در جریان دهههای شصت و هفتاد خورشیدی در افغانستان، زنان این کشور تحولات زیادی را در حول و حوش کودتای حزب دمکراتیک خلق افغانستان در هفتم اردیبشهت ۱۳۵۷، و سپس پیروزی مجاهدین در هشتم اردیبهشت ۱۳۷۱، از سر گذراندند. چرخش صدوهشتاد درجهای اوضاع اجتماعی از پدید آمدن فرصتهای بزرگ آموزشی، آزادی اشتغال و گزینش کار، و رفع محدودیت حجاب شروع شد و با سرکوب، حبس خانگی، و محرومیت از تحصیل، پایان یافت. در این میان، نقش زنان را نه در اصلاحات و پیشرفتهای دوره حکومت دموکراتیک سوسیالیستی در افغانستان میتوان نادیده گرفت، و نه در به قدرت رسیدن مجاهدین که علیه دمکراسی بودند. این دو تحول بزرگ سیاسی چه بر سر زنان افغانستان آورد، چه گامهایی به پیش برداشته شد، و چه گامهایی به پس؟
در تقویم تحولات اجتماعی افغانستان، از «هفتم اردیبهشت» به عنوان سالروز «کودتای کمونیستی ۱۳۵۷» یاد میشود. در این روز، سران حزب دمکراتیک خلق افغانستان با انجام کودتای خونین، سردار محمد داوود خان، اولین رئیس جمهوری افغانستان، را از قدرت بهزیر کشیدند و حکومت جدید خود را که بیشتر متکی بر پایههای سکولاریسم و سوسیالیسم بود، تشکیل دادند. فارغ از جنجالهای سیاسی و نقد و نظرهای دیگر در مورد شیوههای حکومتداری حزب دمکراتیک خلق افغانستان، اگر تنها به موضوع زنان بپردازیم، باید نخست از مجموعه فرمانها و دستورهای جدی حکومت دمکراتیک در افغانستان، شروع کنیم.
پس از آنکه «حزب دمکراتیک خلق افغانستان» قدرت سیاسی را کامل و ثابت در دست گرفت، در آبان ۱۳۵۷، مجموعهای از احکام را به نام «فرمان هفتم» در مورد مساوات و برابری زنان با مردان صادر کرد. بر اساس بخشی از این فرمان، آموزش برای همه اتباع افغانستان اجباری شد. نظریهپردازان از این فرمان با عنوان «جنبش سوادآموزی در دوره دمکراتیک» یاد میکنند که بدون شک تاثیر بسزایی در ارتقای سطح سواد در افغانستان، بهویژه در میان زنان داشت. در بخشهای دیگر این فرمان، محدودیت حجاب و پوشش زنان برداشته شد، ۵۰ درصد از بورسیههای تحصیلی مشخصا به زنان تعلق گرفت، و قانون چندهمسری مردان نیز لغو شد. اعضای حزب دمکراتیک خلق افغانستان، به هیچ وجه اجازه نداشتند همزمان دو همسر داشته باشند و در صورت تخلف، با پیگرد شدیدی، از جمله لغو عضویت و محرومیت از دستیابی به جایگاههای دولتی و سیاسی روبهرو میشدند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
طبق گزارش آنتونیو جیوستوزی، پژوهشگر ایتالیایی، در کتاب «افغانستان، جنگ، سیاست و جامعه»، در خلال سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ خورشیدی، میزان حضور دختران در دوره دبستان از هفت درصد به ۱۴ درصد، و در آموزشگاههای متوسطه (راهنمایی)، از ۲ درصد به ۵ درصد رسیده بود؛ به این معنا که تاثیر چشمگیر جنبش سوادآموزی بر آموزش زنان و دختران احساس میشد. این کتاب همچنین روایت میکند که در سال ۱۳۶۵، نیمی از ۸۸۰۰ دانشجوی دانشگاه در افغانستان، دانشجویان دختر بودند. در این دوره، زنان و دختران پرشماری نیز با استفاده از سهمیه ۵۰ درصدی، فرصت آموزش در کشورهای دیگر را به دست آوردند.
