آتشسوزیهای اخیر در استرالیا این پرسش را پیش رو میگذارد که چرا کشوری که تا این حد آسیبپذیر است، مصرف و تولید سوختهای فسیلی را کنار نمیگذارد؟ علاوه بر این، یکی از خبرسازترین موضوعهای سال ۲۰۱۹، واکنش اعتراضی و یکپارچه نسل جوان، به تعلل و سُستی سیاستمداران در تصمیمگیری برای مقابله با بحران تغییرات اقلیمی بود. همراه با این کنشهای اجتماعی، برخی از کنشگران و مدافعان محیط زیست از لزوم یافتن جایگزینی برای نظام سرمایهداری سخن میگویند، چرا که (به نظر آنها) این نظام سرمایهداری است که طبیعت را بیارزش فرض میکند و با وارد کردن لطمات فراوان، شرایط بحرانی فعلی را به وجود آورده است.
امّا این ادعا چقدر میتواند صحّت داشته باشد؟ مگر طبیعت، بخشی از سرمایه هر ملّت نیست؟ پس چرا نظام سرمایهداری نمیتواند مدافع این شالوده مهم تمدن باشد؟ نقش نظام سرمایهداری و بازار آزاد در بحران فعلی را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا تلاش برای متوقف کردن روال فعلی، لزوماً باید با سرنگونی نظام سرمایهداری و کنار گذاشتن دیدگاه حامی بازار آزاد همراه باشد؟ و یا اصلاحات تدریجی هم میتوانند موثر باشند؟ در این یادداشت، نگاهی مجمل به برخی از این پرسشها خواهیم داشت.
پیشرانه اصلیِ نظام سرمایهداری: تخریب خلاقانه
نظام سرمایهداری با به رسمیّت شناختن حق مالکیت افراد منفرد بر ابزارهای تولید (از جمله، زمین کشاورزی، ملک صنعتی، حق انحصاری فنآوری تولید، حق بهکارگیریِ نیروی کار در برابر مزد، و...) این امکان را به افراد میدهد که با با در اختیار گرفتن آن «سرمایه»ها و ارائه کالا و خدمات از آن طریق، در بازاری رقابتی، درآمد و سود کسب کنند. شاید مهمترین مشخصه چنین نظامی، به توصیف اقتصاددان اتریشی، جوزف شومپتر (Joseph Schumpeter۱۹۵۰ - ۱۸۸۳)، عبارت تخریب خلاقانه (ترجمه ضعیف عبارت creative destruction) باشد.
آنچه شومپتر در این عبارت خلاصه میکند، یک واقعیّت تاریخی است: موفقیتهای چشمگیر در نظام سرمایهداری، عمدتاً همراه بودهاند با تخریب یک صنعت قدیمی (حلقههای فیلمی که برای دوربینهای عکاسی خریداری میشد، به خاطر میآورید؟) و یا ایجاد تحوّلی مهم در نحوه ارائه محصول یا خدمات (نامههای الکترونیک به جای نامههای کاغذی). و البته این تخریب به واسطه بهکارگیریِ یک فنآوری جدید انجام میشود که یا جایگزین بهتری برای یک محصول قدیمی ارائه میدهد (دوربین دیجیتال)، یا با کاستن از هزینه تولید (رادیوهای ترانزیستوری که کوچکتر و سبکتر از رادیوهای لامپی بودند)، سودِ تولید را افزایش میدهد. در هر دو حالت، پیشرفت تکنولوژی پایه و اساس این تحوّل بوده است.
نمونهای امروزی که نمایانگرِ استمرارِ این فرآیند قدیمی است، در روند نزولی قیمت صفحات خورشیدی و باتریها دیده شود. سرمایهگذاری در بخش تحقیق و توسعه، قیمت باتریها را فراتر از حد تصوّر پایین آورده است و ادامه روند فعلی، میتواند حمل و نقل شهری در کشورهای پیشرفته را در بازه زمانی نسبتاً کوتاهی، به سمت خودروهای برقی سوق دهد.
