هنر، انعکاسی از تجربه زندگی ست که همراه با هوش و ذکاوت، خلاقیت، و مهارت، به مخاطب منتقل میشود. واکین فینیکس فرصت سه دقیقهای خود را غنیمت شمرد تا گوشهای از درد انسانیت را به رشته کلام درآورد: سخنان او انعکاسی از رنج وجدان انسانی در قرن بیست و یکم بود.
فلسفه، کوششهای بسیاری را صرف پژوهش در رابطه با شناخت طبع انسان کرده است، و اقتصاد، که مرز مشترکی گسترده با فلسفه دارد، پژوهشهای خود را صرف رسیدن به رابطهای علمی بین نیازهای بینهایت مردمان، و استفاده بهینه از منابع محدود کرده است. آنچه که واکین فینیکس در سخنان خود جاری کرد، کلامی استوار بر لبه باریکِ این مرز مشترک بود: گمراهی اخلاقی انسان، و بهرهکشی بخشی از جامعه از بخشی دیگر، در راستای ارضای نیازهای بی نهایت.
این هنرپیشه موفق درباره مواردی مانند سوءاستفاده از منابع طبیعی، تبعیض نژادی، بهرهکشی از گونههای زیستی و تراژدیهای دیگر قرن بیست و یکم صحبت کرد. این پرسش که آیا انسان حق دارد حیوانات هوشمند و با احساس را در شرایط دردناک، به منظور تبدیل کردن به غذا پرورش دهد، پرسشی فلسفی ست؛ اما پرسشی ضروریتر را میتوان از مابین صحبتهای واکین فینیکس استخراج کرد: اگر سرعت بهرهکشی ما از گونههای زیستی، فراتر از توان آنها برای جبران خسارت باشد، آیا میتوان این را نقطه آغازین برای تجدید نظر درباره درک ما از ذات بشر (به عنوان گونهای هوشمند و با بهره از احساس همدردی) دانست؟
بشر به واسطه شکار بیش از حد، برخی گونهها را تا مرز انقراض به عقب رانده است. برخی از این گونهها با کمک دوستداران محیط زیست به زندگی برگشتهاند، و برخی نه. اما باید به این پرسش پرداخت که اساساً ما چه نیازی به محیط زیست و تنوع زیستی داریم؟ اگر در شهر زندگی میکنیم، اگر هرگز به هیچ پارکی سر نمیزنیم، اگر غذایمان را شکار نمیکنیم، اگر خوراک ما از راههای مصنوعی تهیه میشود، از بین رفتن جنگل آمازون و خالی شدن اقیانوسها از ماهی و نهنگ و کوسه، و مرگ یوزپلنگ چه تاثیری بر زندگی ما خواهد گذاشت؟
تنوع زیستی بخشی از چرخه اقتصاد
خدماتی که انواع گونههای زیستی به صورت رایگان ارائه میدهند، بسیارند. زنبورها از طریق پخش کردن گردهها باعث بارور شدن انواع درختانی میشوند که ما از میوههایشان استفاده میکنیم. بسیاری از آبزیان اقیانوسها بخشی از رژیم غذایی مردم آسیا هستند و صید آنها بخشی از اقتصاد کشورهای آسیایی است. کرکسها لاشه حیواناتی را که مردهاند میخورند؛ توقف این رفتار باعث رها شدن این لاشهها در رودخانهها و سمی شدن آبهای روان میشود. درختانی که در جنگلهای دوردست استوار ایستادهاند، اکسیژنی را تولید میکنند که ما تنفس میکنیم. اینها فقط چند مورد از خدماتی هستند که گونههای زیستی به صورت رایگان ارائه میدهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
علاوه بر این گونه خدماتِ حیاتی، که محصول میلیونها سال تکاملیست که اینک چرخه حیات را شکل داده، میتوان به مواردی اشاره کرد که گنجینههای غنی و مملو از گونههای زیستی کمیاب و زیبا، سالانه میلیونها دلار درآمد از راه جذب گردشگران برای کشورها تولید میکنند. صخرههای مرجانی در استرالیا یک نمونه از موارد متعدد اینچنینیست.
میل به غلبه کردن بر طبیعت، پیشینهای طولانی دارد. اما سرعت گرفتن این رویه (که شاید بتوان تاریخچهای صد ساله برای آن تصور کرد) اکنون سبب بروز عواقبی شده که نگران کنندهاند. یک نمونه از این رویه صد ساله، گسترش استفاده از مشتقات پتروشیمی (و انواع پلاستیک) است که به صورت طبیعی تجزیه نمیشوند. لزوم پایبند بودن به محدودیتهایی که طبیعت برای ما ترسیم میکند، باید زودتر از این روشن میشد.
