پس از پایان جنگ های داخلی لبنان در سال 1990 و هنگامی که تمام گروه های مسلح وابسته به جناح های سیاسی و مذهبی این کشور تصمیم گرفتند سلاح های خود را به دولت تحویل دهند، سازمان حزب الله که توسط سپاه پاسداران ایران تأسیس شده و تأمین مالی و نظامی می شد، خود را از این قانون مستثنی دانسته و به عنوان تنها نیروی مقاومت در برابر اشغال اسرائیل، از تحویل سلاح به دولت خودداری کرد. در واقع، حزب الله توانست با این اقدام، فرقه گرایی تازه ای را آغاز کند و سرنوشت خود و لبنان را تغییر دهد و در صدد تشکیل یک نیروی موازی با دولت لبنان شود.
تلاش های سازمان حزب الله برای گسترش نفوذ و قدرت همچنان ادامه داشت تا این که در ماه می 2008، حزب الله توانست در تمام نهادهای دولتی نفوذ کند و بر تمامی عرصه های سیاسی، نظامی و اقتصادی چیره شود، طوری که از آن زمان تا کنون دولت لبنان تبدیل به ابزاری به دست حزب الله شده است و هیچ اقدامی بدون موافقت حزب الله در لبنان اتخاذ نمی شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شاید در آن زمان، نیروهای سوریه ی تحت حمایت ایران که در امور لبنان نقش کلیدی داشتند، حضور مسلح حزب الله را به دلیل ادامه اشغال بخشی از جنوب لبنان توسط اسرائیل توجیه کنند و آن را به عنوان نیروی مقاومت در برابر اشغال اسرائیل قلمداد کنند، اما پس از خروج اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000، دیگر ادامه حضور شبه نظامیان نمی توانست هیچ توجیه داشته باشد. تردیدی نیست که مسئولیت حفظ امنیت و دفاع از مرزهای کشور را نهادهای امنیتی و نظامی دولت به دوش دارند و دیگر دلیلی برای بقای شبه نظامیان موسوم به نیروی مقاومت باقی نمی ماند؛ اما حزب الله به کمک ایران توانست تمام قوانین و معیارها را زیر پا کند و به حضور مسلح خود در کشور ادامه دهد.
با این حال، حزب الله توانست برخلاف میل تمام گروه های سیاسی و مذهبی لبنان، به تقویت شبه نظامیان خود ادامه دهد و هزاران موشک را به بهانه جلوگیری از تهدیدهای اسرائیل به دست آورد و خود را تبدیل به دولتی درون دولت لبنان کند. سپس حزب الله برای این که بهانه دیگری برای تداوم حضور نظامی خود ایجاد کند، شعار آزادی فلسطین را بلند کرد و با بهره برداری از این ترفند در صدد تقویت بیشتر نفوذ خود در لبنان شد و توانست از پروژه سیاسی ایران در منطقه پاسداری کند. پس از تبدیل شدن حزب الله به یک نیروی مسلح و تأثیر گذار در تحولات منطقه، دولت ایران از یک سو از حزب الله به عنوان اهرم فشاری در تنش های خود با اسرائیل و جهان غرب استفاده می کند و از سوی دیگر حزب الله را در کشمکش های سوریه، عراق و یمن نقش می دهد تا تحولات منطقه را به سود ایران سوق دهد.
البته نقش حزب الله لبنان در سرکوبی تظاهرات مردمی در سوریه و تحریک حوثی ها به کودتا علیه دولت مشروع یمن، نمایانگر اهداف واقعی سازمان حزب الله است و ثابت می کند که تمام تلاش های این سازمان در راستای برآورده کردن اهداف سیاسی و استراتژیک ایران در منطقه است. در واقع، حوثی های یمن برای دستیابی به قدرت از همان روش و الگویی استفاده کردند که حزب الله در سال 2008، آن را برای چیرگی بر دولت لبنان به کار بست و با بهره برداری از ترفندهای مختلف، نفوذ خود را در تمام عرصه ها گسترش داد.
اما آغاز قیام های مردمی در عراق و لبنان در اواخر سال گذشته، ضربه ی شدیدی به پروژه سیاسی ایران زد؛ تداوم اعتراضات مردمی در عراق و لبنان نشان داد که ملت های منطقه، هژمونی ایران را به هیچ صورتی نمی پذیرند و ترفندهای تفرقه گرایی ایران در منطقه نمی تواند به پیروزی برسد. افزون بر آن، کشته شدن قاسم سلیمانی و ابو مهدی مهندس در نزدیکی فرودگاه بغداد در اوایل سال جاری ضربه ای دیگر به سیاست های تهدید آمیز تهران در منطقه بود و هشدارهای رئیس جمهور آمریکا، ایران را وادار به عقب نشینی از مواضع بسیاری کرد.
پیروزی مردم عراق در خروج از بن بست سیاسی و تشکیل دولتی که مخالف حضور گروه های شبه نظامی وابسته به ایران است، مانع دیگری برای پروژه سیاسی ایران در منطقه به شمار می رود. همچنان تحولات اخیر سوریه و موضع گیری های مسکو در قبال بحران جنگ در آن کشور باعث تضعیف نقش ایران در منطقه شده و تهران را ناگزیر به بازنگری سیاست های جاه طلبانه آن در خاورمیانه می کند.
اما حزب الله که به عنوان عمده ترین دستاورد ایران در منطقه به شمار می رود تا هنوز در خدمت پروژه سیاسی ایران قرار دارد و تسلط حزب الله بر قوای سه گانه لبنان، این فرصت را فراهم کرده است تا به رغم همه ی تنش ها و مخالفت ها بتواند تلاش های خود را در راستای تأمین منافع ایران در منطقه ادامه دهد.
سازمان حزب الله که تا چندی پیش سعی داشت اهداف خود را با سردادن شعارهای مقاومت و مخالفت با آمریکا تحقق بخشد، اکنون دیگر حرفی از مقاومت به زبان نمی آورد و از مذاکرات دولت لبنان با صندوق بین المللی پول و سایر نهادهای غربی که واشنگتن در آن ها نقش اساسی دارد، حمایت می کند تا پروژه سیاسی ایران را از فرو افتادن در پرتگاه سقوط نجات دهد. اما بعید به نظر می رسد که جامعه جهانی و یا کشورهای عربی نقش حزب الله را در دولت لبنان نادیده بگیرند و در صدد همکاری با این کشور شوند؛ زیرا همگان می دانند که در حال حاضر هر گونه کمک اقتصادی به لبنان، تنها به سود حزب الله و متحدان آن تمام می شود. با توجه به همین امر، صندوق بین المللی پول و سایر نهادهای کمک کننده بین المللی به محض آغاز گفت و گو با دولت لبنان، برای موافقت به هرگونه کمک به لبنان، شروط و پیش بایسته های مشخصی را مطرح کردند که تحقق آن ها دست حزب الله را از قدرت کوتاه می کند و این سازمان وابسته به ایران را در انزوای کامل قرار می دهد.
بنابر این، هرچند تهران تا هنوز امیدواری بسیاری به حزب الله دارد اما تحولات منطقه نشان می دهد که سازمان حزب الله عملا به آخر خط رسیده است و به زودی سیر قهقرایی خود را آغاز خواهد کرد و در نتیجه، پروژه سیاسی ایران در منطقه نیز محکوم به شکست و نابودی می شود.
© IndependentArabia