استفاده ابزاری از دین برای پیشبرد مقاصد سیاسی در همه جا رواج یافته و دین در اغلب کشورها تبدیل به کالای تجاری پرسود و خطرناکی شده است. رهبران سیاسی عصر امروز، تاجران حرفهای و ماهری شده اند و در این بازار پر رونق هر یک به اندازه مهارت و تردستی خود در آن مشغول کار اند؛ رهبرانی از همه کشورهای جهان از اروپا گرفته تا آمریکا و از شمال آفریقا گرفته تا خاورمیانه.
دین اکنون ابزاری شده است در دست رهبران سیاسی برای مغزشویی و فریفتن مؤمنان ساده لوح. این پدیده در همه ادیان وجود دارد و مخصوص دین ویژهای هم نیست؛ همه ما و شما تصویرهای رهبرانی را دیده ایم که چگونه به قرآن یا به انجیل سوگند یاد کردند و چند سال بعد به جرم فساد، رشوهخواری، دزدی و ترور در حالیکه قرآن یا انجیل را در دست داشتند، به دادگاهها سوق داده شدند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ما در جهان عرب و شمال آفریقا، با رهبران سیاسی عادت کردهایم که در سخنرانیهای خود، قرآن را بلند میکنند؛ در این کشورها دفتر هیچ مقام دولتی و سیاسی را نمییابیکه در آن نسخهای از قرآن یا سجادهای برای نماز وجود نداشته باشد. در دیوارهای دفاتر مسئولان دولتی تابلوهایی را آویزان میبینی از آیههای قرآن در رابطه به انصاف و عدالت، ارزشهای اخلاق، پاکی، امانتداری و اخلاق خوش که با خط زیبا و رسمهای هنری مینیاتوری مزین شده است. به همین ترتیب بسیاری از رهبران سیاسی در پروفایلهای (نمایه) خود در شبکههای اجتماعی، با عکسهایی ظاهر میشوند که قرآن را در دست دارند.
آنها به همهای این ترفندها متوسل میشوند تا چهره حقیقی خود را در عقب نمادهای دینی مخفی نگه داشته و مانع بروز خشم مؤمنان ساده لوح و کوتا اندیش شوند.
همه ما بیاد داریم که صدام حسین در تمام جلسات دادگاهی که محاکمه میشد و تا لحظهای که به پای چوبهدار رفت، نسخهای از قران را در دست میگرفت و در هوا بلند میکرد. این یک سنت همیشگی زمامداران کشورهای عربی و شمال آفریقایی است که قدرت را با قرآنی در دست آغاز میکنند و با قرآنی در دست و کوله باری از خیانت، فساد، فریبکاری و آدم کشی بر پشت، در دادگاهها و یا به پای چوبههای دار، به پایان میرسانند.
در گذشته فکر میکردیم که پنهان شدن در پشت کتاب مقدس، تنها یک پدیده اسلامی و مخصوص مسلمانان است، اما جریان سیاست در آمریکا، روشن کرد که این ترفند در بازار سیاست آمریکا نیز یک سکه رایج است.
صدام زمانیکه قدرت را به دست گرفت میگفت، من رهبر «حزب بعث عربی سوسیالیستی» هستم که یک حزب سیکولار است، اما نظر به مقتضای زمان، کم کم به سمت دین و معنویتگرایی متمایل گردید، تا جاییکه کلمه «الله اکبر» را در پرچم ملی عراق اضافه کرد و سرانجام برای جلب توجه مسلمانان و مؤمنان ساده لوح، به قرآن پناه برد. عین همین مسیر را جعفر النمیری در سودان، بوکاسا در جمهوری آفریقای مرکزی، بن علی در تونس و دیگران نیز پیمودند.
آری! دین افیون ملتها است؛ زیرا با استفاده از دین، رهبر سیاسی میتواند شهروندان را تخدیر کرده و آنها را از دايره شهروندی بیرون و به گلهای از گوسفندان مبدل سازد. اما دستیابی به سیکولاریسم، کاری است دشوار؛ زیرا نیاز به جامعه متمدن و دموکراتیک دارد؛ جامعهای که مسئولان و شهروندان آن به کثرتگرایی باور دارند و تفاوتهای اعتقادی، فکری، قومی و زبانی را بر میتابند.