طبیعت: منشا اصلی الهام برای تولید بسیاری از فنآوریها
بسیاری از فنآوریها و اختراعهایی که ما امروز آنها را از پایههای حذفناپذیر زندگی قرن بیست و یکم میدانیم، نقطه آغازی در طبیعت داشتهاند: هلیکوپتر، هواپیما، سد، زیردریایی، و غیره. این روند همچنان ادامه دارد. بشر، در راستای دستیابی به بسیاری از دستاوردهای خود، سعی در تقلید از طبیعت داشتهاند. دلیل این کار روشن است: طبیعت میلیونها سال زمان داشته تا در مسیر تکامل، با آزمون و خطا، به بهترین راه حل برای عبور از مشکل برسد. اما فرصتی که هر دانشمند برای خدمت به علم در اختیار دارد بسیار کوتاه است.
محصول تحقیقات بخش بیومکانیک دانشگاه استنفورد
به عنوان مثال میتوان از تلاشهای فعلی در دانشگاه استنفورد برای طراحی مجدد بال پهپاد نام برد. نمونه دیگر، الهام گرفتن از طبیعت در بخش طراحی صنعتی، بهخصوص خودروست. بسیاری از طراحان خودرو هنوز از گونههای زیستی برای خلق آثار خود استفاده میکنند.
علم بیولوژی و پزشکی در حال آموختن از تنوع زیستی
نزدیک به نیمیاز داروهایی که ما استفاده میکنیم، به نوعی از طبیعت گرفته میشوند. اما علاوه بر مصارف دارویی گیاهان، بررسی تواناییهای خارق العاده برخی از جانداران نیز میتواند تاثیر مهمی بر پیشرفت علم و بهبود زندگی ما بگذارد. به عنوان مثال، یک دوزیست مکزیکی به نام اکسُلت (Axolotl)، در صورت قطع عضو، میتواند عضو از دست رفته را دوباره بسازد. این دوزیست استثنایی تا سال 2010 در حال انقراض بود.
نمونه شایان ذکر دیگر، نوعی کرم ابریشم است که میتواند پلاستیک را ببلعد و هضم کند . این کرم، ممکن است تنها راه حل طبیعی موجود برای مدیریت کردن زبالههای پلاستیکی باشد.
بشر بخشی از طبیعت است، نه ارباب آن!
آمار کاهش تعداد و تنوع گونههای زیستی، جان هر انسان با وجدانی را به درد، و خاطر هر انسان هوشمندی را مخدوش میکند. چیزی نزدیک به ۴۰ درصد گونههای حشرات دچار اُفت جمعیت هستند و ۶۰ درصد پستانداران نیز طی پنجاه سال گذشته به سبب فعالیتهای انسانی از بین رفتهاند. طبیعت پایه تمدن ما بوده و هست. تخریب سازمانیافته آن، نشانه جهالت سیاستگذاران و پیامد نظام اقتصادی غلط و گمراهیست که ارزشی برای تنوع زیستی قائل نبوده و نیست. تغییر این تفکر ضروری است: باید به خاطر داشته باشیم که طبیعت به ما نیاز ندارد، این ما هستیم که به طبیعت نیازمندیم.
برهه کنونی، به گمان برخی، نقطه آغاز ششمین موج انقراض جمعی موجودات است، و عامل اصلی آن – ظاهراً - اقدامات نابخردانه انسانهاست. نکته شایان توجه، عدد شش است. طبیعت پس از پنج دوره انقراض گذشته، مسیر خود را برای رشد و تکامل پیدا کرده است. اما هیچ تضمینی برای پایدار ماندن تمدن بشری در جریان موج ششم وجود ندارد.
واکین فینیکس در ابتدای سخنان خود از عبارت «عدالت» استفاده کرد. پرداختن به بسیاری از پرسشهای حول محور عدالت، لزوماً نیازمند درک و شناختی از ذات بشر است، چراکه عدالت مفهومیست ساختگی، و نه پدیدهای طبیعی. اما این "ذات" را میتوان یافت، و یا میتوان ساخت: میتوان عمری را صرف شناخت طبع بشر کرد، و یا میتوان عمری را صرف آموزش و تغییر رفتار بشر کرد؛ و بدین واسطه، درک عمومی از این "ذات" را تغییر داد. در بحران کنونی، انسان بر سر مهمترین دوراهی تاریخ قرار گرفته: تعلل یا تغییر رفتار.