با دوستی برای گفتگو در کافهای وعده دیدار گذاشتم. برای اینکه بتوانیم به راحتی صحبت کنیم، کافهای را در نظر گرفتیم که مشتریهای پر سر و صدای کمتری داشته باشد و مهمتر از آن مانند بعضی از رستورانهای سربازار موسیقی گوش خراش و آزار دهنده نداشته باشد.
در کابل تعدد کافهها به حدی است که بتوان جایی را که مطابق میلات باشد پیدا کنی. وقت موعود رسید و من و دوستم در یکی از کافههای شهر که نسبتا دنج ولی گرانتر است و در منطقه اعیان نشین (وزیر اکبرخان) قرار دارد با هم دیدار کردیم. دور یکی از میزهای نزدیک ما چهار دختر خانم نیز نشسته بودند و از قرار معلوم تولد یکی از دوستان مشترکشان را جشن می گرفتند. یکی از دختران از مدیر کافه درخواست کرد تا یک آهنگ تولد بگذارد و همزمان با پخش این آهنگ این دختر برای شادی دوستش لحظات کوتاهی هم در نزدیک میزشان رقصید. رقصیدن این دختر همان و چهارچشم شدن مشتریان دیگر کافه همان.
بیشتر مردهای حاضر در کافه مانند گارسنها، با چنان ولع و عطش شهوانی به این دخترها مینگریستند که گویا دخترها آنها را برای همخوابگی صدا میزنند. سرانجام طاقت دو سه تن از جوانهای مشتری کافه به سر آمد و به طرف دخترها رفتند. با اینکه صدای این پسرها به گوش ما نرسید اما از واکنش دخترها مشخص شد که گویا از آنها درخواست با هم بودن را کردند. واکنش دخترها نسبت به این خواسته بسیار تند بود. یکی از آنها با پشقاب پر از کیک به صورت یکی از پسرها زد و آن پسر نیز به تلافی مشتی به صورت دختر زد. من و دوستم که هوا را پس دیدیم، قهوههایمان را نخورده میدان را برای مبارزان کافه نشین خالی کردیم و از کافه بیرون آمدیم و تا رسیدن به نزدیک خودروهایمان در مورد این مساله صحبت میکردیم که آیا فرهنگ کافه نشینی در افغانستان شکل گرفته است یا خیر؟
واقعیت این است که کافه نشینی یک فرهنگ تازه است که با رویکردها و دیدگاههای مختلف در افغانستان ایجاد شده و در حال گسترش است. البته باید گفت که اینگونه کافه نشینی، به خصوص کافههایی که دختران و پسران به صورت مختلط با هم در آن حضور پیدا میکنند، فقط مختص سه شهر بزرگ افغانستان یعنی کابل، هرات و بلخ است و در شهرهای دیگر یا کافهای نیست و یا اگر هست، قسمتهای جداگانه برای مردها و زنها در نظر گرفته شده است.
نخستینبار این کافهها برای ارائه غذاهای حاضری و نوشیدنیهای گرم و آب میوه و امکاناتی از این دست ایجاد شد. اما کم کم با رونق گرفتن بازار کافهها، ماهیت ایجاد کافه نیز دچار تنوع و تفاوتهای بیشتری شد. به طور مثال در کابل کافهها تبدیل به پاتوق فرهنگیان، نویسندگان، هنرمندان و جوانان عاشق که دنبال فضای دنج میگردند شد. در هرات و مزار شریف هرچند ابعاد فرهنگی مساله هم تا حد کمی مطرح بود اما بیشتر بهترین مکان برای دوستدخترها و دوستپسرها بود.
کافه نشینیها چیزهای تازهای را نیز به فرهنگ افغانی، که با سنتهای قدیمی و دست و پا گیر عجین است، اضافه کرد. به طور مثال گرفتن جشن تولد دوستان، برگزاری جشنهای ملی مانند شب یلدا و چهارشنبه سوری و در تازهترین مورد هم جشن والنتاین، حالا در کافهها برگزار میشوند. خصوصا جشن والنتاین که با عشق و دلدادگی رابطه محکم دارد در کابل به صورت واضح و آشکار و در هرات به صورت نیمه پنهان برگزار میشود. چنانچه سال گذشته پلیس در هرات تمامی رستورانها و کافههای این شهر که برای جشن والنتاین آماده شده بودند را بست. اما کابل، فارغ از فشارهای مداوم برای بستن این کافهها که از دید مذهبیون مکانهای افزایش منکرات هستند، شاهد افزایش فرهنگ کافه نشینی است.
چالشها فرا میرسد
یکی از عمدهترین چالشهای اجتماعی امروز افغانستان تقابل سنتها و مدرنیته است. نسل جدید که با مظاهر دموکراسی و آزادی بیشتر از نسلهای گذشته انس و الفت گرفتهاند، برای استفاده از مواهب آزادی گاه در تقابل با سنتها قرار میگیرند. کافه نشینی و استفادههای متنوع از آن یکی از نمونههای بارز تقابل سنتها با مظاهر مدرنیته است. به همین دلیل همزمان با رونق گرفتن کافهها، واکنشهای تند مذهبیها در افغانستان نیز برانگیخته شد.
یکی از مشهورترین کافهها در کابل، کافه هنر بود که پاتوق فرهنگیان، هنرمندان و ادیبان شده بود. در کنار آن بهترین مکان برای جوانهایی که علاقه داشتند ساعتی را با دوست پسر یا دوست دخترشان، فارغ از مزاحمتهای مختلف، با هم بگذرانند هم شده بود. به همین دلیل ملاهای منطقه با تحریک مردم و همچنین فشار بر پلیس، کافه هنر را بستند. تعدادی دیگر از کافهها در شهرهای هرات و مزار شریف نیز به همین دلیل بسته شد. از سوی دیگر با افزایش ناامنی در افغانستان و گسترش حملات انتحاری و معطوف شدن این حملات از اهداف نظامی به اهداف متنوع، یکی از مهمترین اهداف، همین کافههای مختلط بود که از دید افراطگرایان مظهر کفر و بی دینی و غربگرایی محسوب میشد.
به همین دلیل پلیس به بیشتر کافهها هشدار داد یا در کافههایشان را ببندند یا تدابیر امنیتی بالاتری را درنظر بگیرند. تعدادی از کافهها درهایشان را به روی عموم بستند و شرایط ورود به این کافهها را سختتر کردند تا هرکسی، توان ورود به این کافهها را نداشته باشد. تعدادی هم ناگزیر به بستن کافه و تغییر محل به یک شغل دیگر شدند. با اینحال هنوز هم کافههای زیادی در گوشه و کنار کابل و دو سه شهر دیگر افغانستان وجود دارند که بی دغدغه از تهدیدهایی که میتواند این کافهها یا در کل فرهنگ کافه نشینی را هدف قرار دهد، درشان به روی عموم باز است و جوانها اوقات فراغتشان را بی خیال از اینکه تروریستی میتواند در کمین این کافه باشد، با دوستانشان در این کافهها سپری میکنند.