مشارکت سیاسی زنان می تواند نقشی تعیین کننده در سرنوشت افغانستان داشته باشد. زنانی که تقریبا نیمی از جمعیت ۳۲ میلیون نفری کشور را تشکیل می دهند، با پذیرش تهدیدهای حملات تروریستی، بارها پای صندوق رای رفته اند و با آرای میلیونی دموکراسی نوپای کشور را جان داده اند. اما آرای آنان همواره پراکنده بوده و به نفع نامزدهای خاصی و بنا بر مصلحت اربابان خانواده، روستا و یا قوم به صندوق ریخته شده است، آنهم در بسیاری موارد بدون رای آزاد زنان. نتیجه مصادره آرای زنان به سود مردانی بوده که کمترین توجهی به سیاست گذاری برای ایجاد فضای بهتر زندگی و مشارکت سیاسی زنان نداشته اند. زنان افغانستان چگونه می توانند با آرای میلیونی شان نقش «پادشاه ساز» در انتخابات داشته باشند؟
خواسته های مشترک تمام زنان افغان از اقوام و مناطق مختلف کشور، علاوه بر صلح، عبارت است از حقوق بنیادی، محیطی مصون در خانه و اجتماع، برابری جنسیتی و مشارکت سیاسی در امور کشور که می تواند زنان را حول یک محور منسجم کند.
با وجود اینکه از میان ۹.۶ میلیون رای دهنده در افغانستان، حدود ۴ میلیون را زنان تشکیل می دهد، اما جنبش زنان نتوانسته برای تحقق این خواسته های مشترک شکل بگیرد.
عبدالعزیز ابراهیمی، از سخنگویان کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان به ایندیپندنت گفت: «از جمع ۹.۶ میلیون واجد شرایط رای دادن، حدود ۳۳ درصد خانم ها هستند. درصد شرکت کنندگان در انتخابات پیشین پارلمانی هم حدود ۳۳ درصد بود و ۴ میلیون رای دهنده را زنان تشکیل می دادند».
حضور زنان در صحنه سیاسی افغانستان و در میان رای دهندگان همواره پررنگ بوده است. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پس از طالبان، زنان با شوق و ذوق پای صندوق های رای رفتند و با میزانی بیش از چهل درصد، رکورد به ثبت رساندند.
میزان این مشارکت در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۰ معادل ۳۹ درصد بود. در هجده سال اخیر میزان مشارکت زنان همواره بین ۳۰ تا ۴۰ درصد ثبت شده است.
انتظار کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان این است که نسبت مشارکت زنان به بیش از ۴۵ درصد رای دهندگان برسد، چراکه افغانستان اکنون دست کم سه وزیر زن، دهها معاون وزیر و رئیس عمومی زن در سطح مدیریت کلان دارد که باید فضا را برای فعالیت بیشتر زنان بازتر کند.
در افغانستان۲۴۰ قاضی زن، ۱۳۰۰ افسر زن، ۳۷۰۰ پزشک زن و ۸۰۰ مدیر شرکت خصوصی زن وجود دارد. در سطوح محلی هم زنان ۳۵ درصد واحدهای توسعه را مدیریت می کنند؛ در رده شهرستانی ها هم این آمار به ۳۳ درصد می رسد.
دولت افغانستان در نظر دارد سطح استخدام زنان در ادارات دولتی را امسال به ۳۰ درصد برساند. با وجود این، در این دور از انتخابات، هیچ یکی از ۱۸ نامزدهای انتخابات زن نیستند. از میان تیم های اصلی تنها تیم رحمت الله نبیل، مسعوده جلال، معاون دومش را از میان زنان برگزیده است.
اما به نظر می رسد تنها نامزدی که به این ظرفیت زنان به عنوان بانک رای در انتخابات پی برده است و برایش از قبل برنامه ریزی کرده است، اشرف غنی، رئیس جمهور کنونی است.
