شب عباس میرزا که با دویست و سیامین سالروز تولد او( ۲۶ اوت ۱۷۸۹-۵ شهریور ۱۱۶۸) همزمان شده است، سهشنبه گذشته در خانه وارطان و با حضور ترکیبی از نویسندگان و مورخان تاریخ معاصر ایران برگزار شد.
این شب در مجموعه شبهای بخارا برگزار و از حسن تصادف، با پانصدمین شب این مجموعه برنامههای فرهنگی همزمان شد. برنامههایی که به کوشش و همت علی دهباشی، چهره پرتلاش عرصه فرهنگ و کتاب برگزار میشود و مجموعه این مباحث ابتدا در مجله وزین و پربار بخارا و سپس در سایت این نشریه منتشر میشود.
آغازگر این برنامه، به سنت تمامی مجموعه برنامههای شبهای بخارا، علی دهباشی بود که به پژوهشها درباره تاریخ ایران و قاجار، بعد از انتشار اسناد مهم و ترجمه کتابهای مورخان روس درباره ایران پرداخت و گفت این نوشتارها تاثیر جدی بر تاریخنگاری ایرانیان داشتند و سبب شدند تا نگاه تازهای به تاریخ ایران افکنده شود.
او اقبال علاقهمندان به تاریخ ایران دوره قاجار را سببساز تولید و نگارش آثاری مهم درباره این دوره تاریخی دانست و عباسمیرزا را از جمله شخصیتهایی ذکر کرد که اطلاعات مفیدی درباره او و اقداماتش منتشر شده است.
فریدون مجلسی، دیپلمات کهنهکاری که سالیانی است در کار نوشتن و ترجمه کتاب، یادداشتها و متون مرتبط با علوم سیاسی است، سخنران آغازین این نشست بود که سخنانش را با چرایی پرداختن به عباس میرزا آغاز کرد. به باور آقای مجلسی عباس میرزا در میان شاهزادگان قاجاری محبوبترین چهره به شمار میرود چرا که «آدمی آشنا با جهان بود. با سفرا صحبت میکرد و در جنگ با سرداران روسی بارها جلسه گذاشته بود، با عثمانی ارتباط نزدیک داشت و آگاه بود از آنچه آنجا میگذشت و نخستین کسی بود که وزارت امور خارجه در دوره او شکل گرفت».
مجلسی با تاکید بر نقش تعیینکننده فتحعلیشاه در دادن نظام و سامان به دیوانسالاری آن دوره، از جمله مواریث معنوی که عباس میرزا از خود به یادگار گذاشت را «ساماندادن تیم بوروکراسی قاجار و کارآمدسازی وزارت خارجه» ذکر کرد که «محصول آن افرادی چون قائممقام فراهانی و بعدها منشیاش محمدتقی خان امیرکبیر بود».
عباس میرزا در شروع جنگ با روسها نقش داشت
او، این باور غلط که «عباس میرزا تنها فرمانده جنگ بود و دستور جنگ از مرکز و فتحعلیشاه آمد را نادرست دانسته» و با اشاره به «مکاتباتی که بین این دو تن منتشر شده» است، «نقش عباس میرزا در جنگ ایران و روس و آغاز آن را تعیینکننده» ارزیابی میکند. اگر چه دلیل شکست در جنگ با روسها را به تجهیزات و قوای برتر روسیه در برابر نیرو و لشگر ایران نسبت میدهد و میگوید «مثل این است که یک کشتیگیر ۴۸ کیلویی بخواهد کشتیگیر ۹۰ کیلویی را شکست دهد. اشتباه اصلی از آن کسانی بود که این جنگ را باعث شدند، بدون توجه به اینکه آگاه باشند سرنوشت محتوم آن شکست است».
استناد آقای مجلسی در تعیینکننده بودن نقش عباس میرزا در شروع و ادامه جنگ به کتاب خاطرات نسبتا مفصل و دوجلدی دو سال آخر سلطنت فتحعلیشاه با عنوان؛ «دو سال آخر؛یادداشتهای روزانه سرجان کمبل» در ایران باز میگردد که با تعلیقات و توضیحات ابراهیم تیموری در سال ۱۳۸۴ منتشر شد.
