ابوالحسن بنی صدر را با دو چهره متفاوت در تاریخ معاصر ایران میتوان شناخت: نخست به عنوان یکی از مریدان و پیروان آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی که ۴۸ سال از عمر بنی صدر در این دوره گذشت و دوم در مقام یکی از چهرههای سرشناس مخالف آیتالله خمینی که ۴۰ سال از عمر باقیمانده ۸۸ سالهاش را نیز در این دوره سپری کرد.
ابوالحسن بنی صدر فرزند یکی از روحانیون سرشناس همدان بود که به دوستی با روحالله خمینی شهره بود. بنی صدر در تاریخ شفاهی هاروارد گفته است به آیتالله خمینی به چشم مرید و پدر معنوی خود نگاه میکرده است. او پیش از آنکه در دهه ۴۰ شمسی به جرگه مریدان سیاسی خمینی بپیوندد در اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ نماینده بخش دانشجویی جبهه ملی ایران در دانشگاه تهران بود.
بنی صدر در اوایل دهه ۴۰ شمسی پس از انجام فعالیت سیاسی کوتاه و زندانی شدن، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. او در تمام ۱۴ سالی که آیتالله خمینی در تبعید در نجف به سر میبرد (۱۳۴۳-۱۳۵۷) ارتباط خود را با او حفظ کرد. بعدها در پاییز ۱۳۵۷ هنگامی که خمینی عراق را ترک کرد و به پاریس رفت، بنی صدر در کنار صادق قطبزاده و ابراهیم یزدی، مثلثی را در کنار او تشکیل دادند و در جایگاه تحصیلکردههای اروپا و آمریکا تلاش کردند خمینی را در قالب رهبری سیاسی، دموکرات و مترقی به جهان معرفی کنند.
بسیاری از کسانی که بعدها خمینی را به دلیل تاسیس یک دولت اسلامگرای افراطی و بنیادگرا و ناقض آزادیهای سیاسی و اجتماعی مورد انتقاد قرار دادند معتقدند که مثلث بنی صدر، قطبزاده و یزدی نقش مهمی در فریب افکار عمومی جهان درباره عقاید و آرای واقعی خمینی داشتهاند.
منتقدان بر این باورند که مثلث بنی صدر، قطبزاده و یزدی با تکیه بر شناخت خود از جهان غرب به ویژه رسانهها و افکار عمومی تلاش کردند آن بخش از آرا و عقاید خمینی را که واقعیتر بود پنهان یا کمرنگ کنند و به جای آن خمینیای را به جهان معرفی کنند که ظاهری دموکرات داشت و به آزادیهای رایج در دموکراسیها و جهان آزاد از جمله آزادی زنان و آزادی بیان معتقد بود.
ابوالحسن بنی صدر بعدها در رد این اتهاماتی که علیهاش بوده است، میگوید خمینی پاریس با خمینی که بعدها در تهران به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ظهور کرد تفاوتهای جدی داشت. بنی صدر با رد فریفتن افکار عمومی میگوید خود او نیز باور نمیکرد که خمینی به عنوان یک مرجع تقلید مذهبی دروغ بگوید و به وعدههایش وفادار نماند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
البته آیتالله خمینی در دو سال نخست پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ رابطه نزدیکی با بنی صدر داشت. بنی صدر که همزمان با خمینی به ایران بازگشته بود به سرعت به یکی از چهرههای سرشناس انقلاب تبدیل شد. در سال ۱۳۵۸ که میتوان نام آن را سال بحثهای سیاسی و عقیدتی جدی گذاشت، بنی صدر یک سخنران قهار بود که تودههای مردم را به سوی خود جذب کرد.
او به عنوان یک نظریهپرداز اقتصاد اسلامی شناخته میشد که آن سالها ادعا میشد پیامی نو در عرصه اقتصاد و کشورداری دارد. اگر چه بعدها روشن شد دستاورد اقتصاد اسلامی در عمر ۴۲ ساله جمهوری اسلامی، اقتصادی ورشکسته بوده است و در اصل در کنار علم اقتصاد مفهومی به نام اقتصاد اسلامی معنای عملی و نظری مهمی ندارد.
با وجود این، بنی صدر در دورهای که آيتالله خمینی مخالف ریاستجمهوری روحانیون بود به سرعت توانست خود را به عنوان جدیترین نامزد نخستین انتخابات ریاستجمهوری در بهمن ۱۳۵۸ معرفی کند. تلاش روحانیونی مانند محمد بهشتی، اکبر رفسنجانی و علی خامنهای برای مقابله با او جواب نداد و بنی صدر نخستین رئیسجمهور ایران شد.
حدود شش ماه پیش از آن نیز او موفق شده بود در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی رای بالایی کسب کند. بنی صدر تلاش کرد با تکیه بر حدود ۱۱ میلیون رای که از مردم گرفته بود در قامت رئیسجمهوری قدرتمند ظاهر شود ولی مثلث بهشتی، رفسنجانی و خامنهای آشکارا مقابل او قرار گرفتند.
