پریسیلا پریسلی، بازیگر و همسر سابق الویس پریسلی، خواننده فقید آمریکایی که به او لقب «سلطان راک» دادهاند، در مصاحبه با خبرنگاران «دیلیمیل» از فراز و نشیبهای زندگی با ستاره بیرقیب راک گفت.
با حضور در رویداد بزرگ «الویس: مستقیم از گریسلند»، نمایشگاهی که روز ۱۹ مارس ۲۰۲۲ و با هدف بررسی زندگی الویس پریسلی، از تاثیرگذارترین چهرههای قرن بیستم، در استرالیا افتتاح شد، همسر سابق این خواننده پرطرفدار و ستاره راکاندرول، از زندگی کوتاهش با او سخن گفت. او توضیح داد که چقدر رویارویی با مشکلاتی که ازدواج با الویس برایش رقم زده بود، در اوج جوانی مشکل و طاقتفرسا بوده است، تا حدی که الویس به او توصیه میکند که دست از خواندن روزنامهها و مجلات زرد بردارد و به شایعات توجه نکند: «در آغاز ازدواج همهچیز خیلی سخت بود، اما خودم میدانستم وارد چه ماجرایی شدهام، چون از سن پایین آن را لمس کرده بودم. آن موقع بود که دیگر مجلات زرد را در فروشگاهها ورق نمیزدم. پذیرفتهشدن {از طرف مردم} واقعا سخت بود.»
نخستین دیدار پریسیلا با الویس زمانی بود که او تنها ۱۴ سال داشت. با وجود ۱۰ سال فاصله سنی، رابطه محکمی بین این دو ایجاد شد و هشت سال پس از اولین دیدارشان با هم ازدواج کردند و صاحب دختری بهنام لیزاماری شدند که امروز خواننده، و همسر سابق مایکل جکسون است. زندگی مشترک این دو از آغاز با سروصدا و شایعات زیادی از سوی مردم و خبرنگاران همراه بود و در نهایت بعد از شش سال پایان یافت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
قبلا در مصاحبهها، پریسیلا پریسلی هرگز از جزییات زندگی شخصیاش با الویس حرفی نمیزد، اما اخیرا نسبت به این موضوع برخورد راحتتری داشته است. او در مورد آزاردهندهترین شایعاتی که در طول زندگی مشترک خود با ستاره فقید آمریکایی میشنید، گفت: «وقتی شنیدم شایعه ساختهاند که آبستنم و برای همین هم الویس با من ازدواج کرده است، فهمیدم برخی از آدمها چقدر میتوانند شرور باشند.»
پیش از این، پریسیلا پریسلی (که پس از جدایی از الویس هرگز ازدواج رسمی نکرد) در مصاحبه با روزنامه «پیپل» از دردهایی گفته بود که در جایگاه یک زن در زندگی با مرد جوان و پرطرفداری مثل الویس، متحمل شده بود؛ این که مدام باید مراقب این ستاره بزرگ میبود و وقتی لازم بود تنهایی جایی برود، نگران میشد که چه کسانی به دیدار او میآیند: «زنها به او جذب میشدند و به همین دلیل وقتی باید تنهایی جایی میرفت، عصبی میشدم. من حتی وقتی هم که میخواست مسواک بزند، همراهیاش میکردم!»
پریسیلا به زیباییهای زندگی با الویس نیز اشاره کرده است و زندگیشان را چنین توصیف میکند: «همیشه {الویس} از راه که میرسید، از او استقبال میکردم و در آغوشش میگرفتم. عاشق این بودم که مراقبش باشم و به او رسیدگی کنم. ما بین خودمان زبانی کودکانه هم داشتیم. وقتی دوروبر آدم آنقدر شلوغ باشد، باید زبان مخصوص به خودت داشته باشی. زندگی قشنگی بود. متفاوت بود، اما مال ما بود.»