نگرانی از واکنشهای هیجانی نظام مالی و بازار سرمایه
علل آهسته بودنِ پیشرفت به سمت انرژیهای تجدیدپذیر پیشتر مورد بررسی قرار گرفته است. امّا آنچه کمتر مورد توجّه واقع شده است، احتمال وقوع فاجعههای مالی، در سطح بینالمللی، در برههای کوتاه، و در آیندهای نه چندان دور است، که به سبب فرار سرمایه از مجموعههای مرتبط با سوختهای فسیلی به سمت مجموعههای پیشرو در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر، صورت خواهد گرفت.
پاییز گذشته، مارک کارنی (سکاندار پیشین بانک مرکزی بریتانیا، از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹) اعلام کرد که مجموعههای بزرگ صنعتی و بازرگانی وظیفه دارند گزارش دقیقی از وابستگی و ارتباطِ فعالیتشان با تهدیدات مرتبط با تغییرات اقلیمی ارائه دهند، چرا که نادیده گرفتنِ وقایع پیشِ رو، مساوی خواهد بود با ورشکستگیِ اجتناب ناپذیرِ این مجموعهها. وی به درستی دریافته است که فرآیند «تخریب خلاقانه»، صنعت سوختهای فسیلی را نابود خواهد کرد؛ و از این رو، وظیفه خود میدانست که قبل از وقوع این امر، اطمینان حاصل کند که سقوطِ آزادِ ارزشِ سهامِ این شرکتها، بازار سهام جهانی را با خود به قهقرا نخواهد برد.
Kirsty Wigglesworth / POOL / AFP
عملکرد بازارهای سرمایه در نظام سرمایهداری
علت وجودی بازار سرمایه، هدایت سرمایه به سمت سود است. به عبارت دیگر، در نظام سرمایهداری، سود (که نشانه سلامت یک واحد صنعتی یا تجاری است) سرمایه را جذب میکند. این واقعیّت، عامل اصلی رشد یا ورشکستگی مجموعههای صنعتی و تجاری است. بررسی بخش انرژی، تهدیدهای بالقوه این پدیده به ظاهر منطقی را نمایان میکند.
مجموعههای صنعتی و تجاری که کار استخراج، پالایش، و توزیع سوختهای فسیلی را بر عهده دارند، اکنون مجموعههایی با ارزش و سودده هستند. مجموعههای رقیب امّا، که ارائه دهنده خدمات و کالاهایی با کاربرد مشابه (صفحههای خورشیدی، خودروهای برقی، باتریهای خانگی و صنعتی و غیره) هستند، بهتازگی وارد عرصه رقابت با ابرقدرتهای دیرین صنعت انرژی شدهاند، و به لحاظ کارایی، هنوز با کاستیهایی درگیرند.
این مجموعههای بهنسبت نوپا، بدون کمکهای دولتی، اساساً توان پا گرفتن و فعالیّت نداشتند. این در حالیست که ابر قدرتهای بخش انرژی (مانند اکسان موبیل یا آرامکو) هنوز میتوانند میلیاردها دلار سرمایه را به سمت خود جذب کنند. این واقعیّت، امّا، با پیشی گرفتن کارایی انرژیهای پاک، برعکس خواهد شد.
اکنون باید پرسید: بازار سرمایه چه واکنشی به واقعیّت اجتنابناپذیر جایگزین شدن یک نوع رژیم انرژی توسط نوع دیگر نشان خواهد داد؟ آیا سرمایه به صورت تدریجی از این سو به آن سو خواهد رفت، یا به صورت ناگهانی؟
شار سرمایه در اقتصاد بازار محور، تحت تاثیر «هیجانات غیرمنطقی»
ارتباط سود و سرمایه، در ظاهر منطقی است. امّا واژه «منطق» دربردارنده یکی از حیرتآورترین تناقضات اقتصاد است. آنچه در اقتصاد با عنوان «فرضیه انتظارات منطقی» از آن یاد میشود، گویای نظریهای ساده است: فردی که مسئولیت تصمیمگیری را بر عهده دارد، پس از جمعآوری تمام اطلاعات مربوط، تصمیمی میگیرد که منعکس کننده آیندهای است مشابه زمان حال، به علاوه تاثیرات متغیّرهای شناخته شده، و با در نظر گرفتن مقداری خطا. از این رو، «فرضیه انتظارات منطقی» باید تضمین کننده عملکرد صحیح، و ثبات نظام سرمایهداری باشد؛ امّا واقعیّت اقتصاد جهان غرب بسیار متفاوت بوده است.
