دکتر عبدالحسین زرینکوب در کتابش آورده که تنها در قرن نوزدهم گلستان سعدی بیش از ۶۰ بار ترجمه و هر بار تجدید چاپ شده است.
وقتی کلامی نافذ و اثرگذار باشد و روان آدمی را به چالش بگیرد و حسی بهتر به او ببخشد، میتواند بعد از هفتصد سال همچنان زنده و پویا به حیات خویش ادامه دهد.
کلام و نثر سعدی نیز چنین ویژگیای دارد. چرا که چکیدهای از تجارب زیست و زندگی خود را در قالبی جهانشمول و با توجه به نیازهای انسان در تمامی ادوار زمانه بر کاغذ رانده است. حکایات و داستانها و اشعاری که تا به امروز نیز حضور خود را در ذهن و ضمیر آدمیان ادامه دادهاند.
چنانکه نخستوزیر اسپانیا در همین روزهای اخیر که بحران کرونا در آن دیار شدت و حدتی شگفت پیدا کرده بود و برای تاثیرگذاری سخن خود بر مردمش و طلب استمداد از آنها برای آنکه به یاری هم بشتابند، از سعدی و شعر معروف «بنیآدم اعضای یکدیگرند»، مثال میآورد و یادآور میشود که همچنانکه یک عضو بدن آدمی وقتی به درد میآید، دیگر عضوها را نیز قراری نمیماند، از آنان میخواهد از محنت و رنج دیگران بیغم و سرخوش نباشند که در غیر این صورت انسانیت خود را از دست دادهاند.
همین شعر سعدی در این روزها مورد استفاده دانشجویانی در ترکیه قرار گرفته و آن را برای دستگیری از افرادی که نیازمند کمک در این روزهای سخت و طاقتسوز هستند تبلیغ میکنند.
نفوذ سعدی در جهان
نفوذ سعدی از همان سالها و دهههای نخستی که او شعر سرود و کتاب نوشت آغاز شد. دکتر محمدعلی موحد در دیباچه خود بر تصحیح و ترجمه سفرنامه ابنبطوطه (انتشارات کارنامه-۱۳۹۵) از خوانش شعر سعدی از سوی خنیاگران در محضر امیر بزرگ چین سخن گفته است و این شعر را خوانده است:
تا دل به مهرت دادهام
در بحر فکر افتادهام
چون در نماز استادهام
گویی به محراب اندری
و این در زمانی است که «هنوز نیمقرن از وفات سعدی نگذشته که سرود خنیاگران چینی از شعر تر اوست» (ابن بطوطه -ص ۶۴)
ابن بطوطه البته تنها از وصف سعدی در سفرنامهاش نگفت، بلکه خود نیز در سفر به شیراز بر مزار سعدی رفت و در این باره نوشت «از مشاهدی که در بیرون شهر شیراز واقع شده، قبر شیخ صالح معروف به سعدیست که در زبان فارسی سرآمد شاعران زمان خود بوده و گاهی نیز در بین سخنان خویش شعر عربی سروده است». (همان-ص ۲۶۴)
در سالها و قرون بعد نیز این نفوذ ادامه یافت چنانکه دکتر جواد حدیدی در کتاب محققانهای که با نام از سعدی تا آراگون نوشته است ضمن چگونگی تاثیر ادبیات کهن ایران، به خصوص گلستان و بوستان سعدی روی شعرا و ادبای فرانسوی، این تاثیرگذاری را تا به آنجا برجسته میکند که نام یکی از روسای جمهور فرانسه را برگرفته از نام سعدی میداند.
«سعدی کارنو» که در سالهای پایانی سده نوزدهم ريیسجمهور فرانسه بود و مدتی بعد کشته شد، در نقلقولی اشاره کرده که پدربزرگش عاشق گلستان سعدی بود و به همین دلیل نام نوهاش را سعدی گذاشت.
