هرچند خرس روسی در این روزها ادای آهوی چالاک و تیزپا را در میآورد، اما باز هم همان خرس است که بود؛ بهرغم اینکه ارتش و زرادخانه نظامی روسیه نوسازی شده است، ولی باز هم در جنگ اوکراین به همان شیوه قدیمی و همیشگی خود عمل میکند؛ درهم کوبیدن و ویران کردن شهرها با تانکهای غولپیکر و سلاحهای سنگین و اعمال سیاست زمین سوخته، شیوهای که در گروزنی و حلب نیز اجرا کرد.
ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه که تحت تاثیر وسوسه قدرت و عظمت بارها غرب را به چالش کشید، اما واکنشی فراخور حال از غرب دریافت نکرد، اکنون با حمله به اوکراین خود را در مسیر خطرناکی قرار داد که اگر عقبنشینی کند میبازد، اگر در جایگاه کنونی بایستد باز هم میبازد و اگر پیشروی کند یک گورستان تحویل میگیرد و روسیه را به یک کشور منفور و منزوی تبدیل میکند.
پوتین در محاسبههای خود مرتکب چندین اشتباه شد؛ اشتباه نخست او چنانکه «کاترین بلتون»، روزنامهنگاری که در کتاب جدیدش با عنوان «ملت پوتین: چطور کاگب روسیه را پس گرفت و در مقابل غرب ایستاد» ادعا میکند پوتین هیچگاه از ماموریت احیای قدرت کاگب پا پس نکشید و این است که «او با تجربهای که به دست آورده است، گمان میکند میتواند هرکسی را در غرب بخرد». پوتین غرب را ضعیف و متکبر میپندارد و همواره تحقیرش میکند و درصدد آن است که انتقام اتحاد جماهیر شوروی و روسیه مادر را از غرب بگیرد.
اما غرب ضعیف نیست، بلکه بر اساس گفته رابرت گیتس، وزیر دفاع و رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، غرب به یک مرخصی تاریخی رفته بود و با حمله پوتین به اوکراین از مرخصی بازگشت. البته رابرت گیتس اظهارات سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه را به درستی درک کرده است که اخیرا گفت: «گزینه متقابل تحریمها، جنگ جهانی است».
اشتباه دوم پوتین این است که روحیه میهنپرستی و مقاومت مردم اوکراین و تاریخ پایداری آنها در برابر اشغال نازیها در جنگ جهانی دوم را نادیده گرفت. بنا بر گفته ولودیمیر زلینسکی، رئیسجمهوری اوکراین، مردم اوکراین در این جنگ هشت میلیون نفر قربانی دادند ازجمله سه برادر پدربزرگ خود او که در کشتارگاه هولوکاست کشته شدند.
اشتباه سوم پوتین این است که او میخواهد «رویای اوراسیا» را به جای «رویای اروپا» بنشاند، ناتو را زمینگیر و پای آمریکا را از اروپا قطع کند که برچیدن موشکهای کوتاهبرد، میانبرد و سلاحهای هستهای آمریکا از کشورهای نزدیک مرزهای روسیه، بخش کوچکی از این رویا است. اما تحقق این رویا بزرگتر از توان و امکانات روسیه و گستردهتر از اوکراین که پوتین میخواهد آن را در اشغال خود درآورد، است.
اشتباه سوم پوتین این است که او با حمله به اوکراین، شی جین پینگ، رئیسجمهوری چین را غافلگیر کرد؛ درحالیکه حرف زدن درباره جنگ را «هیستری جنگی آمریکا» خواند و در بیانیه مشترکی که با پینگ صادر کرد از «شراکت بیانتها» سخن گفت. پوتین باید درک میکرد که شی جین پینگ در پی تحقق «رویای چین» است. او برای تحقق این رویا نیاز دارد که روابط اقتصادی و بازرگانی خود را با آمریکا و اروپا مستحکم و طرح «یک کمربند یک جاده» را در قارههای مختلف جهان اجرا کند. ولی حمله پوتین به اوکراین نهتنها سودی برای چین ندارد، بلکه این کشور را در موقعیت دشواری قرار میدهد.
البته درست است که سلاحهای جنگی روسیه از تحریمهای فراگیر غرب تاثیرگذارتر بود، اما جایگاه روسیه که پوتین میخواست آن را تا سطح یک شریک برابر با قدرتهای بزرگ بالا ببرد، بهسختی آسیب دیده است. افزون بر آن اکنون فضای سیاسی در اروپا دگرگون شده و این احساس که همه ساکنان این قاره پیر سرنوشت واحدی دارند در میان اروپاییان عمیقا جان گرفته است. تصادفی نیست که اولاف شولتس، صدراعظم آلمان از پارلمان مرکزی آلمان فدرال (بوندستاگ) میخواهد که با تخصیص ۱۰۰ میلیارد یورو برای بودجه دفاعی آلمان موافقت کند؛ بودجهای که همیشه شرکای اروپایی در ناتو خواستار آن بودند، اما عملی نمیشد. گذشته از آن، اکنون کشورهای بیطرفی مانند فنلاند و سوئد نیز به پیوستن به ناتو، اقدامی که حتی در خیال هم نمیگنجید، فکر میکنند. این در حالی است که کمترین خواست روسیه تحمیل الگوی فنلاند بر اوکراین، گرجستان، کشورهای حوزه دریای بالتیک و کشورهای دیگر است.
مسلم است که روسیه تنها قدرت بزرگ جهانی نیست که به تعبیر کارشناس روسی، دیمیتری بابچ در جستوجوی «متکای امنیتی» در پیرامون خود است. البته این یک تعبیر دیپلماتیک از گسترش نفوذ و تضمین امنیت ملی در بیرون از مرزها است که خواست همه قدرتهای بزرگ است. آمریکا حتی پیش از اینکه ابرقدرت شود، این سیاست را در چهارچوب «دکترین مونرو» بر آمریکای لاتین تحمیل کرد. قدرتهای منطقهای هم از همین سیاست پیروی میکنند، درحالیکه در گذشته سیاست «کمربند امنیتی» اسرائیل در جنوب لبنان را به باد انتقاد میگرفتند.
برای مثال ترکیه برای حفاظت از امنیت ملی خود در شمال سوریه و عراق چنین کاری را انجام میدهد. جمهوری اسلامی ایران هم برای حفاظت از امنیت ملی و تحقق پروژه منطقهای خود در عراق، سوریه، لبنان و یمن جبهه مقاومت ایجاد کرد و از جنبشهای «حماس» و «جهاد اسلامی» در غزه حمایت میکند. همچنین سوریه پیش از اینکه عرصه تاختوتاز ارتشها و شبهنظامیان کشورهای متعدد شود، لبنان را با شعار «یک ملت در دو دولت» به شکارگاه ویژه خود تبدیل کرده بود؛ همان شعاری که امروز پوتین درباره روسیه و اوکراین زمزمه میکند.
بازی ابرقدرتها بسیار خطرناک است؛ از یک وضعیت مشخص آغاز میشود و به وضعیتی خوفناک و پیشبینی نشدنی میانجامد. اما ملتها باید هزینه این بازی را بپردازند، آنوقت سازمان ملل متحد هم در نقش یک سازمان خیریه عرضاندام خواهد کرد.
© IndependentArabia