روشن کردن مشعل مقاومت مردم فلسطین در آغاز هر سال، تنها اقدامی است که اجرای مراسم آن تا به حال پا برجا است؛ در حالی که مبارزه مسلحانه برای آزادسازی فلسطین که در آغاز سال ۱۹۶۵، به طور رسمی اعلام شد، بدون اینکه تاریخساز شود، به تاریخ پیوست. دو سال بعد و در جنگ ۱۹۶۷، اعراب سرزمینهای بیشتری را از دست دادند و اسرائیل در ظرف شش روز، منطقه سینا، کرانه باختری و بلندیهای جولان را اشغال کرد.
یاسر عرفات، رهبر فقید فلسطین، مشعل مبارزه را پیش از پیمان اسلو و پس از آن همواره روشن میکرد. پس از درگذشت وی، این مشعل همه ساله در مقابل آرامگاه یاسر عرفات در شهر رامالله روشن میشود.
تشکیلات خودگردان فلسطین، صرفنظر از اینکه اسرائیل از چه ترفندها، تعلل و سختگیریها برای دشوار کردن شرایط استفاده کرد، جز گفتوگو و مذاکره، گزینه دیگری برای حل و فصل منازعه فلسطین و اسرائيل پیشرو ندارد.
البته اصرار جنبشهای حماس و جهاد اسلامی در غزه به ادامه مبارزه تا آزادی فلسطین از سواحل دریای مدیترانه تا رود اردن، تلاشی برای آمادهسازی دفاعی در نوار غزه در برابر هرگونه تجاوز اسرائیل بوده و اجرای مانورهایی مانند رزمایش اخیر حماس و جهاد اسلامی، در چارچوب "پیامهای" ایرانیان به اسرائیل و آمریکا قرار میگیرد.
در واقع، هیچ راهی برای نجات غزه و آزادسازی سرزمین به شیوه کنونی وجود ندارد و فرصت تکرار رویای آغاز شده توسط جنبش "فتح" و سایر سازمانهای فلسطینی با استفاده از الگوی مبارزه مردمی برای آزادی چین، که"راهپیمایی بزرگ" به رهبری مائوتسه تونگ را به پکن و پیروزی انقلاب در سال ۱۹۴۹، سوق داد، عملا منتفی شده است.
هنگامیکه هیئت "جنبش فتح" در دهه ۱۹۶۰ برای بهرهجویی از تجارب مبارزات چین، عازم پکن شد، مائو برخی از کتابهای خود را با یک توصیه ساده به اعضای هیئت هدیه داد: "بدون ترس بایستید، خوب هدف بگیرید و شلیک کنید."
باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین آمریکا تلاشهای بسیاری را برای متقاعد کردن بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل به پذیرش "راه حل دو کشور" انجام داد و وی را تحت فشار بسیاری قرار داد؛ اما نتوانست هیچ موفقیتی به دست آورد. سپس، دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید وارد کاخ سفید شد و افزون بر اینکه بیتالمقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و بلندیهای جولان را به اسرائیل اعطا کرد، تشکیلات خودگردان فلسطین را در عرصههای امنیتی، مالی و سیاسی به شدت تحت فشار قرار داد و در نتیجه، مذاکرات صلح برای همیشه متوقف شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پس از امتناع از پذیرش روند مذاکرات تحت حمایت آمریکا، تنها کارتی که برای رهبری فلسطین در رامالله باقی ماند، درخواست برگزاری کنفرانس بینالمللی و از سرگیری فعالیتگروه چهارجانبه صلح خاورمیانه بود. با این حال و همانگونه که شاهد برگزاری کنفرانس صلح مادرید پس از جنگ "طوفانصحرا" با حمایت مالی واشنگتن و مسکو بودیم، کنفرانس بینالمللی تنها یک چارچوب تشریفاتی با انجام یک یا چند جلسه است و مذاکرات اصلی بایستی میان دوجانب و با حمایت مالی ایالات متحده ادامه پیدا کند.