دکتر عبدالحسین زرینکوب در کتابش آورده که تنها در قرن نوزدهم، گلستان به زبانهای آلمانی، روسی، انگلیسی، و لهستانی ترجمه شد و در جایی دیگر از کتابش هم آورده که «تنها گلستان تا کنون بیش از شصتبار ترجمه شده و هر ترجمه چندین بار به طبع رسیده است». ( زرینکوب-حدیث خوش سعدی-ص ۱۰۶)
چرا سعدی چنین نفوذی دارد؟
سعدی زمانی دست به کار نگارش بوستان و گلستان شد که از او عمری رفته بود و تقریبا تمامی اکناف و اطراف عالم را گشته بود. مردی جهاندیده که در سفر و حضر به اطرافش با دیده عبرتبین مینگریست و ماحصل این تجربهها را در آثارش قلمی میکرد. سرعت در نگارش این آثار(در فاصله دو سال بوستان وگلستان نوشته شد) نشان میدهد که او تمامی این حکایات و تمثیلها و عبارات و اشارات را در کارگاه ذهن خود پخته وپرورانده بود و کمترین فراغتی به او این فرصت را داد تا این دو شاهکار ادبی را خلق کند. درک او از ادبیات فارسی و عربی و ظرایف و دقایق آن تقریبا کمنظیر است و به قول دکتر عبدالحسین زرینکوب «معانی او هر چند گهگاه کاملا عادی است، به هیچوجه دستفرسود و مبتذل به نظر نمیرسد… در سخن او جد و هزل به هم میآمیزد و رقت معنی با دقت عبارت جمع میآید.» (زرینکوب-همان-ص۱۲۰)
به گفته دکتر غلامحسین یوسفی «یکی از جلوههای ادراک قوی و آزمونهای سعدی در زندگی، مردمشناسی اوست و معرفتش به روحیات افراد گوناگون بشر که در گلستان به نظر میرسد… همه جا دیده واقعبین سعدی است که حقایقی تلخ و شیرین را میبیند و ما را با آنها آشنا میکند». (دیداری با اهل قلم- دکتر غلامحسین یوسفی-ص ۲۵۱)
برخی از حکایتهای او گویی مناسب همین روزهاست. نمونه شاخص آن حکایت معروفش در باب نخست بوستان است. بابی که سعدی آن را «تدبیر و عدل و رای» نام نهاد. داستان در دمشق رخ میدهد که دچار قحطی و بلا شده بود.
چنان قحطسالی شد اندر دمشق
که مردم فراموش کردند عشق
گویی سعدی این توصیف را برای همین روزهای کرونایی سروده است که به گفته سعدی سختی به غایت رسید و مشقت به نهایت. آن حکیم مردی متمول را رخزرد میبیند و میگوید تو که مشکلی نداری و:
گر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست،بَطْ(مرغ دریا) را ز طوفان چه باک؟
که آن فرد میگوید رخ زرد من از بینوایی و ناداری نیست که:
غم بینوایان رخم زرد کرد
نخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش
چو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و درد
آیا سعدی سیاستنامه نویس بود؟
بخشی مهم از اقبال به آثار سعدی به حکایات و توصیههایی راجع است که میتوان آن را در زمره نهضت اندرزنامهنویسی در تاریخ سیاسی ایران جای داد، اما سعدی به صفت آنکه در دربار پادشاهی نبود، لحن و بیانش تندتر است و از استقلال رای بیشتری نسبت به سایراندزنامهنویسان برخوردار است که عموما در دم و دستگاه ارباب قدرت خدمت میکردند. حکایاتی که در بابهای مربوط به پادشاهان و عدل وتدبیر ورای، چه در بوستان و چه در گلستان و حتی چه در قصاید بلندش آمده، مشحون از این گونه تعابیر و توصیههاست.