او نامهای از فتحعلیشاه به عباس میرزا را در جلسه خواند که سه هفته پیش از شروع جنگ نوشت: «در هر مورد من قصد و نظر شما را انجام دادم. شما مصلحت دانستید آقا سید محمد مجاهد طباطبایی (جد مرحوم سید محمد طباطبایی رهبر مشروطه) به اینجا آورده شوند، بسمالله آنها آمدهاند. شما به من گفتید به سلطانیه بیایم (چون سلطانیه مرکز تمرکز قوای ایران بود) بسمالله من اینجا هستم. شما پول میخواستید! شما پول داشتید. اگر پول بیشتری میخواهید من آوردهام. شما وضع سرحد و اوضاع و احوال امور را میدانید. اگر فکر میکنید صلح مصلحت باشد، صلح نمایید؛ اگر خواهان جنگ هستید آن را شروع کنید و مسئولیت آن را به گردن بگیرید. چون مرا تا اینجا کشاندهای دیگر بهانه نیاور که من همراهی نکردم». نکته قابل توجه این که برای صلح، روسها تنها ۲۰۰ هزار کرور پول میخواستند که بعدها و با شروع جنگ و شکست مفتضحانه ضمن از دست دادن سرزمینی، هزینههایی چند برابر را متحمل شدند.
پس از شکست، عباس میرزا در نامهای به فرزندش(محمدشاه) از برخی از سرداران و کارگزارانش یاد میکند و آنها را مسئول شکست خود میداند.
اما آقای مجلسی با خواندن نامهای دیگر از فتحعلی شاه خطاب به عباسمیرزا در همان کتاب، شکست و آن قرارداد ننگین و مسئولیت عباس میرزا، با وجود همه فداکاریها را یادآور میشود: «چه لازم که رأی خود را در رأی نوکر و چاکر مستهلک سازی و خود عامل و مستدرک باشی. خواه قائم مقام باشد، خواه میرزا محمد و میرزا تقی یا دیگران که همگی آمر و ناهی بودند و جملگی خاطی و.. شدند.» این نامهها و مکتوبات نشان میدهد که فتحعلیشاه به درستی حتی پیشبینی و پیشنهاد صلح با روسها را کرده بود اما چون اختیار را به عباس میرزا وانهاده بود، در نهایت این عباس میرزا بود که تصمیم به انجام جنگ گرفت.
* قباد نوربخت/ عکس از پریا فتحی
مسئله اصلی ما مواجهه تمدنی بود که آن را نشناختیم
سخنران بعدی دکتر قباد منصوربخت، مدیر گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی بود که نگاهی بیش از آنکه به جزییات بحث وارد شود، عباس میرزا و تحولات دوره او را از منظر فلسفه تاریخ مورد بحث و بررسی قرار داد. به باور آقای منصوربخت از دوره عباس میرزا به شکلی جدی و مستمر مواجهه با تمدن غرب رخ داد و مخالفان و موافقان تجدد میخواستند با نگاههای گزینشی منفی و مثبت ماجرا را جمع کنند در حالی که به باور او «این امر قابل جمع نیست».
وی گفت: «ما به تمدن جدید نگاه اخلاقی داریم» در حالیکه «این یک مقوله اخلاقی نیست و مقولهای معرفتی و شناختی است».
به باور آقای منصوربخت «درک حسی از مقولات پیچیده تاریخی سبب شد که نه مسائل اصلی درک شود و نه حل» چرا که «در این دوره تاریخی از عباس میرزا تا اینجا مخالفان تمدن جدید فکر کردند جلوی تمدن جدید را بگیرند و اگر قائم مقام و امیرکبیر را بکشند مسئله تمام میشود و میتوان با صنعت و سیاست جدید مخالفت کرد، اما تمدن جدید اجبارا وارد شد و خود را تحمیل کرد و ما را در معرض نوسازی اجباری قرار داد».
از سوی دیگر او دیدگاه موافقان تمدن جدید را هم به چالش کشید و گفت: «موافقان دچار این توهم شدند که میشود گزینشگری کرد و آن چیزی را که از تمدن جدید میخواهیم بگیریم و باقی را نگیریم و اینجا بود که افتادیم به «تمدن خری». در مشروطیت دچار این توهم شدند که به صرف تغییر نظام سیاسی میتوان تمدن جدید ساخت. در دوره پهلوی هم فکر کردند با «تمدن خری» میتوان تمدن ساخت و انقلاب هم دچار چندگانگی شد».
