این روزها در ایران هرچند دیگر مسئله مردم و طیف وسیعی از نخبگان، تنها تحقق آزادیهای سیاسی و اجتماعی نیست و اوضاع سخت اقتصادی برای همه اقشار، تبدیل به مسئله روز شده، اما درعینحال به نظر میآید «بحران مشروعیت و مقبولیت حکمرانی استبدادی میدان» نیز دیگر با کمک سرکوب، پنهانکاری، تزویر سیاسی و تبلیغ مماشات و تساهل، مدیریت نخواهد شد.
رنگ باختن سکه چپ اصلاحطلب و راست اصولگرا در ایران
آسیب واردشده به زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی در ایران، طی دو دوره تحریم و سوء مدیریت گسترده از ابتدای دهه ۹۰ تا امروز، در کنار چهل سال تضعیف و سرکوب بدنه فعال جامعه و بذل و بخشش ایدئولوژیک منافع عمومی، شرایط را به شکلی تغییر داده که دیگر تحول سیاسی از راست به چپ (اصولگرایی و اصلاحطلبی) و برعکس، دریچه امیدواری برای مردم نگران از آسیبها و ناامنی معیشتی و اجتماعی نیست.
نمیتوان انکار کرد که حالا بیش از همیشه دیوار اعتماد به سیاست اهل تسامح، در مقام مصلح و در خط مقدم تغییرخواهی که میتواند در کوتاه مدت و دراز مدت منجر به بهبود اوضاع زندگی مردم در ایران شود، به طور کامل فروریخته است.
سیاست «تساهل و تسامح» برابر حکومت استبداد و سکوت برابر تنبیه مردم به بهانه مصلحت اصلاحات، در ایران حتی اگر همچنان به نام خود در حال ضرب زدن سکه فرصت باشد، مشروع نیست.
به همین دلیل هم شاید در نگاهی واقعبینانه بین رئیسجمهور شدن ابراهیم رئیسی ازیک طرف و شخصی مانند مصطفی تاجزاده از طرف دیگر در نظر مردم هیچ تفاوتی وجود نداشته باشد.
دلایل تقبیح انتشار آنچه ظریف گفت، توسط راست و چپ سیاسی ایران
راست و چپ سیاسی در موضوع انتشار فایل صوتی گفتگوی محمدجواد ظریف در خصوص رویدادهای مهم سالهای اخیر و ارکان تصمیمسازی سیاسی درون حکومت ایران، تقریباً واکنشی مشابه داشتند، هر دو طرف این موضوع را تقبیح کردند.
«میدان» عمل سیاسی مورد اشاره ظریف با «تاریکخانه اشباح» اکبر گنجی بیش از بیست سال پیش در ساختار سیاسی ایران به نقش تصمیمساز آن اشاره کرده بود و «دولت سایهها» که طی دهه اخیر به نقش جدی آن در رقم خوردن سیاستهای کلان حکومت جمهوری اسلامی اشاره شده، تفاوتی ندارد. این موضوع شاهبیت برای درک اوضاع موجود است.
آنچه بیش از همه جریانهای سیاسی به اصطلاح انقلابی، اصولگرا و اصلاحطلب را همسو با هم در خصوص روشن شدن یگانگی منافع این میدان، تاریکخانه و دولت در سایه نگران و معترض کرده، این است که شناخت نحوه عمل اشباح سیاست در ایران، تکلیف راست و چپ را با هم مشخص میکند.
عاقبت روشن شدن درگوشیهای نظام
با انتشار اظهارات ظریف آنچه پیشتر درگوشی در سیاست ایران پیرامون قدرت میدان گفته میشد، عیان شد. اینکه سیاست ایران دو رو دارد، یکی روی دینی مؤمنانه و معتقد به سازماندهی سپاه سرداران برای نجات مستضعفان جهان و روی دیگری که به نام انقلاب مستضعفان، مصلحت مردم، ملت، دولت و حاکمیت مدنی را در خشنترین و بیمهاباترین شکل قربانی کرده و نادیده میگیرد.
از سویی این میدان همان «میدان عمل»ی است که روزگاری حسینعلی منتظری، احمد خمینی و رانده شده صحنه سیاست جمهوری اسلامی ایران علیاکبر هاشمی رفسنجانی پس از خروج از دایره مقرب قدرت، به دلیل تلاش جهت علنی کردن ابعادش، خود و خانوادهشان بهایی سنگین پرداخت کردند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در این سیاست در سایه و تحت نظر میدان، نه بهبود اوضاع اقتصادی مردم و نه آزادی سیاسی و اجتماعی اولویت ندارد و فدا شدن و فدا کردن منافع ملی، دمدستیترین وسیله برای رسیدن به هدفی است که آرمان سیاسی و اعتقادی حکومت جمهوری اسلامی بر پایه آن استوار شده است.
با این حساب میتوان ادعا کرد، در این شرایط مردم دیگر رأی دادن برای انتخاب دولت، با امید به سیاست «مماشات با استبداد به نام اصلاحات» را نمیخواهند.
