سیر مصاحبهها و مقالات سعید حجاریان همچنان ادامه دارد. طی چند ماهه اخیر، نظریهپرداز اصلاحات، بیش از پیش در رسانهها حضور دارد. در کنار او، موسوی خوئینیها نیز نامهنگاری را ادامه میدهد. «مرد در سایه» اصلاحطلبان، حالا در نور مینشیند و صریحتر از گذشته سخن میگوید.
سعید حجاریان در آخرین مصاحبه خود با پایگاه خبری «انصاف»، نظرات جدیدی را بیان کرد. اگرچه سخنان او شاید برای اندک هواداران باقیمانده اصلاحات جدید باشد، اما سخن تازهای تلقی نمیشود. او معتقد است که روحانی نیز به مانند احمدینژاد دروغ میگوید. در میان افکار عمومی انتساب دروغ به حسن روحانی از آن رو صورت میگیرد که او وعدههای انتخاباتیاش را عملی نکرد و تنها با شعار مردم را فریفته است. اگرچه کنار هم قرار دادن نام محمود احمدینژاد در کنار حسن روحانی بسیار هوشمندانه صورت گرفته است. به عبارت دیگر حجاریان قصد دارد خاتمی را از این موضوع جدا کند. او در ادامه تمامی این روند دروغ را محصول «بالادست» میداند. کلمهای مجهول که هر کس میتواند برداشتی از آن کند. در واقع حجاریان قصد دارد راه فرار را باز بگذارد. اگرچه مخاطب عام فورا فکر میکند که منظور از بالادست نهاد رهبری است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در بخشی از مصاحبه، سعید حجاریان به خوبی به تشتت تصمیمگیری در حکومت اشاره میکند. او با یادآوری سیر تقسیم قدرت از زمان بازرگان، شروع میکند و در ادامه به آیتالله خمینی میرسد. وی در این باره میگوید: «مرحوم قاسملو در حوزه انتخابیهاش رأی آورد، اما امام گفت او به تهران بیاید، نمیگذارم برگردد.» او در ادامه ماجرای درگیری منتظری و خمینی را بازگو میکند.
همچنین، مشکلات دوران نخست وزیری میرحسین موسوی و تضادش با آیت الله خامنهای، بخش دیگر سخنان سعید حجاریان است. او سخنش را با تاثیر مسائل اقتصادی در دوران هاشمی بر اعتماد مردم نسبت به حکومت ادامه میدهد. و نهایتا سعی دارد اثبات کند که سیر تاریخ پس از انقلاب، مردم را به این بیاعتمادی فعلی رسانده است.
بخش کلیدی صحبتهای سعید حجاریان، عدم اعتماد مردم به حکومت است. او به صراحت میگوید: «نتیجه آن که با حکومت کوچکشدهای مواجه هستیم که نه تنها همه مردم بلکه حتی بنیانگذاران و کارگزاران خود را نمایندگی نمیکند تا جایی که مردم بهگمانم کارگری در امارات و کویت را به شهروندی در ایران ترجیح میدهند.»
حجاریان سعی دارد تا با واکاوی چندگانگی در مراکز تصمیمگیری، علت بیاعتمادی مردم و پیاده شدن انقلابیون از قطار انقلاب را، مراکز متعدد تصمیمگیری عنوان کند.
او در بخش دیگری از صحبتهایش به مسیر سکولاریسم در ایران اذعان میکند اما معتقد است که این روند همان مسیری را که غرب طی کرد و به دموکراسی رسید طی نکرده است. بلکه شرایط امروز ایران، دشمنی دیندار با بیدین است. در این مصاحبه طولانی، حجاریان به ماجرای نوید افکاری نیز اشاره میکند و قلیان احساسات مردم را ناشی از این میداند که حکومت مساله قصاص در برابر خون یک نیروی امنیتی را پیش میکشد و چون مردم در تضاد با حکومت هستند، پس نسبت به اعدام افکاری واکنش نشان میدهند.