مسئله اصلی تاریخ معاصر ما مسئله مواجهه تمدنی است. مواجهه تمدن قدیم و جدید و شکست تمدن قدیم در برابر تمدن جدید. و ما در عرض تغییر اجباری قرار گرفتیم. شکست تمدنی نیاز تمدنی به دنبال میآورد.
منصوربخت، مسئله اصلی تاریخ معاصر را مواجهه تمدنی دانست و درباره رویکرد عباسمیرزا به این مسئله گفت: «عباس میرزا هنوز وارد دوره محالاندیشی نشده بود اما متوجه گشتی اساسی در تاریخ ایران شده و آن این که ما از دوره رهایی و بینیازی وارد دوره وابستگی به دیگران میشویم. تاریخ معاصر ما تاریخ وابستگی تمدنی است و تا زمانی که این وابستگی هست حتی اگر یک مسئله خاص هم حل شود و دموکراسی تمام عیار هم بوجود بیاید باز ما در کنار و حاشیه تمدن جدید نشستهایم».
سخنران دیگر این نشست فرامرز علیخانی، دانشجوی دکتری تاریخ بود که محور اصلی بحث خود را به اصلاحات دوره عباس میرزا اختصاص داد.
او از ساماندهی قشون یکپارچه، اعزام افراد به خارج از ایران برای تحصیل، برقراری مالیات و نظام مالیاتگیری و نیز ساماندهی دیوانسالاری به عنوان اصلاحات نایبالسلطنه یاد کرد و در مقابل موانعی چون وجود فرهنگ ایلات و عشایر، رقبای عباس میرزا و مقاومتها در برابر تغییرات را در زمره مشکلات پیش روی او برشمرد.
* سمت راست، علی دهباشی - سمت چپ، داریوش رحمانیان / عکس از پریا فتحی
بحران جانشینی آفت اصلی نظامهای شخصمحور و استبدادی بوده است
داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران سخنران ماقبل آخر این نشست بود که با انتقاد از کلانروایتهای نادرستی که از تاریخ ایران دوره قاجار وجود دارد خواستار بازخوانی دقیقتر تاریخ شد. او با استناد به این گفته اقبال لاهوری که «دیدن دگر آموز شنیدن دگر آموز» تصویر ارائه شده از پادشاهان قاجار را غیر دقیق و ناقص خواند که تنها وجوه منفی فعالیتهای ناصرالدینشاه، فتحعلیشاه و آغامحمدخان را انعکاس دادند، در حالی که همین آقا محمدخان با این همه خونریزی و تیمورصفتی این اندازه درایت و هوشیاری داشت که مشکل جانشینی را در یک نظام استبدادی حل کند.
به گفته رحمانیان بحران جانشینی همیشه آفت اصلی نظامهای شخص محور و استبدادی بوده است و آغامحمد خان بهرغم سیاهکاریهایی که داشت، با تدبیرش ایران را نجات داد. او تدبیر حیرتانگیزی اندیشید که مشکل جانشینی را حل کرد. آغامحمد خان بود که عباس میرزا را انتخاب کرد. همان آغامحمدخانی که فتحعلیشاه را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد. او عجب هوشی داشت که برادر خود را کشت و میدان سیاست ایران را داد به دست فتحعلیشاه و گفت باید عباس میرزا ولیعهد شود و سپس سنتی را بنا گذاشت که هر کسی که ولیعهد میشود باید مادرش دولو باشد.
پایان این نشست با تحلیل علی رضاقلی، نویسنده کتاب پر مخاطب« جامعهشناسی نخبهکشی» همراه بود. او با اشاره به فقر و فقد تحلیل اقتصاد معیشتی در بررسی تاریخ گفت:
مورخهای ما اگر چه عمیق نگاه میکنند، اما ملات کار جامعهشناسی اقتصادی آنها کم است و در مقابل اقتصاددانها و جامعهشناسهای ما که میخواهند مشکل ما را حل کنند ملات تاریخشان کم است« و سپس این سوال را مطرح کرد که «چرا اقتصاد ایران معیشتی باقی ماند و متحول نشد و چرا نظام سیاسی ایران متحول نشد؟ چرا ایرانیها توفیق نداشتند تا تاریخ را از چرخه شوم دربیاورند و به چرخه تکاملی بیندازند؟» و خواستار تاملی بیشتر در دیدگاههای تازه افرادی چون داگلاس نورث درباره موانع توسعه شد.