بازداشت رئیس هیات مدیره باشگاه استقلال و مالک باشگاه شهرخودرو طی یک هفته اخیر، دو خبر بود که نشان میداد مشهورترین چهرههای متمول در مدیریت فوتبال ایران، پروندههای تخلف مالی دارند.
اسماعیل خلیلزاده که با عنوان رئیس هیات مدیره باشگاه استقلال در فوتبال ایران شناخته شد، توسط وزیر ورزش و جوانان به این جایگاه رسید. اعضای هیات مدیره باشگاههای استقلال و پرسپولیس را وزیر ورزش و جوانان انتصاب میکند. وزارت ورزش و جوانان مالک این دو باشگاه است و وزیر، ریاست مجمع هر دو باشگاه را بر عهده دارد. اما رابطه مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش و جوانان، و اسماعیل خلیلزاده، به ورزش و فوتبال ارتباطی ندارد. سلطانیفر در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ استاندار گیلان بود، و خلیلزاده در همان دوران در جریان خصوصیسازی، به مالکیت کارخانه ابریشم گیلان رسید. دلایل بازداشت خلیلزاده، اتهاماتی چون پولشویی، اخلال در نظام اقتصادی، و اخلال در تولید کارخانه ابریشم گیلان اعلام شده است.
درباره فرهاد حمیداوی، مالک باشگاه شهر خودرو مشهد در لیگ برتر، نیز از مدتها پیش اخباری منتشر میشد که از تخلفات اقتصادی او در فروش خودرو پرده برمیداشت. حدود ۳ ماه پیش، جمعی از خریداران خودروها که شرکت شهرخودرو از آنها مبالغی دریافت کرده بود اما خودروها را تحویل نمیداد، در خیابان فدراسیون فوتبال ایران تجمع کردند و شعار میدادند که حمیداوی با پول آنها مشغول باشگاهداری است و خودروهای خریداران را تحویل نمیدهد و پاسخگو نیست. رسانههای ورزشی در ایران مستندات بیشتری برای بررسی آن پرونده نداشتند و فقط همان تجمع خبررسانی شد. در روزهای اخیر اما خبر بازداشت فرهاد حمیداوی، مالک آن شرکت، رسما اعلام شد و او موقتا راهی زندان اوین شده است. از مدتها پیش که اخبار تایید نشدهای درباره بازداشت موقت او شنیده میشد، وضعیت اقتصادی باشگاه شهرخودرو نیز بحرانی بود. شهرخودرو در مشهد با استخدام چند ستاره، خود را به عنوان باشگاهی متمول معرفی کرده بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بازداشت و زندان و حتی اعدام، سرنوشت بسیاری از کسانی است که با عنوان مالک باشگاه خصوصی یا عضو اقتصادی هیات مدیره باشگاههای دولتی قدم به میدان فوتبال ایران گذاشتهاند. در دهه ۸۰، امیرمنصور آریا (مالک هولدینگ داماش که باشگاه داماش را راهاندازی کرد) پس از افشای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، اعدام شد. حسین هدایتی، دیگر سرمایهگذار فوتبال بود که مالکیت باشگاه خصوصی استیل آذین را در لیگ برتر بر عهده داشت. هدایتی به عنوان عضو هیات مدیره باشگاه پرسپولیس در رسانههای ایران، «عابربانک» خطاب میشد؛ با این کنایه که با ولخرجیهایش در فوتبال ایران مشهور شده است. اما هدایتی که دلیل ولخرجیهایش در ورزش را علاقه شخصی معرفی میکرد، سرانجام سر از زندان درآورد. اتهامات هدایتی، اخلال عمده در نظام اقتصادی کشور از طریق اخذ تسهیلات به مبلغ ۵۸۶ میلیارد تومان برای شرکتهای صوری، پنج فقره خیانت در امانت به مبلغ ۴۲۰ میلیارد تومان از طریق تسهیلات مشارکت مدنی، و پولشویی به مبلغ ۵۸۶ میلیارد تومان بود و با آن جرایم، دوران محکومیت خود را سپری میکند. بابک زنجانی، دیگر محکوم به اختلاس و پولشویی که او نیز دوران محکومیت خود را در زندان میگذراند، مالک باشگاه راهآهن تهران بود و او هم در فوتبال ایران به ولخرجی و سرمایهگذاری مشهور شده بود.
بازداشت مالک باشگاه شهرخودرو یادآور سرمایهگذاران دیگر در فوتبال ایران است که در دو دهه اخیر با ادعای سرمایهگذاری در ورزش و کمک به باشگاهها وارد این عرصه شدند، اما وقتی تخلفات اقتصادی آنها آشکار شد، هدفشان از حضور در ورزش با ادعاهای گذشته سازگاری نداشت. زمانی که حسین هدایتی در دادگاه گفت میتواند از هواداران خود بخواهد که تمام بدهیهایش را بپردازند، ناخواسته به دلیل اصلی حضور جنجالی خود در ورزش اشاره کرد. فارغ از این لفاظی، این تصور که شهرت در ورزش میتواند برای هدایتی امنیت و اعتبار پدید آورد، در او پیدا بود.
ورزش ایران با حضور مالکان یا اعضای هیات مدیرههای باشگاهها با ادعای پرداخت هزینهها و کمک، آسیبهایی را تحمل کرده است که جبرانش آسان نیست. افزایش بیپشتوانه قیمت بازیکنان و مربیان که با واقعیتهای اقتصادی فوتبال ایران سازگار نبود، از سطحیترین آثار فعالیتهای پرسر و صدای آنهاست. ورود پول با منابع نامعلوم و مشکوک، نمیتواند چرخه اقتصادی سالم برای ورزش بسازد، بلکه فقط نمایی کاذب از رشد عدد و رقم قراردادها است.
سرنوشت رئیس هیات مدیره باشگاه استقلال و مالک باشگاه شهرخودرو در دادگاه مشخص نیست، اما خلیلزاده به عنوان عضو اقتصادی هیات مدیره استقلال و حمیداوی به عنوان مالک یک باشگاه خصوصی، درگیر پروندههایی هستند که اتهامات مالی را به آنها نسبت میدهد. فوتبال ایران عرصه سرمایهگذاری نیست که بخش خصوصی را برای باشگاهداری خصوصی یا اشخاص متمول را برای مدیریت بر باشگاهها ترغیب کند. فرصتهای درآمدزایی، از جمله حق پخش تلویزیونی، در ایران وجود ندارد و باشگاهداری یک جریان زیانآور است. به همین دلیل، درباره انگیزههای کسانی که با ادعای سرمایهگذاری در فوتبال دولتی ایران قدم به این عرصه میگذارند، میتوان همواره تردید کرد. اخباری مانند آنچه درباره خلیلزاده و حمیداوی میخوانیم، این تردیدها را جدیتر میکنند.