احمدرضا احمدی، شاعری که در دوشنبه روزی در سال ۱۳۱۹ و به عنوان آخرین فرزند خانواده به دنیا آمد، در سیام اردیبهشت ماه امسال هشتاد ساله شد. شاید خودش هم گمان نمیکرد در ۲۲ سالگی جریانی بالنده را در شعر نو ایران بنا گذارد و ابداع کند و از او به عنوان یکی از بناگزاران این بیان شعری یاد شود؛ شاعری که این روزها آثارش با اقبال نسل جوان روبهرو شده است و مضامین شعرهایش این سو و آن سو تکرار میشود.
نسل معترضی که به دنبال فعالیت سیاسی نبود
سالهای آغازین دهه ۴۰، سالهای اعتراضات بود. از یک سو جریانات فکری و فرهنگی و هنری و بهخصوص شعری با گرایشهای چپ قرار داشتند که هر گونه حرکت حکومت را همسویی با امپریالیسم تعبیر و تفسیر میکردند، و از دیگر سو شاعران و هنرمندانی که چنین نگاهی را برنمیتابیدند و همکاری با حکومت را دون شان خود نمیدانستند؛ اگرچه به سنتهای کهنه در هر صورت آن، نگاه اعتراضی داشتند.
احمدرضا احمدی از دسته دوم بود. در خیل هنرمندانی چون بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، فریدون رهنما، بهمن فرمانآرا، پرویز کیمیاوی، نورالدین زرینکلک و …؛ هنرمندانی که در پی حزب و دستهای نبودند، اما به دنبال زبان و بیانی نو در کار هنری خود بودند. احمدرضا احمدی در چنین فضایی نخستین مجموعه شعرش (طرح) را در ۴۰ صفحه در ۲۲ سالگی منتشر کرد؛ اثری که بسیاری آن را سرآغاز شعر موج نو ایران به شمار میآورند. پیش از او، هوشنگ ایرانی تلاشهایی صورت داده بود که نافرجام ماند؛ شاید به این دلیل که زمانه و مخاطبان آن را برنمیتابیدند. اما به نوشته شمس لنگرودی در کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، «تولد شعر احمدی میلادی طبیعی و بههنگام بود. شعر او نخستین بازتاب فرهنگ شبهمدرنیستی آن سالها و عکسالعمل جوانان نوریشه خسته از آه و نالههای رمانتیک و سمبولیسم سیاسی بعد از کودتا بود؛ جوانانی که مخالف هرچه سنت، تعهد، تکرار، تقیّد، کنایه زدن، ادبیت، و رسمیت بودند… و خستهاند و میخواهند منبعد، «شب» در شعر نه سمبل ظلم و ستم، که همین «شب» باشد، و آفتاب همین آفتاب،… و هر چیز خود آن چیز باشد.» (تاریخ تحلیلی شعر نو. جلد سوم. ص ۳۴)
این گروه، به نوشته شمس لنگرودی، همه معیارها واصول قدیم و جدید را به هم ریختند و جز نیما، دیگر شاعران را به سخره گرفتند و وزن، ادبیت، احساسات، تخیل روشن، ایهام، ایجاز وحتی معنی را دور ریختند واشعاری نوشتند که از هیچ نظر به شعرهای پیش از خود شباهت نداشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
احمدی در گفتوگویی که سال ۷۹ (۳۰ اردیبهشت) با روزنامه همشهری داشت، تاثیرپذیریاش از هوشنگ ایرانی را انکار کرد و گفت که تنها دو نفر در زندگی او نقش داشتند؛ نخست فریدون رهنما که معرف او بود و نیز بسیاری از شعرهایش را آن زمان میخواند و تصحیح میکرد و او را با شاعران جهان آشنا ساخت، و دیگر عبدالرحیم احمدی (پسرخالهاش) که او را با فضای شعری شاعرانی چون پل الوار، لویی آراگون و مایاکوفسکی آشنا کرد. از گفتوگوی رادیویی که از احمدی در فضای مجازی موجود است (نخستین گفتوگوی او در سال ۱۳۴۱) میتوان از مطالعات او در مضامین شعر کهن نیز یاد کرد؛ چنان که در همان گفتوگو میگوید که «این روزها چرا مولانا مطرح شده است، و چرا تا پیش از این اشعار مولانا مطرح نبود؟»
