در گذر تاریخ، رابطه ایران و افغانستان بسیار پرفراز و نشیب بوده است. این دو کشور که امروز مستقلاند، سالیان دراز از نظر جغرافیایی یکی بودند و به قدری اشتراکهای تاریخی، هویتی، فرهنگی و دینی دارند که فاصله گذاشتن میان آنها کار سختی است. با این حال سیاستهای منطقهای این دو کشور گاه با یکدیگر موازی و گاه به شدت در تقابل با هم بوده است.
شکل گیری دولت مدرن در هر دو کشور تقریبا همزمان بود. در زمان حکمرانی رضا شاه در ایران و محمد ظاهر شاه در افغانستان، روابط دو کشور حسنه بود و ارتباطاتی هرچند اندک ولی ملموس میان دو کشور وجود داشت و همزمان با سقوط جمهوریت در افغانستان و کودتای مارکسیستی در افغانستان، ایران نیز سقوط سلطنت پهلوی و قدرت گرفتن روحانیون را شاهد بود.
کودتای اردیبهشت ۱۳۵۷ افغانستان مهاجرت میلیونها افغان را سبب شد و ایران یکی از مقاصد اصلی مهاجران افغان بود. آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در خطابهای گفته بود که اسلام مرز ندارد و ما با آغوش باز برادران مهاجر خود را میپذیریم. پس از آن، بیش از چهار میلیون مهاجر افغان به جمهوری اسلامی ایران سرازیر شدند که حتی بخشی از آنان تا امروز هم در این کشور ماندهاند.
حضور حجم گستردهای از مهاجران افغان در ایران مسلما چالشهایی نیز به همراه داشت. ارزان شدن نرخ نیروی کار به دلیل اینکه افغانهای مهاجر به هر قیمتی حاضر به کار بودند، برای کارگران ایرانی مشکلزا شده بود. کارگران افغان به بیمه هم نیاز نداشتند که این خود امتیازی برای کارفرمایان به شمار میرفت. به همین دلیل میتوان گفت که نیروی کار فراوانی برای شغلهای فرودست در ایران تامین شد. البته بخشی از افغانها هم به کارهای فنی و تخصصی وارد شدند ولی به دلیل اینکه تعدادشان کم بود، چندان به نظر نمیآمد.
مسلما در کنار این مهاجران کاری و شریف، تعدادی هم دستشان به جرم و جنایت آلوده شد اما انعکاس این جنایتها در جامعه ایران چنان گسترده بود که بسیاری از بزهکاریها در این کشور به افغانها ارتباط داده شد تا جایی که هنوز هم در مناطقی از ایران، روی دیوارها شعار «مرگ بر افغانی» نقش بسته است؛ ماجرای «خفاش شب» شاید دردناکترین روایت این دست باورها در ایران باشد.
پلیس ایران خفاش شب را که زنان زیادی را کشته بود، تبعه افغانستان تشخیص داد و سبب شد تا قبل از دستگیری و مشخص شدن هویت حقیقی او، برخی از شهروندان ایرانی به افغانها حمله کنند. در مشهد به خانه چند مهاجر افغان هجوم بردند و مردان آن خانهها را کشتند و به زنانشان تجاوز کردند. بعدها خفاش شب که نام اصلی او «رضا خوشرو» و از اهالی استان خراسان شمالی بود، بازداشت و معلوم شد که ایرانی است؛ اما تا آن زمان مهاجران روزهای سیاهی را گذراندند.
