مناطق میزان آن به ۱۸ سانتی‌متر در سال رسیده است. استان‌های تهران، اصفهان، فارس، کرمان و خراسان رضوی ازجمله نقاط بحرانی معرفی شده‌اند؛ مناطقی که در عین حال محل تمرکز بالای جمعیت و زیرساخت‌های حیاتی ایران محسوب می‌شوند.

فرونشست نه‌تنها زمین‌های کشاورزی و منابع آب را تهدید می‌کند، که زیرساخت‌های کلیدی ایران را نیز در معرض خطر قرار داده است. خطوط ریلی تهران‌ ـ‌ مشهد و اصفهان‌ ـ تهران، جاده‌ها و حتی مسیرهای اطراف دریاچه ارومیه دچار فرونشست شده‌اند. در استان گلستان و بخش‌هایی از مازندران نیز فرونشست در جاهایی رخ داده که از نظر کارشناسان عجیب و نامنتظره است.

این پدیده اکنون دامن آثار باستانی و میراث جهانی ایران را هم گرفته است. کارشناسان می‌گویند از میان ۶۷ میراث ثبت‌شده، ۲۷ اثر در پهنه‌های فرونشستی قرار دارند. تخت جمشید، نقش رستم، میدان نقش جهان و بناهای تاریخی شیراز و اصفهان در معرض خطر مستقیم هستند. ترک‌های سطحی در این آثار، هشداری است جدی که با ادامه روند کنونی ممکن است به نابودی بخش‌هایی از تاریخ و هویت ایران بینجامد.

ریشه‌ها در انقلاب ۵۷ و سیاست‌های چهار دهه گذشته

بحران فعلی صرفا حاصل فشارهای طبیعی یا تغییرات اقلیمی نیست، بلکه بخش مهمی از آن به سیاست‌های چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی بازمی‌گردد. انقلاب ۵۷ علاوه بر خسارت‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی گسترده، در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی نیز خسارت‌های جبران‌ناپذیری به ایران وارد کرده است. تاکید حاکمیت بر «خودکفایی در کشاورزی» و گسترش کشت‌های آب‌بَر در مناطق خشک، سدسازی‌های بی‌حاصل، طرح‌های انتقال آب بین‌حوزه‌ای و نبود مدیریت علمی منابع آبی، سبب شد سفره‌های زیرزمینی در این سال‌ها تخلیه شوند و خاک ایران برای همیشه توان ترمیم را از دست بدهد. این خسران زیست‌محیطی اکنون همچون بمبی خاموش حیات سرزمینی ایران را تهدید می‌کند.

به گفته بیت‌اللهی، فرونشست زمین در ایران «از میانه دهه ۱۳۵۰» همزمان با رشد جمعیت و توسعه کشاورزی شدت گرفت و از اوایل دهه ۱۳۷۰، افت سطح آب زیرزمینی به‌طور ناگهانی افزایش یافت. برداشت بی‌رویه آب برای کشاورزی آب‌بَر، گسترش شهرنشینی و توسعه صنایع بدون در نظر گرفتن ظرفیت منابع، دلایل اصلی این روند بوده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

کارشناسانی مانند مهدی زارع، استاد پژوهشگاه زلزله‌شناسی ایران، نیز هشدار داده‌اند که تخلیه سفره‌های آب زیرزمینی در غرب تهران ممکن است به تحریک گسل‌های فعال و افزایش خطر وقوع زلزله‌های بزرگ منجر شود. بدین ترتیب، بحران آب و فرونشست زمین تنها تهدیدی برای خاک و بناها نیست، بلکه به یک تهدید امنیتی و انسانی در پایتخت ایران بدل شده است.

بسیاری از متخصصان ریشه این بحران را در سیاست‌های جمهوری اسلامی می‌دانند. تاکید بر کشاورزی آب‌بَر مانند کشت برنج و ذرت در مناطق خشک، همراه با اجرای طرح‌های انتقال آب بین‌حوزه‌ای، نه‌تنها منابع زیرزمینی را نابود کرده، که کم‌آبی تهران را به مناطق دیگر نیز سرایت داده است. بنفشه زهرایی، کارشناس صنعت آب، در همین باره هشدار داده است که انتقال آب سدهای لتیان و لار به تهران باعث افت شدید سطح آب در دشت ورامین و حتی بروز فرونشست در مازندران شده است. او تاکید کرده که این سیاست‌ها عملا بحران آب را از یک منطقه به منطقه‌ای دیگر منتقل کرده است.

عیسی کلانتری، رئیس پیشین سازمان محیط زیست، نیز تیرماه امسال صراحتا اعتراف کرده بود: «ما در این چهل سال ایران را ویران کردیم. این بهره‌برداری از آب نیست، بلکه خودکشی است.» او همچنین هشدار داده که اصفهان ممکن است در نیم‌قرن آینده در دل زمین فرو برود، زیرا سالانه حدود ۲۰ سانتی‌متر فرونشست دارد.

پیامدهای برگشت‌ناپذیر

یکی از ویژگی‌های فرونشست این است که برخلاف بسیاری از بحران‌های زیست‌محیطی، قابل بازگشت نیست. زمانی که خاک متراکم می‌شود و آبخوان‌ها می‌میرند امکان احیا وجود ندارد. به همین دلیل، هر سال تاخیر در مدیریت منابع آب، به معنای نابودی همیشگی بخشی از خاک و هویت ایران است.

با این حال، مقام‌های جمهوری اسلامی تاکنون به جای اصلاح سیاست‌های کشاورزی، مدیریت مصرف و تغییر الگوی بهره‌برداری، ترجیح داده‌اند بر پروژه‌های پرهزینه انتقال آب، سدسازی‌های بی‌حاصل و وعده‌های کوتاه‌مدت تکیه کنند. همین بی‌توجهی ساختاری باعث شده امروز فرونشست نه یک تهدید محلی، که معضلی ملی باشد که از تهران تا فارس، از اصفهان تا خراسان و از ورامین تا گلستان گسترده شده است.

اگر روند کنونی ادامه یابد، نه‌تنها دشت‌های ایران به بیابان بدل خواهند شد، که آثار باستانی، شهرهای بزرگ و زیرساخت‌های حمل‌ونقل ایران نیز آسیب جدی خواهند دید. کارشناسان هشدار می‌دهند که طبیعت در برابر این بی‌توجهی پاسخ سختی خواهد داد؛ پاسخی که ممکن است به شکل خشکسالی‌های شدیدتر، مهاجرت‌های گسترده، زلزله‌های مخرب و نابودی میراث فرهنگی و تاریخی ایران نمایان شود.

ایران اکنون در برابر انتخابی حیاتی ایستاده است؛ ادامه سیاست‌های اشتباه گذشته و پیشروی به سوی ویرانی بیشتر، یا تغییر بنیادین در مدیریت منابع آب و کشاورزی، که به نظر می‌رسد تنها با تغییر نظام حاکم بر ایران ممکن خواهد شد. هر روز تعلل در این مسیر، به معنای از دست رفتن بخشی دیگر از سرزمین، تاریخ و آینده ایران خواهد بود.