خروج فرانسه از پیمان راهبردی و توافق نظامی علیه چین که پاریس آن را خنجری از پشت برای خودش تلقی میکند، اصل ماجرا و تحول سیاسی خطرناک پیشرو، نیست. در واقع، مهمترین تحول، تشکیل پیمان جدید بین ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا علیه چین است، خواه این همکاری در دفاع از کشورهای متحد آمریکا در آن حوزه آبی مانند استرالیا، کره جنوبی و حتی ژاپن باشد یا اینکه هدف از این اقدم ایجاد ائتلاف تهاجمی برای در محاصره قرار دادن چین.
با این حال، خشم و سرخوردگی فرانسه نمیتواند تغییر چندانی در پی داشته باشد زیرا این کشور همچنان در چارچوب پیمان ناتو و به عنوان شریک بزرگ سیاسی و اقتصادی، متحد آمریکا باقی خواهد ماند و فرانسویها چارهای دیگری پیشرو ندارند جز اینکه در صدد ایفای نقش دیگری در سطح کشورهای غربی باشند.
در تحول جدید، ایالات متحده در تلاش برای احیای نقش بریتانیا به عنوان یک کشور محوری در تنشهای بینالمللی است و واشینگتن میکوشد نقشی را که بریتانیا در جنگ جهانی دوم و جنگ سرد داشت و در مدت دو دهه گذشته کاهش یافت، بار دیگر احیا کند.
البته چنین به نظر میرسد که بریتانیا با خروج از اتحادیه اروپا توانسته است خود را از حلقه تنگ محدودیتهای بروکسل که تصمیمگیریها در آن به صورت دستهجمعی و رایگیری اتخاذ میشود، بیرون کند و شکی نیست که اگر بریتانیا همچنان در اتحادیه اروپا باقی میماند امروز قادر به پیوستن به پیمان جدید نبود.
این تحول، نقش بریتانیا را در سایر عرصههای رقابت با چین، از جمله خاورمیانه که به مثابه یک شریان حیاتی انرژی برای چین محسوب میشود، افزایش میدهد؛ این در حالی است که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نقش این کشور را در تمام زمینهها کمرنگ کرده است و اقتصاد آن را تهدید میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته تنش میان آمریکا و چین پیوسته در حال افزایش است. آمریکاییها در سالهای اخیر و پس از دراز شدن دست چین به حوزههای نفوذ آمریکا مانند پاکستان، غرب آسیا و شاخ آفریقا بارها ابراز نگرانی و نارضایتی کردهاند، به ویژه هنگامیکه پرده از پیشنهاد محرمانه چین برای انعقاد قرارداد همکاری ۲۵ ساله با ایران که بخشهای مهم و راهبردی از جمله نفت و صنایع نظامی را پوشش میدهد، برداشته شد.
شاید بتوان گفت که تنش در منطقه دریای جنوبی چین که از سال ۲۰۱۵، همواره رو به افزایش بوده است، عمدهترین انگیزهای است که آمریکاییها را پس از مشخص شدن ناتوانی آنها در آن منطقه وادار به احیای پیمانها و ائتلافها برای جنگ سرد کرده است.
واشینگتن معتقد است که ساخت جزایر مصنوعی و گسترش دامنه فعالیتهای نظامی چین در دریای جنوبی، شماری از کشورهای متحد آمریکا مانند فیلیپین، مالزی و برونئی را تهدید میکند و درگیری سر منابع را افزایش میدهد. پس از چندین دهه همکاری، اختلاف میان چین و آمریکا در دوره ریاستجمهوری اوباما شدت گرفت، او چین را متهم کرد که «به قوانین و هنجارهای بینالمللی پایبند نیست، بلکه سعی میکند قدرت خود را افزایش دهد و با نمایش قدرتش برخی از کشورها را وادار به پذیرش سیاستهای خود کند».
البته نگرانی آمریکا محدود به نکات یادشده نیست؛ به ویژه اینکه رشد سریع و گسترش قدرت و نفوذ چین هرگز متوقفشدنی نیست. در واقع، دستاوردهای اقتصادی، صنعتی، علمی و نظامی چین، عامل اساسی برای برانگیخته شدن نگرانی واشینگتن است زیرا آمریکا میبیند که اژدهای چین در آینده نزدیک منافع و حتی خود آمریکا را به طور مستقیم با تهدید روبهرو میکند.
از اینرو به نظر میرسد که واشینگتن در صدد ایجاد پیمانها و ائتلافهای بیشتری مانند پیمان سهجانبه با بریتانیا و استرالیا، در شمار دیگری از نقاط جهان است تا از آنها به عنوان سنگرهای دفاعی در برابر گسترش روزافزون نفوذ چین استفاده کند. به عبارت دیگر، جهان به طور رسمی بار دیگر شاهد بازگشت جنگ سرد، کشمکش ابرقدرتها و تقسیم جهان بر اساس تحولات ناشی از رویارویی قدرتهای بزرگ است.
(برگرفته از روزنامه الشرق الاوسط)