از سال گذشته که اولین گزارش خود را حول بازار سرمایه کشور در تاریخ ۶ خردادماه سال ۹۸ با عنوان «تحلیل بورس تهران: آنچه گذشت و پیشبینی آینده» در رسانه ایندیپندنت فارسی منتشر کردم،[۱] بارها حول فرصت استثنایی بازار سرمایه کشور برای سرمایهگذاری در ابعاد شخصی و رشد و توسعه اقتصادی در ابعاد ملی نوشتم. قابلانتظار بود که پس از حذف درآمدهای نفتی و افزایش قیمت ارز، صادرات ارزشافزوده بالایی پیدا خواهد کرد، از این رو بسیاری از صنایع کشور میتوانند از این فرصت در جهت رشد و توسعه بازار خود استفاده کنند. ازآنجاییکه بخش بزرگی از بازار سرمایه ایران را صنایع صادراتی همچون پتروشیمی و فولاد تشکیل میدهد، رشد شاخص کل قابلانتظار بود و همین عامل میتوانست زمینه رشد بازار را فراهم کند.
در سال ۹۹ بازار سرمایه کشور شروع طوفانی داشت. دو عامل اصلی کاهش نرخ سود بانکی به حدود ۱۵ درصد و سادهتر شدن ورود به بازار سرمایه و دریافت کد بورسی را میتوان عوامل اصلی رشد شتابان بازار سرمایه کشور در سال ۹۹ دانست. از ابتدای سال جاری، شاخص کل بورس تهران با افزایش نزدیک به ۱۰۰ درصدی از ۵۱۲ هزار و ۹۱۳ به ۱ میلیون و ۲۱ هزار و ۴۴۴ واحد رسید و شاخص کل فرابورس نیز با رشد نزدیک به ۷۲ درصدی از ۶۵۹۱ واحدی به عدد ۱۱۳۳۲ واحد رسیده است. این رشد طوفانی بازار سرمایه کشور در حالی رخ داده است که دولت تقریباً استفاده چندانی از آن نکرده است و عمده پولهای جدید وارد شده به بازار سرمایه، صرف افزایش قیمت سهام شرکتها شده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بازار سرمایه بزرگتر از تولید ناخالص داخلی
یکی از نسبتهایی که بهمنظور میزان حبابی بودن بازار سرمایه کشورها مورد بررسی قرار میگیرد، نسبت اندازه بازار سرمایه آن کشور نسبت به تولید ناخالص داخلی است. این نسبت را نسبت «وارن بافت» نیز مینامند.[۲] با توجه به این که بهصورت سنتی تولید ناخالص داخلی کشور کمی بیشتر از نقدینگی کشور بوده است، میتوان انتظار داشت که در حال حاضر مجموع تولید ناخالص داخلی کشور ۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ هزار میلیارد تومان است. با توجه به ارزش ۴۵۰۰ هزار میلیارد تومانی بازار سرمایه، این نسبت در ایران به ۱۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی کشور رسیده است که نشان از حبابی بودن شرایط میدهد.
همچنین، ارزش دلاری بازار سرمایه کشور نیز رشد بیسابقهای را تجربه کرده است و روزهای اخیر به ۲۸۰ میلیارد دلار رسیده است. این رکود جدیدی برای ارزش بازار سرمایه کشور است که نشان از حبابی بودن آن میدهد.
در روزهای اخیر کارشناسان یکی از عوامل اصلی رشد بازار را هجوم نقدینگی عنوان میکنند. بسیاری از تحلیلگران این عامل را دلیل اصلی رشد بازار سرمایه عنوان میکنند. در بازار سرمایه عاملی به نام «قدرت خرید» نقدینگی جدید وجود دارد، این عامل یعنی پول جدید چقدر توان خرید سهم دارد. با رشد ۵ برابری بازار سرمایه، قدرت خرید نقدینگی افت محسوسی داشته است. در بازار کنونی قدرت خرید ۱۰۰۰ میلیارد تومان نقدینگی معادل ۲۰۰ میلیارد تومان سال گذشته است. (قیمت سهمها پنج برابر شده است) از این رو هرچه شاخص رشد بیشتری تجربه کند، قدرت نقدینگی بهمنظور رشد بیشتر کاهش شدیدی پیدا میکند تا زمانی که ریزشها شروع شود. در شرایط کنونی باید گفت قدرت نقدینگی نسبت به سال گذشته افت شدیدی یافته است.
البته کار برای بازار سرمایه کشور تمام نشده است. همچنان محرکهایی برای عدم افت شدید بازار وجود دارد. در اینجا دو عامل اصلی بیان میشود.
رشد قیمت ارز
اولین عامل را میتوان رشد قیمت دلار همراه با تورم دانست. در دوره جدید مدیریت ارزی کشور، قیمت ارز همراه با تورم در حال رشد است. این عامل سبب میشود که سود شرکتهای صادراتی همراه با تورم و یا حتی بیشتر از آن رشد کند. بسیاری از شرکتهای بورسی همچون شرکتهای فولادی با افزایش قیمت ارز رشد چند برابری در سود خود تجربه میکنند. این عامل سبب میشود که این شرکتها سالانه رشد درآمدی تجربه کنند و این عامل سبب معقول شدن نسبت P/E در آنها شود.
کاهش نرخ سود بانکی
رئیسکل بانک مرکزی در آخرین اظهارات خود اعلام کرد که نرخ سود در بازار بینبانکی به ۱۲ درصد سقوط کرده است.[۳] کاهش نرخ سود بانکی درصورتیکه پایدار باشد، بهعنوان یک سیاست انبساطی میتواند موجب هدایت سرمایهها به سمت بازار سرمایه کشور شود. این عامل نیز میتواند نسبت P/Eبازار سرمایه را در تعادل بالاتری نگاه دارد.
نظارتهای بانک مرکزی بر بازارهای موازی
بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در سیاستهای جدید خود نظارتهای شدیدی بر بازارهای موازی داشته است و امکان سفتهبازی و دلالی را محدود کرده است. از این رو، بسیاری از سرمایهها محل دیگری جز بازار سرمایه نداشتهاند و همین عامل را میتوان یکی از دلایل رشد بازار سرمایه یا جلوگیری از افت شدید آن عنوان کرد.
رشد بازار سرمایه کشور و هجوم مردم به این بازار، سبب شد که دولت فرصت بینظیری برای رفع کسری بودجه خود و توسعه و رشد اقتصادی کشور پیدا کند. پمپاژ نقدینگی در بازار سرمایه به حدی بود که تازهواردان به بازار سرمایه، کمتر سهمی را میتوانستند پیدا کنند که صف خرید نباشد و قابل خرید باشد؛ اما دولت روحانی از این فرصت استثنایی استفاده چندانی نبرد.
در حالتی که انتظار میرفت دولت با فروش سهام خود در شرکتهای بزرگ به افزایش شناوری در این نمادها کمک کند و بخشی از کسری بودجه خود را برطرف کند، یا با عرضه اولیه سهام، به توسعه بازار کمک کند، عملاً در یک انفعال کامل به سر برد و پول جدید صرف بالا رفتن قیمت سهمهای موجود در بازار شد و جذابیت نسبی بازار از بین رفت.
شاید بتوان گفت که دولت یکی از بهترین فرصتهای بازار را به یک بحران تبدیل کرده است؛ بحرانی که در صورت وقوع، منجر به افت شدید قیمتها میشود و فرصت تأمین مالی گسترده اقتصاد از بازار سرمایه کشور را برای سالها به عقب میاندازد.