آقای غنی با شعار حمایت از زنان، جوانان و فقرا در دو دور انتخابات ریاست جمهوری پا به عرصه گذاشت. اما سرمایه گذاری هدفمند او بر موضوع زنان افغان در آغاز حکومتش با ایجاد «دفتر بانوی اول» تحقق پیوست.
او از مجرای دفتر بانوی اول، که برای نخستین بار در دهه های گذشته در کاخ ریاست جمهوری ایجاد شد، فرصتهای شغلی زیادی برای زنان همسو که از فیلتر دفتر بانوی اول گذشته بودند، فراهم کرد.
در حالی که همه از داشتن بانوی اول و دفتر او ذوق زده شده بودند، کمتر کسی هدف اصلی و استراتژی کاری این دفتر را مورد بحث قرار داد. قوانین افغانستان مسئولیت ها و وظایف بسیاری نهادها از جمله ریاست جمهوری را تعیین کرده است، اما درباره دفتر بانوی اول، بودجه، مسئولیت و وظایف آن و اینکه به چه نهادی باید پاسخگو باشد، تذکر روشنی نداده است.
با نگاهی به کارنامه پنج ساله این دفتر به نظر می رسد که دفتر بانوی اول در واقع هسته اصلی روابط و هماهنگی نهادهای زنان با ریاست جمهوری در جهت سیاست ها و منافع اشرف غنی است. دفتر بانوی اول با بودجه دست کم ۴ میلیون دلاری رابطه محکمی با شبکه های زنان برقرار کرده است. بسیاری از زنانی که به مقام های وزارت و معاونت وزارت و دیگر پست های کلیدی دولتی رسیده اند، به سفارش دفتر بانوی اول بوده است.
دفتر بانوی اول که از بدو تاسیس در صدد شبکه سازی میان زنان در مرکز، ولایات و روستاها بوده، بیشترین نهادهای غیردولتی زنان را بصورت مرئی و نامرئی به زیر نفوذ خود درآورده است. این نهادها اکثرا موسساتی هستند که دامنه پوشش شان تا ولایات و روستاهای دوردست می رسد. دفتری که با هزاران زن سر و کار دارد، پنج سال است برای پیروزی اشرف غنی در میان زنان کار می کند.
بطور مثال دفتر بانوی اول و نهادهای حامی آن در اوج اتهام ها و شکایت ها درباره سوءاستفاده جنسی از زنان در ارگ ریاست جمهوری نه تنها سکوت اختیار کرد بلکه حملات گسترده ای را در فضای مجازی و حقیقی علیه شاکیان سازماندهی کرد.
محاسبات سیاسی باعث شده که اشرف غنی، بی نیاز از اتکا به رهبران سنتی -- که در افغانستان به بانک های رای مشهور هستند -- کارزار انتخاباتی خود را شروع کند چراکه هیچ رهبر قومی نمی تواند ۳۰ تا ۴۰ درصد آرا را از آن خود کند. واضح است که تمام زنان نام غنی را در برگه های رای نمی نویسند، اما شبکه سازی و کار سازمانی غنی در روستاها و ولایات از طریق شبکه های کابل فرصتی طلایی برایش فراهم کرده است.
اشرف غنی در محاسبات سیاسی اش زنان را جایگزین رهبران، رهبرزادگان و اربابان قومی قرار داده است. او بر مشارکت و آرای آنها حساب بزرگی باز کرده و در ازای آن، وعده مقام به زنان داده است. مقام دولتی برای جلب آرا مشوق دلگرم کننده ای است. اما اگر زنان از آرای خود فقط برای رسیدن تنها چند زن سفارش شده به مقام دولتی بسنده کنند، تغییری در شرایط کلی زندگی شان روی نخواهد داد. در این صورت ضمانت های حقوقی برای کاهش خشونت در خانواده و در اجتماع، برابری جنسیتی و توانایی در تصمیم گیری سیاسی به عنوان افرادی مستقل و قدرتمند در جامعه، رویایی بیش نخواهد بود.