در همان چاپ نخست کتاب طرح، از او قصیدهای بلند هم منتشر شد که یک مصرع در آن قصیده تکرار میشد:
«شب حزین و من غمین و ره دراز»
که البته در چاپهای بعدی این دفتر، احمدی آن را حذف کرد؛ امری که تاسف شمس لنگرودی را در تحلیل تاریخی اشعارش برانگیخته است. (ص ۳۴ جلد سوم تاریخ تحلیلی شعر)
بعدها، احمدی درباره حذف این قصیده و اصولا دلیل بیان آن، گفت که آن شعر شوخی با قصیدههای آن روزگار بود که از روی دست همدیگر مینوشتند که عموم اهل هنر و فرهنگ قصد از انتشار چنین قصیده تکراری را درنیافتند. چنان که به گفته احمدی «ایرج پزشکزاد این شعر را مسخره کرده بود.» )همان)
عکس از خبرگزاری ایسنا
نگاهی به کلیت مضامین اشعار احمدی نشان میدهد که او چنان فضای شعریاش را پرورش داده است که گویی اشیاء را به سخن گفتن واداشته است و به آنها جان بخشیده است:
فضای مضمونی اشعار احمدرضا احمدی شبیه فضای مضمونی اشعار سهراب سپهری است. سهراب اما این اقبال را نداشت که آثارش، چه آثارنقاشی و چه بهخصوص آثار شعریاش، در حیاتش با اقبال عمومی روبهرو شوند. اما پس از مرگ سهراب در بهار ۱۳۵۹، مجموعه اشعار او در قالب کتابی به نام «هشت کتاب سهراب سپهری» از سوی انتشارات طهوری به بازار آمد و در تمامی این سالها در زمره پرفروشترین آثار بهشمار میرفت. همچنان که نقاشیهای به جای مانده از سهراب نیز اینک با رقمهای میلیون دلاری دست به دست میشود و به فروش میرسد. در مقابل، آثار شعری احمدرضا احمدی از سالهای اولیه دهه هفتاد با اقبال نسل جوان روبهرو شد و او نزدیک به دو دهه شاهد اقبال و فروش آثارش بوده است.
نوشتن شعر و قصه برای کودکان
بخشی دیگر از فعالیت احمدی، نوشتن قصه و شعر برای کودکان بوده است. در واقع، تجربههایی که او در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشت و علاقهاش به این رده سنی، سبب شد تا بخشی از وجود هنری او همه گاه در این زمینه صرف شود. این بخش بهخصوص در سالهای پس از انقلاب به قدری پررنگ شده است که اشعار او را در سایه قرار داده است؛ به نحوی که برخی او را شاعر و نویسنده کودک و نوجوان به حساب میآورند و نه شاعر بزرگسالان. او البته نوشتن برای کودکان و نوجوانان را از همان ۵۰ سال قبل شروع کرد؛ زمانی که در کانون بود، و از جمله نخستین کتابهایش در این حوزه میتوان به «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید» اشاره کرد که با نقاشیهای عباس کیارستمی هم همراه بود. بعد از آن، او به تفاریق کتاب قصه وشعر برای کودکان نوشت که تعداد آنها به ۵۰ عنوان هم میرسد که از پرکاری او در این حیطه حکایت دارد. برخی از کارهای او حتی جوایز کتاب سال و جایزه ویژه شورای کتاب کودک را دریافت کردند و در سال ۲۰۱۰ تا مرحله نهایی جایزه هانسکریستین اندرسن هم پیش رفت، به نحوی که داوران این جایزه درباره کتاب او نوشتند: «داستانهای کوتاه احمدرضا احمدی به شیوهای شاعرانه از انسانیت، عشق، طبیعت و صلح برای کودکان و نوجوانان میگویند.»
فعالیتهای اجرایی در کانون و انتشار نخستین کار رسمی شجریان
وجه مهم دیگر کار احمدرضا احمدی که هنوز هم بسیاری آن را در زمره بهترین یادگاریهای او در دوران همکاری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان میدانند، بسترسازی برای به کارگیری برخی نیروهای خوشفکر و جوان موسیقی در همکاری برای ساخت آثاری متفاوت بود.
او بود که نخستین بار ایده استفاده از صدای شاعر و همراهی آهنگساز با شاعر را به منصه ظهور رساند.
احمد پژمان که در نخستین کار این مجموعه روی شعر نیما با صدای احمدشاملو آهنگسازی کرد، از آن ابتکار به نیکی یاد میکند. آن ابتکار بعدها به حیطه شعرای کهن هم دامن گسترد و حضور و همکاری فریدون شهبازیان، فرهاد فخرالدینی و دیگرانی را به دنبال داشت. از نمونههای ماندگار آن مجموعه، میتوان به اثر رباعیات خیام اشاره کرد که با آهنگسازی شهبازیان، صدای احمد شاملو و آواز و ترانهخوانی محمدرضا شجریان، به اثری ماندگار و فاخر در زمینه معرفی اشعار خیام و حتی ساخت موسیقی روی رباعیات بدل شد. این همان کاری است که به گفته احمدی در گفتوگو با همشهری (۳۰ اردیبهشت ۹۸)، نخستین کاست رسمی شجریان در زندگی حرفهای او به شمار میآمد و این او بود که در مجموعه ردیف موسیقی ایرانی به سراغ شجریان رفت و از او برای این بخش استفاده کرد. احمدی درهمان گفتوگو اشاره میکند که رمز توفیق او در انتشار آن کارها این بود که بیطرف بود و به کار خوب فکر میکرد و نه تشکیل باند و دسته و گروه.
«در کانون ۱۰۰ صفحه موسیقی درآوردم. هیچوقت سلیقه خودم را دخالت ندادم و با آدمهای مختلف کار کردم؛ در موسیقی از مهدی خالدی و احمد عبادی تا هوشنگ ظریف و فرامرز پایور، از کامبیز روشنروان و فریبرز لاچینی تا فریدون شهبازیان، آدمهایی که لزوما ربطی به هم ندارند و سلیقههای موسیقایی متفاوتی دارند.»
علاوه بر آن، او با بهکارگیری برخی دیگر از جوانان تحصیلکرده موسیقی چون کامبیز روشنروان و نیز محمدرضا لطفی، مجموعه آشنایی با موسیقی ردیف دستگاهی ایران را نیز از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به انجام رساند که هنوز از جمله منابع مهم در شناخت موسیقی دستگاهی ایران به شمار میرود. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به دلیل حمایت مستقیمی که از سوی فرح پهلوی میشد، عملا جریانساز برخی از مهمترین تحولات فکری و فرهنگی و هنری ایران در سالهای بعد شد. گروهی از هنرمندان نخبهای که به تازگی یا از غرب برگشته بودند و یا جریانات هنری جدی ایران و جهان را میشناختند و آشنایی دقیقی از تاریخ فکر و فرهنگ ایران داشتند، در آن کانون گردآمدند و فعالیتهایی صورت دادند که هنوز هم اثرات آن به چشم میآید.
در همین حیطه، او برای نخستین بار برخی کارهای موسیقایی برای کودکان انجام داد که از جمله آنها میتوان به روایت آهنگین داستان «گل اومد بهار اومد» اشاره کرد. بنا به نوشته آقای پژمان در سایت «موسیقی ما»، «این اثر روی صفحات ۴۵ دور آن زمان منتشر شد و بسیار جلب توجه کرد. موسیقی فضایی توصیفی داشت و حتی آقای فرمانآرا که بعدها با ایشان هم دوستی درازدامنی پیدا کردم، از طریق این موسیقی با کارهای من آشنا شد و سفارش ساخت موزیک متن فیلم شازده احتجاب را به من داد.»
اکنون که احمدرضا احمدی هشتادمین بهار زندگی را طی کرده است، میتوان بر نقش چندگانه او در فضای فکری، فرهنگی، ادبی، هنری و شعری ایران باور داشت. نمیتوان او را در یک نقش خلاصه کرد. کارنامه کاری او مجموعهای از نقشهاست که هر یک از آنها رنگی بر بوم زندگی او زدهاند و نامش را به عنوان یکی از چهرههای موثر در ارتقای فرهنگی این مرز و بوم حک کردهاند.