علّت بسیار ساده است: ما انسانها در بسیاری از موارد، تصمیمات احساسی را به تصمیمات منطقی ترجیح میدهیم. مرور بحرانهای مالی، به روشنی گویای انتظارات غیرمنطقی سرمایهگذارانی ست که اسیر هیجانات احساسی شدند:
بحران مالی سال ۲۰۰۸ - افت شدید قیمت سهام بانکها پس از هجوم غیرمنطقی سرمایه به سمت بازار مسکن و خروج ناگهانی،
بحران مالی سال ۲۰۰۰ - افت شدید قیمت سهام شرکتهای اینترنتی پس از هجوم غیرمنطقی سرمایه به سمت شرکتهای اینترنتی،
بحران مالی سال ۱۹۹۷ - افت شدید ارزش واحد پول کشورهای اندونزی، مالزی، و کره جنوبی، پس از فرار سرمایههای خارجی،
بحران مالی سال ۱۹۸۹ - افت شدید ارزش زمین و مسکن در ژاپن، پس از فرار سرمایه،
بحران مالی سال ۱۹۷۳ - افت شدید قیمت بازار سهام در ایالات متحده آمریکا
این فهرست را تا پس از سال دو هزار هم میتوان ادامه داد.
SPENCER PLATT / AFP
شارِ سرمایه، همواره تحت تاثیر آن چیزی خواهد بود که جان مینارد کینز (بنامترین اقتصاددان نیمه اول قرن بیستم) «روحیات وحشی» نامید، و رابرت شیلر (برنده نوبل اقتصاد و استاد دانشگاه ییل) «هیجانات غیرمنطقی». سرمایه در بازار آزاد، متناسب با عملکرد مجموعهها وارد و خارج نمیشود، بلکه متناسب با احساسات سرمایهگذاران، بدون لحاظ کردن نیازهای جامعه، و به گونهای مُخرّب و همراه با تلاطمهای غیرقابل پیشبینی، وارد و خارج میشود.
نقش نهادهای ملّی در شرایطی که اقتصاد مبتنی بر بازارِ آزاد، متضمّن بیثباتی است
بارزترین خصوصیّت نظام سرمایهداری مبتنی بر بازار آزاد، بیثباتی آن است. کشورهای پیشرفته و موفق، جایگاهِ خود را در عرصه جهانی، بیش از هر چیز مدیون نهادهای ملّی قدرتمند و معتبر (دموکراتیک یا غیردموکراتیک) هستند. این نهادها، با مهار کردن امیال و آشفتگیهای افسارگسیخته نظام سرمایهداری، جامعه را در مسیری از پیش تعیین شده هدایت میکنند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در مورد بحران تغییرات اقلیمی نیز، نباید از بازار آزاد سرمایه توقع رفتاری همسو با صلاح جوامع داشت. رفتار «منطقی» در بازار سرمایه، پشتیبانی از صنعت سوختهای فسیلی خواهد بود؛ تا زمانی که بیش از نیمی از شهروندان از این صنعت دست بشویند. پس از آن، میتوان منتظر فرار سرمایه از این صنعت آلوده و هجوم آن به سمت انرژیهای پاک بود، که خود میتواند جرقه یک بحران مالی و سالها رکود اقتصادی باشد. این، واقعیّتیست که مارک کارنی را بر آن داشت که پیش از ترکِ مسندِ قدرت، اطمینان حاصل کند که نظامِ مالیِ جهانی دستخوش احساسات ناگهانی نهادهایی نشود که منافع بخش خصوصی و سهامداران را به منافع جوامع ترجیح میدهند.
نظام سرمایهداری مبتنی بر بازار آزاد، معمولاً کارِ درست را انجام میدهد، امّا با تاخیر زیاد، و به بدترین شکل ممکن. از این رو، نیاز به سیاستهای جسورانه و بلندپروازانه از سوی نهادهای ملّی، اکنون بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. اتحادیه اروپا و برخی از نامزدهای انتخابات ایالات متحده آمریکا، طرحی ارائه دادهاند که حاوی همین سیاستهای جسورانه است. «قرارداد جدید سبز» عنوان این طرح در آمریکا است.