علاوه بر آموزش، در ۱۴ سال حکومت حزب دمکراتیک افغانستان، زنان افغانستان جنبش و تحولی را نیز در زمینه اشتغال تجربه کردند. از فعالیت دوشادوش مردان در عرصه نظامی، تا کنشگری در حوزه سیاست، اجتماع و هنر، دستاوردهای قابلتوجهی در زندگی زنان افغانستان مشاهده شد. در این دوران، برای اولین بار زنان در ارتش افغانستان با یونیفرم همسان مردان حضور یافتند و نیز در مشاغلی همچون پزشکی، آموزگاری، رانندگی، و خدمات اجتماعی غیرنظامی خدمت کردند. فرماندهان زن در ارتش افغانستان، همچون ژنرال سهیلا، ژنرال خاتول، و ژنرال عزیزه که در زمان حکومت دمکراتیک ظهور کردند، از زنان برجسته در تاریخ ارتش افغانستان به شمار میروند که نظیر آنان به ندرت در دورههای بعدی، حتی در ۲۰ سال حکومت جمهوریت از ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱، مشاهده شد.
از نمونههای بارز فعالیتهای سیاسی زنان در دوره حزب دمکراتیک افغانستان، میتوان به شخصیتهایی مانند آناهیتا راتبزاد، عادله بابا، کریمه کشتمند، ثریا پرلیکا، صالحه اعتمادی، رقیه ابوبکر، معصومه عصمتی، خدیجه احراری، و امثال آنان اشاره کرد. در این میان، آناهیتا راتبزاد که چهره شناخته شدهتری است، بنیانگذار «سازمان دمکراتیک زنان افغانستان» بود که بعدها، کریمه کشتمند و ثریا پرلیکا نیز به ترتیب ریاست آن را بر عهده گرفتند. راتبزاد عضو کمیته مرکزی و عضو دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود و در جایگاه وزیر کار و امور اجتماعی و آموزش و پرورش نیز خدمت کرد. رقیه ابوبکر، معصومه عصمتی، و خدیجه احراری، کرسیهای پارلمان را تصاحب کردند، و صالحه اعتمادی نیز مدتی وزیر کار و امور اجتماعی بود.
در این دوران، نخستین جریان مستقل فمینیستی نیز با نام «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» (راوا)، با تلاش مینا کشور کمال، فعال دانشجویی، ایجاد شد. مینا کشورکمال که در سی سالگی در شهر کویته پاکستان ترور شد، در جریان ده سال فعالیت خود در افغانستان، علیه بنیادگرایی و تبعیض جنسیتی مبارزه کرد. او در عین مخالفت شدیدش با گروههای جهادی آن زمان، با حکومت دمکراتیک نیز سر مخالفت داشت. مینا نخستین تظاهرات را در اعتراض به مردسالاری در حکومت دمکراتیک راه انداخت که با سرکوب حکومت مواجه شد و دو تن ازمعترضان نیز در آن تظاهرات جان باختند. در مورد ترور مینا کشورکمال، انگشت اتهام هم به سوی گروههای جهادی نشانه میرود و هم به سوی سازمان جاسوسی حزب دمکراتیک خلق افغانستان، اما واقعیت ماجرا هنوز روشن نشده است.
با تمام اصلاحاتی که در زمینههای آموزش، گستره فعالیت سیاسی و اجتماعی، و نقش چشمگیر زنان در عرصههای هنر، موسیقی، و سینما در دوره حکومت حزب دمکراتیک خلق در افغانستان پا گرفت، بازهم منتقدان، آن حزب را به مردسالاری حاکم در ساختار حکومت و استفاده ابزاری از زنان متهم میکنند. تحلیل و باور منتقدان این است که حزب دمکراتیک خلق افغانستان، حزبی «مردانه» بود و برای استفاده تبلیغاتی و «سیاستبازی»، زنانی را بدون تخصص لازم، به مناصب بلند حکومتی میگمارد که در آنجا بیشتر زیر فشار ساختار مردسالار آن قرار میگرفتند. ثریا پرلیکا، از اعضای ارشد حزب، نیز در واپسین روزهای زندگیاش در مصاحبهها همواره از مردسالاری موجود در ساختار حکومت دمکراتیک انتقاد میکرد. پرلیکا یک بار به دلیل سوءظن رهبران حزب، به ۱۸ ماه زندان محکوم شد، اما پس از آن به ریاست سازمان دمکراتیک زنان افغانستان رسید. یک بار هم آناهیتا راتبزاد عضو کمیته مرکزی حزب، در نشست کنگره بنیانگذاران حزب اجازه حضور نیافت و تحلیلگران سیاسی آن زمان، آن را ناشی از رفتار رهبران حزب و مردسالاری حاکم بر آن عنوان کردند.
