از هنگام پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، منطقه و جهان شاهد رفتارهای ویرانگر و توسعهطلبانه رژیم ایران است؛ صدور فرقهگرایی، کمک به تروریسم، جابهجا کردن هستههای خوابیده و فعال ویرانگری، مداخله بیحد و حصر در امور داخلی کشورها، سربازگیری در میان اقلیتهای شیعه در آسیا و آفریقا، گماردن گروههای تروریستی برای برافروختن آتش جنگ، سپس بازی در نقش مامور آتش نشانی، حمله به نمایندگیهای دیپلماتیک در درون و بیرون از ایران، برخی از کارکردهای غیرمسوولانه رژیم ایران در این دوران است. دولت ایران در این مدت، هیچگونه دستاورد قابل ملاحظهای در بخشهای توسعه و فناوری که بتواند بستر مناسبی برای نفوذ طبیعی آن در محیط جغرافیای خویش باشد، تقدیم نکرده است.
بنابراین، چه چیز باعث شده است که رژیم ایران، این چنین وضعیت تلخ و اسفباری را برای خود و منطقه به وجود آورد و ملت ایران را دچار رنج دائمی و روزافزون گرداند؛ در حالیکه راهها و ابزارهای دیگری را برای گسترش نفوذ در اختیار داشت که به هیچ صورتی قابل مقایسه با اقدامات تهدیدآمیز کنونی نیست.
البته پاسخهای متعدد و متفاوتی برای این پرسش وجود دارد که برخی جانبدارانه و توجیهگرانه بوده ولی برخی دیگر بیطرفانه و واقعبینانه ارائه میشود، اما من در این مقاله به ارزیابی آنها نمیپردازم، بلکه سعی میکنم به این پرسش پاسخ دهم که آیا ایران دستمایهها و نیروهای نرم و انعطافپذیری در اختیار نداشت تا با استفاده از آنها در منطقه نفوذ کرده، منافع سیاسی و اقتصادی خود را برآورده سازد و در عین حال تصویر بهتری از خود در منطقه به نمایش گذارد؟
از نظر بنده پاسخ صددرصد مثبت است. اما زمانیکه ایدئولوژی بنیادگرایی و تندرویی بر ذهنیت سیاستمداران ایرانی چیره میشود، قدرت درک درست را از ایشان سلب میکند و جز راههای کژ و معوج، ابزارهای خطرناک و ویرانگر و اندیشههای شوونیستی نژادپرستانه و انحصارطلبانه چیزی دیگری در ذهنشان خطور نمیکند.
واقعیت این است که ایران ابزارهای نرم و پرجاذبهای برای نفوذ در اختیار دارد که اگر رژیم ایران به گونه بهینه از آنها بهرهبرداری کند، بازده آن به درجهها بهتر از وضعیتی خواهد بود که هم اکنون در منطقه به وجود آورده است. به گونه مثال میتوان از فرآوردههای کشاورزی ایران مانند زعفران، پسته و خاویار و تولیدات صنایع دستی ایران از قبیل فرش و امثال آن، نام برد.
رژیم فعلی ایران میتواند در این راستا، از تجربه رژیم پهلوی استفاده کند. رژیم شاهی به رغم اختلافهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی که میان ایران و کشورهای عربی همسایه وجود داشت، تصویر زیبا و قابلپسندی از ایران ارائه کرده بود؛ دلیلش هم این بود که نظام شاهی برای تحقق اهداف سیاسی خود، اغلب از برگه فرقهگرایی و نژادپرستی استفاده نمیکرد. رژیم شاهی توانسته بود توجه مردم را در کشورهای حاشیه خلیج (فارس) به ایران جذب کند، چنانکه گردشگران فراوانی از این کشورها در فصل تابستان به شمال ایران و در موسم زمستان به جنوب و جنوب غرب ایران، سرازیر میشدند. به همین ترتیب رژیم شاهی توانسته بود پروژههای فراوانی را در ایران راهاندازی کند. هرچند با آمدن انقلاب، برخی از آنها ناتمام ماند و تا به حال نیز ناتمام باقی مانده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مهمتر از آنچه ذکر کردیم، دولت کنونی ایران این توانایی را داشت که با بهرهگیری از فرهنگ، ادبیات، موسیقی و سینما نیروی نرمی بیافریند و تصویر زیبایی از خود تقدیم کند. گوش عربها با نامهای بزرگان شعر فارسی مانند سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، خیام و دیگران، آشنایی دارد و مطرح کردن آنها در میان عربها، در آفرینش یک تصویر زیبا و دلپذیر از ایران و ایرانی، نقش به سزایی میتواند داشته باشد.
اما دریغ که رژیم ایران از این سرمایههای نرم و ارزشمند فرهنگی، صرفنظر کرده و آنها را در آتش کینه فرقهگرایی، تروریسم، جاسوسی و جوخههای مرگ، بر باد داده است. تصویری که از سال ۱۹۷۹ تاکنون در اذهان عربها از ایران نقش بسته، یک تصویر کاملا منفی است که رژیم با صدها مورد کارکرد منفی خود آن را به وجود آورده است.