سعدی البته به معنی رایج امروزین، سیاستنامهنویس نبود و این را دکتر جواد طباطبایی که پژوهشهای درازدامنی درباره تاریخ اندیشه سیاسی در ایران انجام داده است در مطلبی بلند در دانشنامه ادب فارسی اشاره کرده و گفته اگر چه سعدی «در معنی رایج این کلمه سیاستنویس نیست و رسالهای نیز در سنت سیاستنامههای ایرانی ننوشته است، اما دو کتاب گلستان و بوستان او از تاملی در سرشت مناسبات سیاسی خالی نیست.» (دانشنامه زبان و ادب فارسی- جلد سوم-ص ۶۶۹)
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
چنانکه از مقایسه داستانهایی که سعدی در گلستان درباره پادشاهان و فرمانروایان آورده است، میتوان دریافت، او از روی بدبینی سرشت صاحبان قدرت را به طور فطری بد نمیداند، بلکه تلقی واقعبینانهای از شهوت آدمیان به قدرت دارد که حتی پس از مرگ نیز آن شهوت ارضاء نمیشود». (همان ص ۶۶۹).
اخلاقی که سعدی در توصیهنامهها و حکایاتش به کار میگیرد نیز با اخلاق قدرت در دنیای مدرن چندان همخوانی ندارد. از دید سعدی توزیع ثروت و قدرت تنها در همان چارچوبهای نهاد قدرت در گذشته امکان پذیر بوده است و بنده و شاه جایگاه یکسانی ندارند و اصولا بحث توزیع قدرت در مفهوم مدرن و امروزین در آن دوران محلی از اعراب نداشت و انتظاری هم نمیرفت که سعدی از سلطان و شاه بخواهد قدرتش را نیز همانند ثروتش بین افراد قسمت کند؟
غیبت بنیاد سعدی شناسی در میان ایرانیان نسل دوم
همه این نکات و سادگی زبان سعدی به همراه قوت و قدرت محتوایی آثار او و نفوذی که در دیگر کشورها داشت، سبب شد تا در ایران هم بنیادی به نام او کنند و همین بنیاد متولی رواج زبان فارسی در کشورهای دیگر شود. اما آنچنانکه در سایت بنیاد سعدی آمده است، نشان میدهد که آنها تنها در سه کشور هندوستان، پاکستان و تاجیکستان مراکز زبان فارسی دارند. در حالیکه در سالهای قبل از انقلاب دولت ایران سرمایهگذاری بالایی را برای حضور در محافل دانشگاهی شروع کرده بود و حتی در سفری که شاه ایران در سال ۱۳۷۴ به آمریکا داشت کلنگ احداث یک مرکز مطالعات ایرانی و زبان فارسی در دانشگاه شیکاگو با بودجه اولیه یک و نیم میلیون دلار به زمین زده شد، که متاسفانه به دلیل تلاقی با انقلاب و حوادث آن استمراری نیافت.
به رغم آنکه در بنیاد سعدی تلاشهایی صورت گرفته اما عملا آنها نتوانستهاند با نسل دوم ایرانیانی که در کشورهای پرجمعیت ایرانی، همانند آمریکا و کانادا متولد شدهاند حضوری جدی داشته باشند و به رابطه خود با نهادهای علمی و حتی مردمنهاد این کشورها استمرار دهند.
متاسفانه نگاه ایدئولوژیک و شیعهمحور در هسته سخت جمهوری اسلامی و بیاعتنایی به نفوذی که ادبیات و فرهنگ فارسی دارد، سبب شده است تا عملا کمتر ارتباطی با نهادهای علمی و دانشگاهی کشورهایی چون آمریکا و کانادا و حتی برخی کشورهای اروپایی صورت بگیرد.
این بیارتباطی البته سبب شده است تا زبان فارسی در میان عمده نسل دوم ایرانیان متولد این کشورها، تقریبا به صورتی جسته گریخته و در حد خواندن یکی دو کلمه فارسی و صحبتکردن دستوپاشکسته فارسی دیده شود. این گونه آنها تنها زمانی به درک مفاهیم و زیباییهای نوشتهها وآثار سعدی پیمیبرند که آن را به زبان انگلیسی بخوانند و نه فارسی و این فاجعهای است که در حال رخدادن است و به نظر میرسد با از بین رفتن نسل پیشین علاقهمند به خواندن کتابها به زبان فارسی، از تعداد سعدیخوانان و دیگر خوانندگان ادبیات کهن و نوی فارسی به زبان فارسی روزبهروز کاسته شود.