آنها که انتخابات ریاستجمهوری را به بنی صدر واگذار کرده بودند با کسب اکثریت کرسیهای مجلس تلاش کردند مانع انتخاب نخستوزیر دلخواه بنی صدر شوند. بنی صدر که تلاش کرده بود احمد خمینی را نخستوزیر خود کند و از او برای مهار مثلث رفسنجانی، خامنهای و بهشتی استفاده کند با مخالفت خمینی در این باره روبهرو شد و مجبور شد محمدعلی رجایی را به عنوان نخستوزیر تحمیلی از سوی اکثریت مجلس بپذیرد. نخستوزیری که در مدت ۱۰ ماه فعالیتش هیچگاه همکاری مناسبی بین او و بنی صدر شکل نگرفت.
بنی صدر که در مورد بحران کردستان هم با احزاب کرد وارد چالش شده بود و از پایگاه خوبی بین مخالفان کرد برخوردار نبود پس از مدتی تلاش کرد برای از میدان به در کردن جریان تحت رهبری محمد بهشتی به مجاهدین خلق نزدیک شود. این تلاش بنی صدر از نگاه خمینی اشتباهی نابخشودنی بود. بنی صدر سرانجام حمایت خمینی را از دست داد و در اواخر خرداد ۱۳۶۰ از فرماندهی کل قوا برکنار شد.
این برکناری موقعیت سیاسی او را که تلاش کرده بود در ۹ ماه نخست جنگ ایران و عراق به عنوان یک فرمانده حاضر در میدان جنگ دیده شود، تضعیف کرد. ۱۰ روز بعد مجلس که تحت کنترل اکثریت مخالف بنی صدر بود به عدم کفایت سیاسی او رای داد و با حکم خمینی از سمت ریاستجمهوری نیز برکنار شد. با برکناری بنی صدر در ابتدای تیر ۱۳۶۰ دوره جدیدی از عمر سیاسی او شروع شد.
بنی صدر به عنوان یکی از رهبران مخالفان خمینی
بنی صدر در مرداد ۱۳۶۰ همراه با مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق، در پروازی مخفیانه از تهران به پاریس رفت. او کمی بعد با همراهی سازمان مجاهدین خلق و حزب دموکرات کردستان به رهبری عبدالرحمان قاسملو، شورای ملی مقاومت را در پاریس بنیان نهاد، نوعی تلاش برای شبیهسازی نهضت مقاومت ملی فرانسه در جنگ جهانی دوم به رهبری ژنرال دوگل که با هدف آزادی فرانسه از اشغال آلمان هیتلری ایجاد شد و مقرش در لندن بود.
این اتفاق آغاز دورهای چهل ساله از فعالیت سیاسی بنی صدر به عنوان یکی از رهبران مخالف جمهوری اسلامی و آيتالله خمینی بود. او در این دوره چهل ساله که با مرگش در این هفته پایان یافت به عنوان چهرهای سیاسی ظاهر شد که ضمن مخالفت با جمهوری اسلامی، خود را حامی استقلال و تمامیت ارضی ایران نشان داد.
بنی صدر در پی تصمیم سازمان مجاهدین خلق برای انتقال نیروهای این سازمان به عراق تحت حکومت صدام حسین که در حال جنگ با ایران بود از همکاری با این گروه در شورای ملی مقاومت کنار کشید. از سوی دیگر با آنکه شاهپور بختیار، آخرین نخستوزیر دوران شاه نیز در پاریس زندگی میکرد و با بنی صدر هم سابقه همکاری در جبهه ملی ایران داشت، اما هرگز یک همکاری سیاسی جدی بین بنی صدر و بختیار شکل نگرفت.
بنی صدر معتقد بود بختیار با عراق به عنوان قدرت در حال جنگ با ایران همکاری کرده است و این از نظر او پذیرفتنی نبود. آن دو هرگز در مدت ۱۱ سالی که بختیار زنده و در پاریس بود با یکدیگر دیدار نکردند. بختیار در سال ۱۳۷۱ از سوی جمهوری اسلامی ترور شد و بنی صدر نیز به عنوان یک منتقد تا زمان مرگش به انتقادهایش ادامه داد.
البته بنی صدر به گروهی از رهبران انقلاب ایران تعلق داشت که شمار چشمگیری از نسل جدید ایران به اصل آن انقلاب و رهبرانش نگاه منفی دارند و بنی صدر را در کنار خمینی در تجربه ناموفق انقلاب ۵۷ مقصر میدانند. قضاوت تاریخ در باره بنی صدر مانند بسیاری از سیاستمداران دیگر ترکیبی از مخالفتها و موافقتهاست: قضاوت کسانی که او را در انقلاب ۵۷ و تشکیل جمهوری اسلامی به عنوان یک تجربه تلخ و شکستخورده حکومتداری مقصر و شریک میپندارند و قضاوت کسانی که او را شخصیتی آزادیخواه و طرفدار استقلال ایران میشناسند.