علی ربیعی سخنگوی دولت ایران اوایل مرداد ماه گفت که «خوشبختانه شاهد کنترل و توقف رشد نرخ تورم در کشور هستیم... علائم خوبی داریم که تا ۲۴ ماه آینده و حتی تا پایان امسال رشد اقتصادی در کشور حاصل شود». او پیشتر از این هم گفته بود «از شوک اولیه تحریم عبور کردیم و شرایط خوبی را میبینیم و تورم ماهیانه به رقم خوبی رسیده است، آرامش نسبی در بازار حاکم شده».
حقیقت امر این است که صحبتهای علی ربیعی و دیگر مقامات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی در این زمینه درست است اما مشکل از جایی شروع میشود که تمام حقیقت نیست. حالا برای درک دقیقتر حقیقت باید این گزارهها را در یک چهارچوب وسیعتر بررسی کنیم:
* بنا به گزارش مرکز آمار ایران تورم ۱۲ ماهه در تیر ۱۳۹۸ به ۴۰.۴ درصد رسید.
*تورم نقطه به نقطه که در واقع میزان افزایش قیمتها نسبت به زمان مشابه در سال گذشته را نشان میدهد ۴۸درصد
است.
*نرخ تورم نقطه به نقطه گروه خوراکیها در تیرماه ۱۳۹۸ به ۷۲ درصد رسیده است.
* نرخ رشد اقتصادی ایران بر مبنای آمارهای رسمی مرکز آمار ایران منهای ۶ درصد گزارش شده است. ذکر این نکته ضروریست که سال گذشته صندوق بینالمللی پول رشد اقتصادی سال ۲۰۱۹ در ایران را منهای ۳.۹ درصد پیشبینی کرده بود اما در آخرین گزارش خود با توجه به تشدید تحریمها به منهای ۶ درصد تغییر داد. یعنی بدترین سال اقتصادی ایران پس از سال ۲۰۱۲ که همزمان با آغاز تحریمهای جهانی علیه برنامه اتمی ایران رشد اقتصادی به منهای ۷.۷ درصد رسید.
حالا آن گزارههای مطرح شده علی ربیعی را در کنار گزارههای واقعی اقتصاد ایران قرار دهیم.
اول) اینکه روند رشد تورم متوقف شده است یک گزاره صحیح است. اما این روند در بالاترین رقم تورم سالانه در ۲۴ سال اخیر به اینجا رسیده است. نکته دیگر این است که گاه تورم بر اساس تولید بالا میرود چیزی که بسیاری دقیقا ۲۴ سال پیش به آن اشاره داشتند. سیاستهای دولت هاشمی رفسنجانی مشهور به سیاست «تعدیل اقتصادی» و روند شتابنده تولید برای بازسازی ایران پس از جنگ از جمله عوامل رشد ناگهانی تورم در آن سالها بود. اما آنچه ما امروز شاهد هستیم افزایش تورم بر اثر رکود ریشهای در بازار و تولید ایران است. تولیدی که هر روز با تحریم جدیدی روبرو میشود. در واقع توقف نرخ شتاب افزایشی تورم در ایران حاصل کاهش تقاضای مردم در اثر گرانی و کوچک شدن سبد خانوار است.
دوم) احتمال رشد اقتصادی مثبت در سال آینده به عنوانی خبری خوب تنها یک سوی سکه است. در واقع با توجه به میزان رشد اقتصادی در سالهای گذشته که بعد از خروج آمریکا از برجام به کانال منفی بازگشته با جهشی هرچند اندک نمیتواند آنچه در سالهای گذشته اتفاق افتاده را پوشش دهد. در واقع با توجه به روند منفی مدوام رشد اقتصادی باید در یک مثال ساده گفت که ارزش هر یک ریال امسال برابر با یک ریال ۳ سال پیش نیست. به این نکته نیز باید توجه داشت که حتی به گفته فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد و امور دارایی برای هر یک درصد رشد اقتصادی، ایران نیازمند دستکم ۱۶درصد بهبود در فضای کسب و کار است. این را در کنار رشد اقتصادی کم شتاب و گاها منفی سالهای گذشته قرار دهیم خواهیم دید رشد اقتصادی کمتر از یک درصد در سال آینده هیچ دستاوردی را به همراه نخواهد داشت.