از سوی دیگر، اوضاع منطقه در چند سال اخیر کاملا دگرگون شده و مواضع گروه چهارجانبه صلح خاورمیانه نیز تغییر کرده است. امروز روسیه، هم دوست اسرائيل است و هم با اعراب پیوند بسیار نزدیک دارد و البته روسیه، اتحاد جماهیر شوروی نیست که به عنوان سپر حفاظتی اعراب عمل کند. همچنان، وضعیت کنونی آمریکا نیز با شرایط زمان بوش پدر تفاوت بسیاری کرده است و دیگر جمیز بیکر، وزیر امورخارجه پیشین حضور ندارد که با لجاجت اسحاق شامیر، نخست وزیر سابق اسرائیل روبهرو شود و با دادن شماره تلفن کاخ سفید، از وی بخواهد که به منظور اعلام آمادگیاش برای شرکت در کنفرانس مادرید، به کاخ سفید تماس بگیرد.
گروههای فلسطینی هم که در اوج ناسازگاری و تفرقه میان "جنبش فتح" در کرانه باختری و "جنبش حماس" در غزه به سر میبرند، مانند سالهای اول پس از پیمان اسلو، وضعیت مناسبی ندارند و رویای تأسیس کشور فلسطین مطابق به پیمان اسلو نیز به کابوسی تبدیل شده است؛ افزون بر آنکه چین امروز که روابط گسترده و قوی با اسرائیل دارد، دیگر چین زمان مائو نیست.
در واقع، دستیابی به وحدت ملی از طریق آشتی میان "فتح" و "حماس" و آمادگی حماس برای واگذاری قدرت در نواره غزه به جنبش فتح، به هیچ صورتی ممکن نیست و البته پیش از دسترسی به وحدت و همبستگی، مذاکره کننده فلسطینی قدرت تصمیمگیری در مذاکرات را ندارد.
علاوه بر آن، ابتکار صلح عربی، که به اتفاق آرا در اجلاس بیروت در سال ۲۰۰۲ به تصویب رسید، مفهوم اصلیاش که عبارت از: عقب نشینی اسرائیل از تمام سرزمینهای اشغالی در ازای صلح، به رسمیت شناختن اسرائیل و آمادگی ۲۲ پایتخت عربی برای برقراری روابط با اسرائیل باشد را از دست داده است؛ زیرا اقدامات ترامپ از طریق فشارها و انگیزشها و سیاستهای تهدید آمیز ایران برای برهم زدن ثبات و امنیت منطقه باعث شد تا زمینه انعقاد "توافق ابراهیم" فراهم شود و کشورهای امارات متحده عربی، بحرین، سودان و مراکش بدون حل و فصل منازعه فلسطین و عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای فلسطینی، با اسرائیل روابط برقرار کنند.
اکنون این پرسش مطرح میشود که آیا با اقدام عادیسازی روابط با اسرائیل، طبق برداشتی که در نخست صورت گرفت، تشکیلات خودگردان فلسطین برگ برنده در مذاکرات را از دست میدهد؟ یا طبق قرائت دوم، این رویکرد، باعث افزایش توانایی اعراب در تأثیرگذاری بر تصمیم اسرائیل با تهدید به از دست دادن آنچه را در نهایت کسب کرده است، میشود؟
چندی پیش، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه خواستار "احیای گروه چهارجانبه خاورمیانه و همکاری چهار کشور عربی، مصر، عربستان سعودی، اردن و امارات متحده عربی" شد. سپس اظهار داشت که "مسیر عادیسازی روابط، ویژگیهای مثبتی دارد و این اقدام نه تنها تناقضات پیشین را برطرف کرده بلکه مسیرهای ارتباطی نوینی را باز میکند که مبتنی بر اصول و قانون است."
البته مسیر مقاومت و مبارزه مسلحانه فلسطین که ۵۵ سال از عمر آن میگذرد، هنوز هم برای دستیابی به اندک روشنایی در انتهای تونل، راه درازی را در پیش دارد، اما تناقض بزرگ این است که هر قدر میانهروی و انعطافپذیری اعراب بیشتر میشود، گرایش راست افراطی اسرائیل به ناسازگاری و تداوم اشغال افزایش مییابد.
© IndependentArabia