فیلم انگل رکوردهای بسیاری را شکست، از جمله کلیشه رایج در میان برخی از فیلمسازان که فیلمهای انگلیسی زبان مخاطب بیشتر جهانی دارند. بسیاری از فیلمنامهنویسان و فیلمسازان کشورهای درحال توسعه خود را مجبور میکردند که فیلمنامه را به انگلیسی بنویسند. پرسش کلیدی آن است که چگونه فیلم انگل، ساخته بونگ جون هو، از کشور کره جنوبی، توانست هم فروش رکورد کشور خود را بشکند و هم نامش را به عنوان تنها فیلم غیرانگلیسی زبان برای بهترین فیلم در تاریخ اسکار ماندگار کند؟ فراموش نکنیم که فیلم، قبل از اینکه بخواهد اندیشهای را مطرح کند یا پیامی برساند، وسیلهای سرگرم کننده است. فیلم انگل توانسته تمام قواعدهالیودی برای سرگرم کردن بیننده رعایت کند و از آنجا که تماشاگر جهانی به این نوع بیان عادت کرده، در نتیجه دریافت او منطبق بر منطق فیلم است. انگل چندین لایه دارد، هم سرگرم کننده، طنزآلود و تجاری است و هم نظر منتقدان را جلب کرده، چرا که انگشت بر روی بیعدالتیهای جهانی گذاشته است.
فیلمی پر پیچ و خم و پر از توطئه
موضوع داستان قدیمی است. خانوادهای فقیر (کیم) تلاش میکند تا با تیزهوشی به خانه خانواده ثروتمند (پارک) رخنه کند تا شاید اززندگی انگلی خود فاصله بگیرد. اما آنچه فیلم را از آثار پیشین خود مجزا میکند، نوع قصه گویی کارگردان است. فیلمی که در هر سکانس خود یک اوج دارد؛ توطئه پشت توطئه از سوی خانواده کیم. توطئههایی که به خاطر تیزهوشی خانواده فقیر همذاتپنداری تماشاگر را به ارمغان میآورد. ابتدا از سوی پسر خانواده که نام خود را به کوین تغییر داده، مدرکی دانشگاهی را جعل میکند و به عنوان معلم سرخانه انگلیسی دختر پارک، پذیرفته میشود. اما این پرسش در فیلم بدون پاسخ میماند که چگونه دوست کوین به او اعتماد کرده و به خاطر سفر به آمریکا او را به دختر پارک - که عاشقش بود و نمیخواست کس دیگری معلم سرخانه او بشود - معرفی میکند. نفر بعدی جسیکا، خواهر کوین، است که به عنوان معلم سرخانه و با جعل مدرک برای تدریس هنر به پسر کوچک پارک وارد خانواده ثروتمند میشود. با فریب بعدی راننده قبلی پارک اخراج و آقای کیم به عنوان راننده وارد خانه بزرگ و ویلایی خانواده میشود. آخرین زیرکی به بیرون کردن خدمتکار خانواده و آمدن همسر کیم به عنوان خدمتکار و آشپز به خانه بزرگ و همسر ساده لوح پارک میانجامد.
فیلمی مملو از نشانهها و نمادها
کارگردان همه عوامل تصویری را به خدمت گرفته تا داستان خود را بازگو کند. اولین صحنه فیلم با دو جوراب آویزان در زیرزمینی نمور و تاریک آغاز میشود. خانواده کیم زندگیشان را با درست کردن جعبه پیتزا میگذرانند و در سراسر فیلم کمبود غذا معضل است و درنتیجه لزوم ارتزاق از یخچال خانواده پارک هویداست. زیرزمین خانواده کیم به شکلی بنا شده که ادرار کردن عابران در خیابان دیده میشود. سم به خاطر سمپاشی حشرات با بازکردن پنجره، خانه را پر میکند. دختر و پسر کیم سرویس اینترنت را از کافه بغل خانهشان میدزدند. خانواده کیم نماد فقر و نداری مدرن درکره جنوبی است. آنچه با سلطه سرمایه داری، واقعیتی عریان در این کشور است. کارگردان توانسته از موقعیت کشور خود، مسائل جهانی را بازگو کند، فاصله طبقاتی که خانواده کیم را له کرده است. این همان نقطهای است که تماشاگر جهانی با آن احساس همذاتپنداری میکند؛ زمانی که میبیند باران که برای ثروتمندان نماد زیبایی، فرحبخشی و تفریح است، برای فرودستان، عاملی است که زیرزمینشان را پر از آب و کثافت و فاضلاب میکند و سیل و از بین بردن وسایل زندگی و بدبختی را به همراه دارد. خانه ویلایی آقای پارک در منطقه مرفه شهر، با فضای باز و خوش آب و هواست. زمانی که کوین به طرف خانه پارک میرود سربالایی را باید طی کند، نمادی از رفتن به بالا، دستیابی به ثروت و دارایی. برای رفتن به خانه کیم دوربین مجبور است سرازیری و پلههایی را که مدام رو به پایین است نشان دهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
