با شروع جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو دو فیلم ایرانی به نمایش درآمد. قبلا در مورد این جشنواره و اعتبارش و اهمیتی که در آمریکای شمالی، و به عبارت دیگر در تمام جهان دارد، صحبت کردیم و نیازی به تکرار نیست. این دو فیلم عبارت بودند از «خط فرضی»، فرنوش صمدی، که در مقاله پیشین از آن صحبت شد و «بندر بند» یا «بندر-بند» همان طور که منیژه حکمت، کارگردان فیلم، علاقه دارد از آن نام ببرد، نام فیلم بعدی است که نمایش داده شد. ضمنا «بندر بند» در ۲۴ و ۲۵ سپتامبر و سوم اکتبر نیز در جشنواره فیلم زوریخ به روی پرده خواهد رفت.
فیلم «بندر بند» قرار بوده است فیلمی باشد در مورد گروهی که میخواهند از جنوب کشور به تهران بیایند و در فستیوال هنری نه چندان رسمی آوازی بخوانند و جایزه بگیرند اما عملا با سیلی که تمام جنوب ایران را فراگرفته است تبدیل به فیلمی گونهای میشود در مورد موسیقی، سیل و وضعیت ایران و ناکارآمدی همه چیز و این میان این «بندر بند» است که اسیر میشود و هیچکس به هیچ مقصدی نمیرسد.
وقتی قرار است فیلمی گونه (ژانر) باشد باید رفت سراغ گونهها. در این مورد گونه مستند انتخاب شده است و این بهترین انتخاب است. با رضا کولغانی، امیرحسین طاهری و مهلا موسوی همراه میشویم تا برسیم به تهران و آهنگشان را بخوانند. کسانی که تقریبا به جز اهالی سینما و آن هم نه همه آنها کسی نامشان را نشنیده است و صرفا چون در این فیلم «منیژه حکمت» بازی کردهاند قرار است شناخته شوند و چه چیز بهتر از این. سرمایه فیلم مستند داستانی مگر جز این میتواند باشد. البته متاسفانه خانم حکمت از پگاه آهنگرانی در صحنهای از فیلم استفاده کرده است که هیچ لزومی به آن نبود شاید نقش بیشتری داشته است و صرف نظر کردهاند اما برای همین میزان نقش نیازی به بازیگر مشهوری چون پگاه آهنگرانی نبود. نیازی به گفتن ندارد که ایشان دختر خانم حکمت است، دختری که حکم زندان هم دارد و البته بازیگر بسیار خوبی هم هست اما دلیلی برمبنای گونه فیلم –مستند-برای آن پیدا نکردم. حتی میتوان گفت حضور او نقش موسوی و طاهری و کولغانی را ضعیف کرده است. در حالی که این سه با صدای خوب و بازی عالی بهتر بود تنها بازیگران فیلم میبودند. البته اگر آهنگرانی نقش مهمی میداشت و میتوانست باشد و تا انتها پیش برود بحث دیگری است اما این که بیاید و برود، نه خانی آمده است و نه خانی رفته است که با سلیقه بسیاری اساسا جور نیست.
این که خانم حکمت توانسته است موضوع به این سادگی را تبدیل به گونه سینمای داستانی بلند کند فوقالعاده است و بینظیر. چطور ممکن است یک گروه «بند» بخواهند به شهر بروند و در مسابقهای شرکت کنند و آنچنان درگیر صحنه آشفتهای شوند و در نهایت نتوانند و با دو پل از بین رفته و چند راه مسدود و چندین راه گمشده روبهرو شوند اما فایده ندارد چون راهی نیست و راه به جایی نمیبرند. البته این تمام ماجرا نیست، فیلم صحنه شاد و سرخوش هم دارد، صحنههایی که میگوید ایران تنها این «جمهوری اسلامی ایران» نیست جنبههای زیستی بسیار دارد که وای اگر حکومتی مانند بسیاری از کشورها در این مقطع حاکم بود چه میشد. در بین راه رضا و مهلا و امیرحسین آوازهای مختلفی را میخوانند و افسوس میخورند که چرا مهلا نمیتواند آواز بخواند. زنان کشورهای دیگر را نشان میدهند که آواز میخوانند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
وقتی میروند تا گیتار «نوید» را بیاورند. گیتاری در کار نیست و گیتار در صحنهای غمانگیز روی آب شناور است. «نوید» دیگر هرگز «نوید» نمیشود و پس از آن فقط صدای موسیقی اوست که شنیده میشود و در انتها با یکی از درخشانترین پایانها، مستند «بندر بند» پایان مییابد؛ مستندی بیپایان و بیآغاز.
وجود افرادی که در صفحه جستوجوگرهای حرفهای چیز زیادی از آنها بیرون نمیآید. فرشاد فزونی آهنگساز، نوید توحیدی، تدوینگر، سجاد آورند، مدیر فیلمبرداری، مصطفی زندی، یکی از فیلمنامهنویسان… یعنی فیلم با کمترین هزینه ساخت شده و دختر دیگر خانم حکمت هم کمک کرده است به عنوان تهیهکننده و خلاصه فیلمی آبرومند ساخته شده است که میتواند در جشنوارههای خارجی شرکت کند و برای ایران هیچ که نیاورد آبرو بیاورد.
فیلمها میتوانند خوب شروع شوند و خوب ادامه پیدا کنند و خوب هم به پایان برسند. فیلم «بندر بند» خوب شروع شد. سه آهنگساز با قایق از شهری میآیند کنار جادهای توقف میکنند و پیاده میشوند تازه متوجه میشویم این جا که پیاده شدهاند جاده است و یکیشان میرود ماشین بیاورد و چه آغازی بهتر از این و خوب هم به پایان میرسد، که بهتر است نگوییم، اما در حفظ مسیر مشکلاتی داشت که آن را از شاهکار شدن باز میداشت. امیدوارم منیژه حکمت اگر بتواند آن میانه مشکلدار را در فیلم بیابد و فیلم بعدیش را به گونهای بسازد که بتوانیم بگوییم خوب شروع شد و خوب ادامه پیدا کرد و خوب به پایان رسید.