که سکس آسان نُمود اول ....

​​​​​​​چگونه بفهمیم این بازیکن مؤنّث است یا مذکّر؟

از آن‌طرف پاراوان هم مردک سیلی خورده صورتش را گرفته می‌گوید یک تاکسی خبر کنید من بروم فرودگاه

به نظر ساده می‌آید اما همچین ساده هم نیست. مقامات فوتبال اردنی بعد از اینکه تیم فوتبال بانوانشان به تیم فوتبال ایران باخته، نقّ و نوق کرده‌اند که شاید در تیم فوتبال بانوان ایران، مرد قاطی کرده باشند.

لابد از بس در اخبار خوانده‌اند که در سرزمین کورش کبیر و سعدی و حافظ، با پنبه حلیم درست می‌کنند و با قورباغه، فولکس واگن!، و از بس در واتساپ دیده‌اند که در ایران خرماهایی هست که هسته‌اش از خودش بزرگ‌تر است و این خبر را با عکس و تفصیلاتش تعقیب کرده‌اند که در یک کارگاه تولید آب‌لیمو، حتی یک‌دانه لیمو پیدا نشده، هرچه بوده جوهرلیمو بوده و خرمن کاه که آب را به رنگ آب‌لیمو درمی‌آورد ..... خلاصه همه این گفته‌ها و دیده‌ها و شنیده‌ها آن‌ها را به شک انداخته که مبادا این خواهر ماندانای هافبک، همان برادر ابوالفضل خودمان است که کرست بسته و دارد از پشت خط هجده قدم می‌دود به طرف توپ.

حالا چاره چیست؟ امتحانش راحت است. راحت است؟ شما خیال می‌کنید راحت است؟ یک بازرسی بدنی ساده؟ یک ثانیه کارش است؟ اختیار دارید. من هم قبلاً همین‌طور فکر می‌کردم. مجسم کنید سیزده چهارده تا خانم فوتبالیست ردیف شده‌اند. مقامات فوتبال ایرانی و اردنی و فیفا جمع شده‌اند و بازرسان بین‌المللی فدراسیون جهانی فوتبال – با ملیت‌های مختلف - آمده‌اند یکی‌یکی را امتحان کنند. شد؟

بازیکن اول! لطفاً پشت پاراوان. خب؟ حالا بازرس می‌رود پشت پاراوان. بله؟ زکی، نه خیر! این بازرس خانم است یا آقا؟ زن باشد یا مرد؟ ­­­­­چی؟ زن؟ خدا مرگم بدهد. اگر فوتبالیسته مرد بود چی؟ یکهو جیغ خانم بازرس بین‌المللی می‌رود هوا و از پشت پاراوان میزند بیرون و انگار که دستش سوخته باشد، تکان تکان می‌دهد و دور سالن می‌چرخد و به زبان خارجی فریاد میزند: من شکایت می‌کنم، سو می‌کنم، تجاوز، ریپ، «می-تو-می-تو» ... آی هوار.

آرامش می‌کنند و ببخشید، ببخشید. هر بیشه گمان مبر که خالی است – شاید که پلنگ خفته باشد.

گزینه بعدی: بازرس مرد می‌فرستیم پشت پاراوان. چه می‌شود؟ شرق! صدای کشیده و دخترک می‌آید بیرون و: آی داد، آی هوار، آی بی‌ناموس، آی مردک نره‌خر می‌خواست به من دست‌درازی کند.

از آن‌طرف پاراوان هم مردک سیلی خورده صورتش را گرفته می‌گوید یک تاکسی خبر کنید من بروم فرودگاه. حالا نمی‌دانیم فوتبالیسته واقعاً زن بود یا فیلم درآورد؟

تازه این فقط برای امتحان یک نفر بود. یک تیم داریم و دو سه تا رزروی و نیمکت‌نشین. چه باید کرد؟ چطور است از فوتبالیست‌ها خواهش کنیم مذکرهایش که می‌روند پشت پاراوان، بخواهند که بازرس مرد برود سراغشان و برعکس؟ ها ها ها.

یک مشکل دیگر هم ممکن است بروز کند که مربوط به فساد است. بازرس که می‌رود پشت پاراوان، پسرک فوتبالیست چند تا دلار بگذارد کف دستش که شتر دیدی، ندیدی. اینجایش را نخوانده بودید.

یک راه دارد. صیغه. صیغه خواهر برادری بین بازرس و فوتبالیست؟ همچین صیغه‌ای داریم اصلاً؟ تازه از کجا بدانیم کدامشان خواهر است، کدامشان برادر؟ و مگر خواهر و برادر قرار است به آنجای همدیگر دست بزنند؟

راه‌حل فقط صیغه علم الهدائیست. از آن‌ها که در مشهد برای زائران عراقی می‌خوانند. صیغه محرمیت. مدت‌دار. کمترین زمان. حالا گیرم رفتیم یک آخوندِ بلانسبت متخصص آوردیم. صندلی کنار پاراوان. یک خانم فوتبالیست پشت پاراوان، یک بازرس داوطلب بیاید جلو. زن یا مرد؟ ما که جنسیت آن فوتبالیست را نمی‌دانیم که. اگر می‌دانستیم که دیگر نیازی به این‌همه تشکیلات و تشریفات نبود. پس چه صیغه‌ای باید خوانده شود؟ مبادا صیغه بین دو هم‌جنس خوانده شود که دیگر ابعاد کفر از دیوارهای فدراسیون میزند بیرون.

تازه از کجا معلوم صیغه شده‌های آسوده‌خیال پشت پاراوان به این زودی‌ها بیایند بیرون؟

در آخرین لحظه تنها راه‌حلی که به عقل من می‌رسد یک بازرس دوجنسیتی است که پاکدست هم باشد، وگرنه ما نه جواب فیفا و اردن را می‌توانیم بدهیم، نه جواب خدا و پیغمبر را.

این مطلب را نوشتم که حواسمان باشد در کنار فقر عمومی هم‌وطنان و دستگیری‌ها و شکنجه‌ها و کشتارهایی که این حکومت نکبت می‌کند، گاهی مشکلات خنده‌داری هم پیدا می‌شود.

***

فیسبوک همگانی هادی خرسندی (کلیک کنید)

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه