دو قتل به فاصله ۴۱ سال در ایران رخ داد. اولی امسال: رومینا اشرفی، ۱۴ ساله که پدرش شبانه با خشونتی غیرقابلباور با داس او را در خواب میکشد. قاتل حتی جرات نگاه کردن به چشمان معصوم دخترش را ندارد که بپرسد به کدامین گناه؟ رومینا که بزرگ شده طالش است، براساس تعاریف بینالملل کودک محسوب میشود. اتهام: فرار از خانه.
دومی اوایل سال ۱۳۵۸ رخ داد. روزنامه اطلاعات در تیتر صفحه اول خود نوشت: «برادری خواهرش را کشت.» ناصر.ع. که در آن زمان ۲۱ سال داشت، خواهر ۲۳ ساله خود را کشت. ش. خواهر ناصر در زمان قتل دانشجوی زبان انگلیسی دانشکده تربیت معلم در تهران بود. ناصر از هواداران دانشجویان پیشگام بود. اتهام ش: ارتباط با یکی از کارکنان سفارت آمریکا که بعدها گروگان گرفته شد. ناصر اهل انزلی بود و پس از دستگیری در کلانتری به کمک یکی از دوستانش به خانواده خبر رساند.
در جمهوری اسلامی پدر و جد پدری درصورت قتل فرزند قصاص نمیشوند. بنابراین قاتل رومینا براساس قوانین اسلامی قصاص نمیشود. ناصر خواهرش را درحالی کشت که او حامله بود. پس از دستگیری و گذران پنج سال زندان به کمک وکیل خود از آیتالله منتظری فتوای آزادی گرفت و آزاد شد. ش. نیز زمان آن را پیدا نکرد که از برادرش بپرسد به کدامین گناه؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نگاه سنتی مردسالار که حق خود میداند جان افراد خانواده را به بهانه آبرو بگیرد، نه تنها خلاف قوانین جمهوری اسلامی نیست که توسط قوانین اسلامی حمایت میشود. تغییر قانون و کار فرهنگی در نقد نگاه مردسالارانه دو مولفه ای است که می تواند این وضعیت را دگرگون کند. تغییر قانون البته نه در چارچوب حکومت فعلی ایران، چه تغییر قوانین در چارچوب این نظام امکانپذیر نیست. یکی از سویههای کار فرهنگی تولید فیلم است. این مقاله تنها به یکی از تولیدات فرهنگی یعنی فیلم «خانه پدری» ساخته کیانوش عیاری میپردازد.
پرسش محوری این است؛ آیا فیلم «خانه پدری» به عنوان یک تولید فرهنگی با قاتل همذاتپنداری میکند یا با مقتول؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آیا تصویر صحنههای خشونتآمیز به بازتولید خشونت کمک میکند؟
سانسور در هر شرایطی به پویایی و بالندگی جامعه لطمه میزند. نگارنده این سطور با به تصویر کشیدن خشونت در سینما از جمله مثلا صحنه تجاوز و نشان دادن کشتن فرد دررسانههای تصویری مخالف است، اول به این دلیل که نشان دادن این نوع خشونت به بازتولید خشونت کمک میکند و دوم این که نشان دادن پیدرپی و بیوقفه خشونت در وسایل ارتباط جمعی از جمله سینما، حساسیت مخاطب را در مقابل خشونت پایین میآورد و آن را به عملی عادی تقلیل میدهد و واکنش فرد را در مقابل خشونت محدود میکند. فیلم خانه پدری مدت طولانی توقیف بود. عدم اجازه نمایش برای فیلمی مانند خانه پدری، منتقدین، مخاطبین و در مجموع جامعه را از نقد نگاه فیلمساز محروم میکند و پویایی جامعه را مسدود میکند. (مثال: تجربه تاریخی سانسور کتابهای آقای خمینی است. اگر پیش از انقلاب این کتابها در دسترس بود و سانسور نمیشد، مطمئنا نسل جوان و روشنفکران آن دوران رهبری خمینی را به چالش میکشیدند.)
بنابراین این که فیلمساز فیلم «خانه پدری» به نقطهای برسد که قتل ملوک (نگاه خاقانی) را با انداختن گونی به سرش توسط پدر(کلبحسن) نشان دهد و سپس برادر ۱۲ ساله (محتشم) را وادار کند که با سنگ بزرگ به مغز ملوک بکوبد، اجازه نمایش یا عدم نمایش این صحنه خشونتآمیز مطمئنا نباید جزو وظایف اداره سانسور باشد، بلکه خود فیلمساز میتواند تصمیم بگیرد که آیا نشان دادن این صحنه به پیشبرد قصه کمک میکند یا آن را تخریب میکند و به تاثیر آن در جامعه بیاندیشد. این که فیلمسازی به موضوع قتل دختری (ملوک) در زیرزمین خانه در سال ۱۳۰۸ واکنش نشان میدهد و آن را سه نسل دنبال میکند، نکتهای است که دغدغه فیلمساز را نشان میدهد، اما آیا داستان فیلم پرسشی را درمورد انگیزه قتل مطرح میکند؟
مجهول بودن اتهام در سراسر فیلم
خانه پدری فیلمی پربازیگر است و اساسا شخصیتپردازی دقیقی در مورد هیچ کدام از نقشها صورت نمیگیرد. برای بیننده معلوم نیست که ملوک چرا به قتل میرسد، فقط یک جمله از برادرش (محتشم) که در قتل شرکت دارد شنیده میشود: «تو برای ما آبرو گذاشتی؟» و ملوک میگوید: «من کاری نکردم.» همین. هیچ علامتی، نشانهای، عملی، توضیحی که مخاطب را درگیر ماجرا کند و بیننده از انگیزه قتل مطلع شود وجود ندارد. به این دلیل چون بیننده عملا درگیر انگیزه قتل نمیشود، نمیتواند با ملوک احساس همذاتپنداری کند. دلیل دوم به دوربین عیاری بر میگردد. دوربین در زمان قتل از بالا از زاویه دید قاتل گرفته میشود، شما به عنوان تماشاگر حس ملوک را نمیتوانید درک کنید، مثلا دوربین داخل آن گونی همراه ملوک نمیرود بلکه همراه با قاتلین است، بعد از کوبیدن سنگ به فرمان پدر به دست برادر، پدر بر سر جسد گریه میکند. به این ترتیب حس همدلی با دردی که ملوک می کشد هنگام قتل با مخاطب نیست.
همدستی مردان سه نسل در فیلم
همه مردان خانواده از این قتل طی سه نسل خبر دارند، همه با هم همداستان هستند. ابتدا تلاش میکنند که آن را از زنان مخفی کنند. واکنش این مردان یا گریه بر مزار ملوک است توسط پدر یا خواندن فاتحه توسط برادر. واکنش مادر ملوک پس از قتل دخترش تنها زاری بر سر مزار اوست. او هرگز نه پرسشگری میکند، نه اعتراض. فرخنده، خواهر ملوک که هرگز ازدواج نمیکند و از او با عنوان «ترشیده» درفیلم توسط برادرش یاد میشود، پس از آگاهی از قتل خواهر در زیرزمین فقط زیرزمین را ترک میکند. او دیگر حاضر نیست در آن زیرزمین یا به قول فرخنده «قبرستان» بخوابد. جالب است که نسل دوم دختران که حالا تحصیل کردهاند و میخواهند کلاسی در زیرزمین برگزار کنند، پس از آگاهی از موضوع قتل باز هم واکنششان تنها عدم برقراری کلاس در زیرزمین است، یعنی فرارو رازداری.
ادامه نگاه مردسالاری، عدم پرسشگری و عدالتخواهی
در نسل سوم مریم (مینا ساداتی) دانشجوی پزشکی نامزد ناصر (شهاب حسینی) است و داستان در زمان جمهوری اسلامی ادامه دارد. پس از کشف واقعیت از سوی مریم در انتهای فیلم حتی پرسشی برای علت و عدالتخواهی در کار نیست، آنهم در جامعه پس از انقلاب ۵۷ که زنان تا این اندازه فعال و عدالتخواه هستند. واکنش مریم این است: حاضر نیست در چنین خانهای زندگی کند، چرا که خانه باید خراب شود و مریم و ناصر خانه تازهای بر روی این خانه کلنگی بسازند. ناصر تنها آمده است که استخوانهای ملوک را به جای دیگر ببرد، میگوید موضوع اصلا به ما مربوط نیست، موضوعی است که ۷۰ سال پیش رخ داده است. چون موضوع مربوط به گذشته است خود را تطهیر میکند. اصلا کسی در سراسر فیلم پرسشی در مورد این که ملوک چرا باید کشته شود؟ چرا باید در زیرزمین دفن شود؟ به کدامین گناه؟ قاتل کیست؟ نمیکند. این پرسشها از سوی زنان فیلم که پیدرپی جای مقتول را کشف میکنند، مطرح نمیشود. مردان فیلم هم که راز این سکوت را از نسلی به نسل بعد منتقل میکنند. شاید اگر فیلم توسط یک زن ساخته میشد، حداقل پرسشگری بیشتری در مورد سرنوشت ملوک در قصه فیلم بافته میشد. آن هم در جامعه پرتلاطم پساانقلاب که زنان هر روز برای اعاده حقوق خود در میدان هستند. دغدغه فیلمنامه پنهان نگاه داشتن واقعیت از سوی مردان خانواده است که راز قتل را نسل به نسل حفظ میکنند بدون سؤال و بدون عدالتخواهی. به این تعبیر نگاه فیلم چه آگاهانه چه ناآگاهانه با قاتل همذاتپنداری میکند تا با مقتول.