چنین به نظر میآید که عادت مخفی شدن در عقب کتاب مقدس، مخصوص رهبران و رؤسای عرب و کشورهای مغرب عربی نیست، بلکه این عادت در آمریکا نیز ریشه محکم و عمیقی دارد.
زمانیکه جورج بوش پسر، برای حمله به عراق آمادگی نظامی میگرفت، یک واژه دینی را به کار برد که عبارت بود از «محور شر» و منظورش از آن «محور غیر مسیحی» بود. جورج بوش با این کار جهان را به دو اردوگاه خیر و شر تقسیم کرد که در حقیقت یک تقسیم بندی دینی کلیسایی است. چون او میدانست که خاطره جنگ ویتنام تا به حال در اذهان مردم آمریکا زنده است و اقدام او برای یک جنگ غیر موجه و ماجراجویانه، زمانی میتواند از پشتیبانی همگانی در افکار عامه برخوردار گردد که به آن صبغه دینی داده شود.
جورج بوش پسر با توسل به دین و کلیسا برای پیشبرد جنگها و سیاستهای توسعه طلبانه خود، در واقع جهان را به زمان «جنگهای صلیبی» و آمریکا را به اواخر قرن ۱۹ و آغاز قرن ۲۰ بر گرداند.
اکنون نوبت به رئیس جمهور ترامپ رسیده است؛ وی به گونه نمایشی به دین پناه می برد تا بتواند از این راه مشکلات سیاسی داخلی و خارجی خود را حل کند؛ سیاستیکه بر اساس دشمنی با همه استوار است. از دید ترامپ همه دشمن آمریکا و ضد آمریکا بوده و در صدد دزدیدن داراییهای آمریکا هستند، این عین همان سیاست عوامفریبی است که رهبران کشورهای اسلامی و عربی از آن استفاده میکنند.
رهبران کشورهای اسلامی هم زمانی که با مشکلات داخلی یا خارجی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روبهرو میشوند، به «تئوری توطئه» روی میآورند و یک دشمن بیرونی برای خود میتراشند تا ناکامیهای خود را در عقب آن پنهان کنند.
ترامپ نیز کتاب مقدس را بلند کرده و به رخ همه میکشد؛ گویا او در عصر اسپ سواری و شمشیر جنگی، زندگی میکند و رئیس جمهور بزرگترین کشور هستهای جهان نیست. ترامپ خود را در عقب کتاب مقدس پنهان میکند تا تودههای مؤمنان مسیحی را فریب دهد، چنانچه وقتی در مدیریت بحران کرونا ناکام شد، به کتاب مقدس پناه برد، همان عادت همیشگیای که در جهان سوم به طور عام و در جهان اسلام به گونه خاص، رواج دارد.
بیش از ۸۰ هزار نفر از شهروندان آمریکا در اثر ابتلا به بیماری کرونا جان باختند و ۲۰ میلیون نفر، از کار بیکار شدند و اکنون آمریکا در برابر یک بحران بزرگ اقتصادی قرار گرفته است، نه بانکها و شرکتهای بزرگ میتوانند جلو این بحران اقتصادی را بگیرند و نه بمبهای هستهای و نه سلاحهای هوشمند کشتار جمعی؛ از این جهت، ترامپ چارهای نیافت جز اینکه به انجیل پناه ببرد و همهای آن گذشته طولانی از سیکولاریسم و خردگرایی را در زباله دان تاریخ اندازد.
زمانیکه ترامپ را دیدم که پیش روی کاخ سفید ایستاده و انجیلی را در دستش تکان میدهد، به یاد قرآن تکان دادنهای صدام حسین افتادم، هر دو شبیه هم اند؛ ذهنیت دوره اسپ سواری، خشم، هراس از سقوط در پرتگاه نابودی و بازی با عقل مؤمنان ساده اندیش، از ویژیگیهای هر دوی آنها است.
به همین ترتیب وقتی به سخنرانی ترامپ گوش فرا میدادم که از «توطئه بیرونی» سخن میگفت، سخنرانیهای رهبران خاور زمین و شمال آفریقا به یادم آمد که چگونه با جزئیات از توطئههای موهومیکه بر علیه کشورشان و بر علیه خود شان چیده میشود، داد سخن میدادند.
© IndependentArabia