سوم) ادامه فشار حداکثری اقتصادی دولت آمریکا علیه برنامه اتمی و موشکی ایران هر روز شکل جدیدی به خود میگیرد. این نظر مطرح شده از سوی علی ربیعی و دیگر دولتمردان جمهوری اسلامی که «از شوک اولیه تحریم عبور کردیم» نیز یک نظر درست است اما باز هم تمام واقعیت نیست. اقتصاد ایران در دو سال گذشته شاهد بیشترین و شدیدترین تحریمهای ممکن بوده است. بازار در واقع حالا بعد از دو سال خود را با شرایط جدید تطبیق خواهد داد و از شوک خارج میشود. نشانههای این تطبیق را میتوان در سرنگون کردن پهپاد آمریکا و توقیف نفتکش بریتانیا توسط سپاه پاسداران نیز دید. چنین اتفاقاتی از لحاظ تئوری و تجربه بازار ایران موجبات یک جهش قیمت ارز و مشابه آنرا میبایست به همراه داشت اما بازار ایران دیگر به این شوکها عادت کرده و حالا زیست در این شرایط را به عنوان یک اصل پذیرفته است. بازاری که با یک تهدید دونالد ترامپ به هم میریخت حالا در چنین وضعی قرار گرفته، بنابراین شوک تحریمها اگر تمام شده است نیز به معنی بهبود وضعیت نخواهد شد.
چهارم) نظری که برخی از کارشناسان اقتصادی در داخل ایران مطرح میکنند که شدت تحریمها بیشتر از این ممکن نیست و به طبع آن وضع اقتصاد ایران بدتر از آنچه هست نخواهد شد نیز نظری دقیق نیست. دو نکته اینجا لازم به یادآوری است؛ اول آنکه شدت تحریمها هر زمان ممکن است شدیدتر شود. این روزها با روی کار آمدن بوریس جانسون در بریتانیا بیش از هر زمان دیگری احتمال هم سویی این کشور با ایالات متحده محتمل است و خروج بریتانیا از برجام به معنی مرگ کامل آن خواهد بود. این یعنی آب باریکه اینستکس که به صورت قطره چکانی میتوانست به پیکره به کما رفته اقتصاد ایران منافعی را تزریق کند نیز بسته خواهد شد. حتا اگر همراهی طرفهای اروپایی برجام با ایران را در نظر داشته باشیم با توجه به عزم (کنونی) مجمع تشخیص مصلحت نظام در عدم تصویب لوایح FATF باید انتظار آنرا داشت که این ساز و کار نیز با یک سکته شدید روبرو شود.
نکته دوم اینکه ارائه ضد خبر و اطلاعات گمراه کننده (برای مثال اینجا بهبود وضعیت اقتصادی در سال آینده) میتواند جامعه را به سوی یک آمادگی ذهنی کاذب سوق دهد که عدم تحقق آن موجبات یک شوک اقتصادی دیگر را فراهم میسازد. به این صورت در واقع خود اقتصاد ایران علیه خودش برخواهد خواست که اثرات مخرب تحریمها را تشدید میکند.
پنجم) بنا به گفته حمید پورمحمدی، معاون سازمان برنامه و بودجه، بودجه سال ۹۸ بر اساس فروش روزانه ۳۰۰ هزار بشکه نفت بسته شده است. این نیز به همان معنیست که اقتصاد ایران شرایط تحریم را به رسمیت شناخته است اما این هم تمام ماجرا نیست. وقتی دولت با بودجهای که سال گذشته بر مبنای فروش روزانه یک میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه و سال قبل از آن روزانه ۲ میلیون و ۶۸۰ هزار بشکه نفت بسته شده بود و نتوانست نیازهای مردم را به درستی تامین کند حالا با ۳۰۰ هزار بشکه در روز تنها میتوان امیدوار بود که حقوق کارمندان دولت و بودجه کالاهای اساسی مردم تامین میشود. توجه داشته باشیم که امروز حدود ۵۰٪ مردم ایران زیر خط فقر قرار دارند و با اندک رشد اقتصادی سال آینده تنها میتوان گفت وضعیت بد ایرانیان با رشد کمتری بدتر میشود. اقتصاد ایران در حالت کما (بخصوص در بخش تجارت خارجی) با داروی ضد درد به حالت عادی باز نمیگردد. این اقتصاد بدون سرمایهگذاری وسیع خارجی، آزادیهای سیاسی-اقتصادی و یک جراحی اصولی در بخشهای بنیادی خود ره به جایی نمیبرد.
در آخر به این نکته توجه داشته باشیم که برخی از نیروهای نزدیک به جمهوری اسلامی با اشاره به فروش نفت ایران در بازارهای غیررسمی و بازار خاکستری دست به بازی با اعداد میزنند. آنها در تلاش هستند تا گزارشهای اخیر مبنی بر فروش تنها روزانه ۱۰۰ هزار بشکه نفت را در مقابل «فروش رسمی» قرار داده و تلاش میکنند تا بگویند ایران منبع «غیررسمی» نفتی نیز دارد. اما بازی با اعداد الزاما واقعیت را نشان نخواهد داد. کاهش ۹۵٪ صادرات نفت ایران و افزایش ذخایر نفت بدون مشتری ایران به ۱۱۱ میلیون بشکه نشان میدهد تنها راه نجات اقتصاد در کوتاه مدت باز شدن مسیر فروش فوری نفت است که آنهم تنها با یک توافق جدید میان ایران و آمریکا میسر میشود. توافقی که میتواند تاثیرات مثبت محسوسی را به سرعت در بازار ایران به همراه داشته باشد.