آیا طالبان آمریکا را دور می‌زنند؟

سفرهای طالبان به چین و ایران چه پیامدی خواهد داشت؟

سفرهای پی‌در‌پی ملا برادر به چین و حالا ایران، نشان می‌دهد که طالبان در مسیر موازی با خلیل زاد در پی تطبیق سناریوی مورد نظر خودشان هستند.

ملا برادر به دعوت رسمی مقام‌های چینی به این کشور رفت و پس از آن نیز به طور رسمی به ایران رفته است. هر دو کشور چین و ایران از جمله حامیان جدید طالبان هستند. زیرا در یک مساله به طور کامل منافع مشترک با طالبان دارند. اول این‌که هم چین و هم ایران خواهان این هستند که آمریکا در افغانستان جا پای مستحکمی به دست نیاورد. چین و ایران حضور آمریکا در منطقه را ضد منافع منطقه‌ای خود محسوب می‌کنند و از هر ابزاری برای ضربه زدن به این حضور استفاده می‌کنند.

نقطه نظر دوم هراس ایران و چین از نفوذ داعش در منطقه است. حضور و افزایش فعالیت‌های داعش در افغانستان بزرگ‌ترین خطر را برای این دو کشور ایجاد کرده است. طالبان نیز از داعش روی خوش ندیده‌اند زیرا داعش در آغاز حضورش در افغانستان به طالبان پیام داد تنها راهی که برای آنان باقی است بیعت با ابوبکر بغدادی رهبر داعش است. ایران از این رویارویی طالبان و داعش به نفع خود استفاده کرد و با حمایت طالبان تقریبا بساط داعش را در مرزهای این کشور با افغانستان برچیند.

در چین نیز وضعیت چنین است. چینی‌ها به شدت از عصیان‌گری ایغورها نگران هستند و ظرفیت پیوستن ایغورها به داعش بیش از اندازه است. مسلما چینی‌ها هم به طالبان به عنوان گروهی نیابتی که بتواند داعش را در درون مرزهای افغانستان متلاشی کند، می‌نگرند و به همین دلیل از مدتی پیش به این سو روابط خود را با طالبان گسترده‌تر کرده‌اند.

در چنین وضعیتی طالبان برای کسب مشروعیت منطقه‌ای، نمی‌توانستند زمانی بهتر از این به دست آورند. ولی در این‌جا سوالی ایجاد می‌شود که طالبان با نزدیکی به چین و ایران، که دو دشمن ساختاری و محتوایی آمریکا هستند، آیا می‌خواهد به شکلی این کشور را دور بزند؟ زلمی خلیل زاد در حال آمادگی برای آغاز دور هفتم گفتگو با طالبان است. از سوی دیگر کشور آلمان هم در تدارک تهیه زمینه برای آغاز گفتگوهای (بین الافغانی) با مشارکت وسیع افغان‌ها است. در میان این تدارک‌ها حرکت طالبان به سوی چین و ایران تا حد زیادی می‌تواند به گفتگوهای صلح به رهبری خلیل زاد ضربه بزند. زیرا آمریکا در وضعیتی که در آستانه جنگ تمام عیار با ایران قرار گرفته است، دوست ندارد ابتکارعمل در مساله صلح افغانستان را به دست کشورهایی چون ایران و چین بدهد.

آمریکا در طول شش دور گفتگو با طالبان تا حدی توانست، توافق آنها را روی مکانیسم توافقات جلب کند. تبدیل نشدن دوباره افغانستان به پایگاه تروریسم بین‌المللی و آتش‌بس گسترده، از جمله اصل‌های توافق شده میان خلیل زاد و طالبان بود. هرچند خلیل زاد در ترغیب طالبان برای گفتگوی رودر رو با دولت افغانستان نتوانست توفیقی به دست بیاورد. ولی نشانه‌هایی از نزدیک شدن دیدگاه‌ها در این رابطه ایجاد شده بود. کارشناسان معتقدند که هدف عمده طالبان از این سفرها یافتن متحدین قوی‌تر و نزدیک‌تر با خود است. اظهار نظر مقام‌های ایرانی در مورد ضرورت مشارکت طالبان در نظام، نشان دهنده نزدیکی بیشتر از گذشته این کشور با طالبان است.

رضا بهرامی، سفیر ایران در افغانستان به رسانه‌ها گفته است که ایران طرفدار مشارکت طالبان در بدنه نظام است. هرچند این نکته را نیز اضافه کرده است که آنان طرفدار به دست گرفتن کل نظام توسط طالبان نیستند. مسلما برای ایران حتی پذیرفتن طالبان به عنوان یک نظام جدید در افغانستان، در صورتی که منافع این کشور تامین شود هیچ گونه اشکالی نخواهد داشت. اما بحث اساسی این است که کشورهای آمریکا و پاکستان نسبت به این سفرها و گفتگوهای طالبان با مقام‌های چینی و ایرانی، چه واکنشی خواهند داشت.

هرچند هنوز نه مقام‌های آمریکایی و نه مقام‌های پاکستانی در این رابطه اظهار نظری نکرده‌اند، اما بعید است که طالبان با چراغ سبز آمریکا به سمت گفتگو با مقام‌های ایرانی و چینی رفته باشند. دولت افغانستان نیز با این‌که نقش کشورهای همسایه را در تامین صلح و ثبات در افغانستان اثرگذار می‌داند، اما به یقین از این که مقام‌های این کشورها به صورت یک‌جانبه با مخالفان دولت افغانستان وارد مذاکرات شوند چندان خوشنود به نظر نمی‌رسند.    

بیشتر از