از طنز تا تراژدی و خشونت
اگرچه فیلم با کمدی، توطئههای زیرکانه و خندهدار خانواده کیم شروع میشود، از نیمه دوم فیلم شاهد یک تراژدی و خشونت تمامعیار هستیم. روزی که خانواده پارک به بیرون از شهر رفتهاند، خدمتکار قبلی به خانه میآید و مشخص میشود که ۴ سال است همسرش را درزیرزمین آن خانه پنهان کرده و میخواهد به او غذا برساند. باز نمونهای از بیعدالتی عریان، که در جامعه کره جنوبی برای کسانی که زیر بار قرض کارتهای اعتباری هستند، وجود دارد. اما آنچه فیلمنامه و بونگ جون هو به آن دامن میزنند، نه پیوند و همکاری دو خانوادهای که از فرط فقر ونداری به استیصال رسیدهاند، بلکه زندانی کردن و چاقوکشیدن و رفتارهای بسیار خشن بین خانواده خدمتکار قبلی و خانواده کیم است که خشونت بدون علت و معلولی را دامن میزند، گویی که فقرا در نهان آدمهایی بیهویت هستند که هویتشان در کشتن و نابود کردن یکدیگر معنا مییاید. با وجود این، از ابتکارات کارگردان نباید گذشت؛ مثلا استفاده از تکنیک "اسلو موشن" و عنصر تعلیق برای موارد حساس و کلیدی فیلم، از جمله زمانی که شخیصتها در جستجوی عملی کردن توطئه خود هستند.
استفاده زیرکانه کارگردان از عامل بو
پسر کوچک پارک در مییابد که هم معلم سرخانه خودش و برادرش، خدمتکار جدید و راننده تازه استخدام شده - که گویا هیچ رابطهای با هم ندارند، بوی مشابهی میدهند. در حقیقت این بوی فقراست که فقرا را هر جا که هستند، با هم یکی میکند. این بو با شستوشو از بین نمیرود، آدمهایی که در زیرزمینهای نمور زندگی میکنند وبا مترو رفت و آمد میکنند، بوی مشابهی میدهند. اما همین بو زمانی برای خانواده پارک لذتبخش میشود که با لذت جنسی همراه شد. آقای پارک از زنش میخواهد که شورت پیدا شده در ماشین خود را بپوشد تا موجب تحریک بیشتر او شود. با اینکه این شورت این بار نیز همان بو را میدهد، اینجا باعث ناراحتی پارک نمیشود. صحنه تکان دهنده بو به آخر فیلم برمیگردد، زمانی که دختر کیم توسط همسر خدمتکار قبلی چاقو خورده و همچنین خون از سر پسر کیم فوران زده و پارک از کیم میخواهد سویچ ماشین را به او بدهد، چون میخواهد از مهلکه به همراه خانوادهاش فرارکند، زمانی که کیم سویچ را به او میدهد، پارک بینی خود را به نشانی بوی بدی که فقرا میدهند، حتی در آن معرکه گرفته است!
پایان بندی فیلم؛ چه کسی انگل است؟
در پایان با همه جدالها و کشمکشها در فیلم، پدر خانواده فقرا که ضربات چاقو را به همسر خدمتکار سابق وارد کرده، از دید پلیس ناپدید و در زیرزمین همان خانه پنهان شده است. خانواده پارک آن خانه را فروختهاند و صاحبخانه جدید، خانواده متمول دیگری است. کیم این بار با مورس با پدرش ارتباط برقرار میکند و قول میدهد که درس بخواند و خانه را بخرد، گویی که فیلمنامه سرنوشت محتوم شخصیتهای خود را نمیتواند تغییر دهد، وضعیت موجود قابل تغییر نیست. کارگردان در مصاحبهای گفته است وظیفه فیلمساز تغییر جهان نیست، بلکه نشان دادن وضع موجود است. ولی پرسش این است که چه کسی انگل است؟ آن که در زیرزمینهای نمور و تاریک با همه هوش و ذکاوت زندگی میکند، یا آن که از کار معلم سرخانه، راننده، آشپز و خدمتکار بهرهمند میشود و در نهایت از کار دیگران زندگی خود را میسازد؟