اما مسالهای که در مصاحبه اخیر سعید حجاریان جلب نظر میکند، ادامه حرکت او در مسیر رقابت است. به نظر میرسد حجاریان تندتر و صریحتر از گذشته سخن میگوید. به عبارت دیگر او پیشتر هم درد را میدانست، اما بنا به مصالح خود و اصلاحطلبان، حاضر به واگویی آن نبود. سؤال این جا است؛ چه شده که حجاریان حالا این طور بیپروا نقد میکند؟
این موضوع از دو منظر قابل بررسی است. نخست آن که سیر فعالیتهای سیاسی حجاریان طی چند ماهه اخیر به وضوح نشان میدهد که او خود و اصلاحطلبان را در رقابت با اپوریسیون خارج از کشور میبیند. او بارها به صورت مستقیم به فعالان سیاسی تبعیدی یا رسانههای خارج از ایران حمله میکند. به این جا که میرسد، او با هسته سخت قدرت منافع مشترک دارد. اما این منفعت نه از سر دغدغه برای افشای واقعیات، بلکه از سر آن است که رقیبی در صحنه سیاسی پیدا شده است که حالا صدایش به گوش مردم میرسد و شعارهایی میدهد که افکار عمومی را به سوی خود جذب میکند. انتشار پیامهای گروههای اپوزیسیون باعث شده تا سطح مطالبات مردم بالاتر رود و امکان قیاس زندگی خود را با سایر کشورها درک کند. حجاریان در تقابل با این موضوع، سعی دارد شعارهای تندتری بدهد و با نقد منفورترین نهادهای درون حکومت، افکار عمومی را به خود جذب کند. به عبارت دیگر او فکر میکند اگر همان شعارهای اپوزیسیون را در داخل کشور بدهد، مردم مجددا به سوی آنها روی خواهند آورد. در واقع حجاریان در حال رقابت است. اما عملکرد محافظهکارانه اصلاحطلبان پس از تفقد رهبر برای بازگشت به عرصه سیاسی در سال، ۹۲ باعث شده تا اصلاحطلبان جذابیت و نفوذ رسانهای خود را از دست بدهند. از این رو حجاریان شخصا وارد میدان شود. او و موسوی خوئینیها در حرکتی هماهنگ رهبر را به طور مستقیم و غیر مستقیم هدف گرفتند و سعی دارند تا طبقه متوسط را با شعارهایی مشابه با اپوزیسیون مجددا به خود نزدیک کنند.
در سوی دیگر ماجرا بحث بحران جانشینی مطرح است. شایعات بسیاری پیرامون کاندیداهای جانشینی آیتالله خامنهای وجود دارد. اما آن چه به وضوح در صحنه سیاسی مشهود است، حذف اصلاحطلبان در فرآیند این تصمیمگیری است. با مرگ هاشمی، حصر کروبی و حذف خاتمی، عملا چهره تاثیرگذار دیگری برای نفوذ در هسته سخت قدرت باقی نمانده است. از این رو حجاریان که بازی را کاملا باخته میبیند، سعی دارد حداقل زمین بازی را غبارآلود کند تا رقیب داخلی نیز نتواند به درستی بازی کند. او امیدوار است تا بازی غلط تمامیتخواهان، برای آنها فرصت جدیدی ایجاد کند.
از یک سو اطلاحطلبان دیگر اجازه بازی در میان بزرگان را ندارند، از سوی دیگر با ریزش شدید پایگاه اجتماعی مواجه شدهاند. ریزشی که آن قدر زیاد است که مشروعیت کل نظام را زیر سؤال برده است و کمرمقترین انتخابات تاریخ را رقم زده است. به نظر میرسد همین روند تحریم در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ نیز ادامه داشته باشد. از این رو حجاریان میخواهد به هسته سخت قدرت این طور القاء کند که دست کم اصلاحطلبان میتوانند به مانند گذشته، نقش مشروعیتبخشی را برای حکومت بازی کنند. موضوعی که رهبر آینده، خصوصا در شرایط فعلی به شدت به آن نیازمند است.