تصویر مثبتی را هم که در اذهان برخی از عربها در اثر فریفته شدن به جنگ دروغین حزبالله با اسرائیل در ژوئیه ۲۰۰۶ پدید آمده بود مداخله نظامی ایران در سوریه بر باد داد و اهداف حقیقی و شیوههای فریبکارانه رژیم ایران بر همگان آشکار شد.
با توجه به حقایق یاد شده، حتی اگر ایران از خواب غفلت بیدار شده و سلطهگری و برتریجویی را کنار بگذارد و موضع کنونی خود را تغییر داده و به راه درست و معقول بازگردد، باز هم دهها سال نیاز است تا بتواند این تصویر زشت و سیاهی را که از وی در اذهان نقش بسته است، نابود کند؛ اما طی کردن هزار مایل با برداشتن اولین گام صادقانه در راه راست و درست آغاز میشود که بهتر است امروز پیش از فردا برداشته شود.
حال برای تذکر و مقایسه، به گذشته دور برمیگردیم و مرثیهای را که سعدی در سوگ بغداد سروده است به یاد میآوریم. زمانیکه بغداد در سال ۶۳۶ هجری برابر با ۱۲۵۸ میلادی به دست مغول سقوط کرد و المستعصم بالله خلیفه عباسی کشته شد، اشکهای شاعر ایرانی سعدی شیرازی سرازیر گردید و مرثیهای در سوگ بغداد به زبان عربی سرود که قسمتی از آن چنین است:
حبست بجفني المدامع لاتجري - فلما طغى الماء استطال على السكر
نسيم صبا بغداد بعد خرابها - تمنيت لو كانت تمر على قبري
لأن هلاك النفس عند أولي النهى - أحب لهم من عيش منقبض الصدر
زجرت طبيبا جس نبضي مداويا - إليك، فما شكواي من مرض يبري
لزمت اصطبارا حيث كنت مفارقا - و هذا فراق لایعالج بالصبر
ترجمه:
اشکها را در مژگان از جاری شدن بازداشتم - اما آب چون طغیان کند از آببند درگذرد
آرزو داشتم كه پس از ويراني بغداد، نسيم صبای آن بر گور من میگذشت
زیرا مرگ به نزد خردمندان - بهتر از زندگانی ناخوشایند است
طبیبی که قصد داشت نبض مرا بگیرد، منع کردم، و (گفتم) دست بدار که شکایت من از بیماریِ نیست که درمانپذیر باشد.
از درد این فراق، صبر پیشه کردم - اما این فراقی است که صبر کردن سودی برای آن ندارد.
البته سرایش این چنین اشعار سوزناک از شاعری همچون سعدی شیرازی که شعر معروف «بنیآدم اعضای یک پیکرند» را سروده است، جای شگفتی ندارد. سعدی در شعر بنیآدم، در حقیقت معنای همان حدیث شریف را بیان کرده است که میگوید: «مَثَلُ المؤمنين في تَوَادِّهم وتراحُمهم وتعاطُفهم كمثلُ الجسد، إِذا اشتكى منه عضو تَدَاعَى له سائرُ الجسد بالسَّهَرِ والحُمَّى»، یعنی: مثل مؤمنان در دوستی، مهربانی، یکدلی و همبستگی، مانند یک پیکر است که هرگاه عضوی از آن به درد آید، سایر اعضای آن بیخواب و تبدار شده با آن همدردی و هماهنگی نشان میدهند.
سعدی با الهام از آن حدیث چنین میگوید:
بنی آدم اعضای یک پیکرند – که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار – دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی – نشاید که نامت نهند آدمی
ای کاش سعدی شیرازی امروز از گور خود سر برآورد و ببیند که همشهریانش به فرماندهی قاسم سلیمانی درگذشته و فرماندهی اسماعیل قاآنی در زمان کنونی چه بر سر عراق آوردهاند، آنها امروز بدتر از هلاکو و سربازانش، در حال ویران کردن عراقاند. آنچه هواداران نظام ولی فقیه امروز در عراق، یمن و سوریه انجام میدهند، مصداق عملی چکامه شاعر معاصر ایرانی فریدون مشیری است که میگوید:
وای جنگل را بیابان میکنند
دست خونآلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آن چه این نامردمان با جان انسان میکنند
آیا وقت آن فرا نرسیده است که رژیم ایران سر عقل آید و مسیری را در پیش گیرد که به نفع ایران، تاریخ و ملت ایران و به نفع سراسر منطقه باشد؟ آیا وقت آن فرا نرسیده است که رژیم ایران، نمونههایی همچون سعدی شیرازی را به جهانیان پیشکش کند که امید و زندگی را به ارمغان میآورد، بهجای این که سپاه قدس را صادر کند که بوی ویرانی و مرگ را به هر سو میپراکند؟