اصلاحات اهل مماشات با استبداد و برخورد و کنترل مردم
اصلاحطلبی اهل تسامح و صلح با حکومتی که عامل فجایع سال ۹۸ و حوادثی مانند شلیک به هواپیمای اوکراینی است، بهعنوان فرصتی برای نجات از تنگنای استبداد و تحقق رویای رفاه و آزادی از نظر مردم دیگر دیده نمیشود.
به این ترتیب حکومتی که مردم را سفارش به تحمل گرسنگی و فقر میکند و در عین حال دست در جیب همین مردم برای حمایت از «سیاست میدان» کرده و با دست و دلبازی به نام تأمین امنیت از طریق ایجاد عمق استراتژیک خرج میکند، دیگر مقبول با رأی مردم نیست.
با این شاید درست باشد اگر ادعا کنیم مسئله اصلی حاکمیت، وقتی هیچ راهی برای جلب مشارکت عمومی در انتخابات بهعنوان «آخرین سنگر مشروعیت سیاسی مشروط به رأی مردم» باقی نمانده است، دیگر مشارکت عمومی در انتخابات یا حتی اصل انتخابات نیست.
در این اوضاع تنها راه، «میدان دادن بیشتر به میدان و تاریکخانه و از میدان بیرون راندن هر دولت متکی بر رأی مردم به نفع دولت در سایه» و تقویت مقبولیت «آرمان ایدئولوژیک و تئوری توطئه جهانی علیه آرمان ملت» در شرایطی است که این موضوع ظاهراً از نظر حکومت اسلامی مطمئنترین مسیر برای اداره مردم است.
تظاهر در انتزاع یا مستند به رویداد
تا اینجا هرآنچه نگارنده به آن اشاره کرد، شاید از نظر عدهای تظاهر درک شخصی از معنای رویدادهای سیاسی ایران در انتزاع برداشت شود.
اما بررسی سلسله رویدادهایی که طی چهار سال دوم ریاستجمهوری حسن روحانی پس از شعارهای پرشور انتخاباتی وی رخداده و نوع اعلام حضور سیاسی چهرههای اصلاحطلب برای کاندیداتوری در انتخابات، بدون آنکه امیدی به مقبولیت مردمی حتی در صورت تأیید صلاحیت داشته باشند و جو عمومی جامعه، کمی بیشتر از یک ماه مانده به انتخابات ریاستجمهوری در ایران، روشنگر بسیاری از مسائل است.
دقیقاً پس از وقایع سال ۹۶ و ۹۸ که «سرکوب مردم با پشتیبانی رأی مردم به شعارهای تندوتیز آزادیخواهانه روحانی در سال ۹۶ با همکاری وزیر کشور دولت او انجام شد.» مصلحت لباس بلند دروغ را بر تن منافع میدانها پوشاند و روشن شد سیاست در ایران کار خود را کنار «برنامه جهانی میدان» تمام شده دیده و امور را عملاً بدون در نظر گرفتن مردم به تاریکخانه و دولت در سایه واگذار کرده است.
مقبولیت یافتن بدون سؤال و جواب مجلس شورای اسلامی با حداقل رأی و مشروعیت مردمی توسط دولت، تحقیر مداوم مردم توسط قدرتی که روزانه در رسانههای حکومتی در میدان فقر عمومی تبلیغ میشد. افزایش شدت عمل در اعدام، زندان، شکنجه و تبعید مخالفان که دامنه آن از مخالفان سیاسی و رسانهای به فعالان اجتماعی و مدنی رسید و گسترش برنامه ترور و ربایش برون مرزی با حمایت دستگاه امنیتی دولتی که با پشتوانه رأی مردم قرار بود برابر استبداد رأی بایستد.
اینهمه و همه مسائلی هستند که روشن میکنند با شکستن تمام حدود اعتماد عمومی و اعتبار سیاست بهعنوان دریچه و فرصتی برای تغییر مدنی، کار جامعه مدنی و اصلاحات و اعتدال یکسره شده است.
حالا کار به جایی رسیده که تنها یک انتخاب برای حفظ حق انتخاب عمومی باقی بماند و آن «رأی ندادن عنوان آخرین راه برای حفظ ارزش و اعتبار رای مردم و اعتراض به استبداد ساختاری در حکومت جمهوری اسلامی» است.
مردم ناامید این بار نهتنها قشر متوسط که قشر متوسط فقیر و قشر فقیر و زیرخط فقر را شامل شده و همه در مسیری هستند که تنها راهحل را شاید در نهایت «نه گفتن به سیاست با هر لباس در چارچوب حکومت جمهوری اسلامی بداند.»
«راهی جز این وجود ندارد که یا میدان و تاریکخانه بسته شود و یا مردم این بار تمام نظام را اهم از راست و چپ در یک ظرف کنار گذاشته و برنامه میدان برای شلیک به سر به جای پا را با مقاومت منفی و نه گفتن، کنار بگذارند.»
شاید زمان آن رسیده پس از چهل سال، مقبولیت سیاسی حکومت اسلامی در ایران، در فرصت مدنی مردم، با گفتن «نه به حضور در انتخابات» مورد سؤال جدی قرار گرفته و آنچه با عنوان «ولایت مطلقه فقیه» محور عمل میدان و تاریکخانه و دولت در سایه است در روند معکوس تاریخی به ابتدای خود بازگشته و ظرف سیاست در ایران را زمین بگذارد.