در سال ۱۳۷۱ مجاهدین در افغانستان به پیروزی رسیدند و بخش زیادی از مهاجران از کشورهای همسایه به افغانستان بازگشتند. این مسئله باعث شد تا فشار حضور میلیونها افغان از شانههای جمهوری اسلامی برداشته شود. به همین دلیل وقتی با قدرت گرفتن طالبان در افغانستان بار دیگر افغان ها به ایران مهاجرت کردند، آن برخورد دور اول تکرار نشد و این بار دولت ایران با مهاجران افغان سر ناسازگاری داشت و دوران طالبان صدها هزار مهاجر را از این کشور بیرون کرد. این در حالی بود که این بار مردم ایران با مهاجران احساس نزدیکی بیشتری میکردند؛ تا جایی که در بخشهایی از ایران، مردم مهاجران را از نیروهای انتظامی مخفی میکردند تا مبادا از ایران اخراج شوند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
با سقوط طالبان و شکلگیری یک دولت دموکرات در افغانستان، رابطه سیاسی ایران و افغانستان به فاز جدیدی وارد شد. این بار هرچند دولتها در ظاهر با هم رابطه حسنه داشتند اما جمهوری اسلامی ایران که بزرگترین دشمنش یعنی آمریکا را در کنار خود میدید، نمیتوانست جمهوری اسلامی افغانستان را به چشم یک دولت دوست و برادر ببیند. به همین دلیل کمکهای سپاه پاسداران ایران به طالبان برای مقابله با آمریکا و به تبع آن در تضاد با منافع دولت افغانستان آغاز شد. این در حالی بود که میان مردم و نهادهای غیردولتی دو کشور ارتباطات محکم و صمیمی ایجاد شد.
افغانها به بهانهها و مناسبتهای مختلف به ایران دعوت میشدند و ایرانیها هم هرازگاه مهمان افغانها بودند و روابط فرهنگی و ادبی مردم دو کشور محکمتر از همیشه شده بود. حالا تعدادی از شهروندان ایران در افغانستان زندگی میکردند و حتی برای اولین بار یک ایرانی از افغانستان درخواست شهروندی کرد. به همین دلیل سقوط یک باره جمهوریت در افغانستان به همان اندازه که برای افغانها شوکآور بود، شهروندان ایران را نیز بهتزده کرد. این را میتوان از واکنش شهروندان ایران چه در خارج از این کشور و چه در داخل آن دریافت.
حالا هم که قرار است در افغانستان نظامی با الگوبرداری کامل از جمهوری اسلامی ایجاد شود، ایرانیها احساس میکنند که هر دو ملت درد مشترک دارند. به همین دلیل حمایت شهروندان ایرانی از آخرین پایگاه مقاومت یعنی پنجشیر به اندازه خود افغانها قدرتمند است. هشتگ حمایت از پنجشیر با همکاری شهروندان ایرانی در خارج و داخل ایران به بالاترین ترند روز تبدیل شد و تقریبا هر روز میتوان پیامهای حمایتی شهروندان ایرانی در مورد جنگ پنجشیر را در شبکههای اجتماعی دید.
رضا مراد، پژوهشگر ایران و دبیر خبر تلویزیون ایران اینترنشنال، روز جمعه در توییتر نوشت: «سکوت دیروز حاکمان ایران در برابر سقوط هرات و سکوت امروز آنها در برابر حملات طالبان به پنجشیر، خلاف خواست ملی ایرانیان است. جمهوری اسلامی نماینده ملت ایران و احساسات آنها نیست. دل و جان ایرانیان با #احمد_مسعود و #مقاومت_پنجشیر است. مقاومت پنجشیر، دفاع از حوزه تمدنی و فرهنگی ما است.»
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، هم چند روز قبل در مورد افغانستان در توییتر نوشته بود: «منطق سیاست ایران در افغانستان را فقط به یک شکل میتوان درک کرد: قربانی کردن همهچیز به پای ایدئولوژی غربستیزی و دشمنی با آمریکا. نه سرنوشت ۴۰ میلیون مردم افغانستان برایشان اهمیتی دارد، نه وضعیت زنان یا سیل مهاجران افغانستانی به ایران یا آینده شیعیان آن کشور؛ فقط رفتن آمریکاییها.»
به این ترتیب وضعیت در دو کشور ایران و افغانستان به صورتی شکل گرفته که بیشتر از همیشه احساس همدردی میان دو ملت به وجود آمده و این همدردی و همدلی زمینه تحکیم روابط گذشته را فراهم کرده است.