در زمینه تغییر در شکل زندگی و جایگاه زنان در افغانستان در دوره حزب دمکراتیک، میتوان گفت که دستکم زنان شهرها از آزادیهایی در پوشش، کار، آموزش، و استقلال مالی، بهرهمند شدند. ثریا پرلیکا در یکی از مصاحبههای خود با بیبیسی فارسی در سال ۲۰۰۸، گفت: «در دوران حزب دمکراتیک ۶۰ درصد از آموزگاران در افغانستان را زنان تشکیل میدادند.» او افزود: «در این زمان دوره مرخصی بارداری زنان از ۴۰ روز به سه ماه و سپس شش ماه افزایش یافت، و مهد کودک در محلات کاری برای سهولت مادران کارگر ایجاد شد.»
با این حال، وضعیت در روستاها تغییر چندانی نکرد. هرچند فرمانهای حزب دمکراتیک خلق افغانستان، حق کار، تحصیل و انتخاب همسر را جزو حقوق اساسی زنان دانسته بود، ساختار نیرومند سنتی و حاکمیت قبیلهای در روستاهای افغانستان چنان حقوقی را برای زنان قایل نبود و به آنان اجازه نمیداد به کلاسهای سوادآموزی بروند یا برای کار و فعالیت در بیرون ازخانه تلاش کنند.
گذشته از همه فراز و فرودها، زنان افغانستان دورهای پر شور و تحرک را در ۱۴ سال حکومتداری حزب دمکراتیک خلق افغانستان تجربه کردند و بدون شک نقش قابل تاملی در اصلاحاتی داشتند که در ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در آن زمان پدید آمد. با این حال، نقش زنان را در به قدرت رسیدن مجاهدین به عنوان مخالفان دمکراتها نیز نمیتوان نادیده گرفت.
زنان از آغاز جهاد تا پیروزی
یک سال پس از به قدرت رسیدن حزب دمکراتیک خلق افغانستان، موضوع درگیریها میان گروههای مجاهدین (که بیشتر در پاکستان بودند) با رهبری دولت افغانستان، بالا گرفت. گذشته از تنشهای سیاسی و نظامی میان دو طرف و میزان تلفات و خسارتهایی که بر مردم غیرنظامی وارد شد، جایگاه زنان نیز در این کشمکش قابل تامل بود.
تحلیلگران سیاسی و روایتگران مردمی، از انتقال محمولههای سلاح به جبهههای مجاهدین به دست زنان سخن میگویند و داستانهایی از حمایت زیرپوستی زنان از نیروهای مجاهدین و تبلیغ به نفع آنان، در خانهها روایت میشود. یکی از نمونههای این نوع حمایت، حنا زدن به انگشت اشاره دست راست در روزهای چهارشنبه هر هفته بود. این رسم تا همین پانزده سال پیش هم در میان زنان رواج داشت.
یک بار از مادرم در این باره پرسیدم. در پاسخ گفت، زنانی که در آن زمان از گروههای مجاهدین حمایت میکردند، هر چهارشنبه به عنوان نذر به انگشت اشاره دست راست خود حنا میزدند و برای پیروزی مجاهدین دعا میکردند. در جایی دیگر نیز به نامهایی نظیر «اسلامیه» و «مجاهده» در میان دختران متولد در حول و حوش جنگهای مجاهدین، برخوردم. وقتی علت آن را جویا شدم، گفتند مادران آن دختران برای حمایت از مجاهدین، این اسمها را بر فرزندان خود که در آن زمان آشوب جنگ به دنیا آمده بودند، گذاشتهاند.
گذشته از این نوع حمایت خانگی و انتقال پیام سینه به سینه، گروههای مجاهدین در خلال سالهای درگیریشان با حزب دمکراتیک خلق افغانستان، نهادهایی نیز مختص زنان در پاکستان ایجاد کرده بودند. از این میان میتوان به «انجمن اسلامی زنان افغانستان» و سازمان «امالمسلمه» اشاره کرد که زنان در آن به تبلیغ و ارشاد علنی به سود جهاد در حمایت از گروههای مجاهدین میپرداختند.
اما پاداش این زنان پس از به قدرت رسیدن مجاهدین چه بود؟
مجاهدین در اولین وهلههای به قدرت رسیدن در سال ۱۳۷۱ خورشیدی، حضور زنان را در رسانهها، سینما، ادارههای دولتی و حتی آموزشگاهها ممنوع کردند. زنان در این دوره از عموم فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کنار گذاشته و محکوم به حبس خانگی شدند. یکی از آموزگاران زن که در آن زمان در یک مدرسه پسرانه در شهر مزارشریف تدریس میکرد، به ایندیپندنت فارسی گفت: «وقتی حکومت مجاهدین روی کار آمد، همه آموزگاران زن به خانه فرستاده شدند و دولت مدتی بدون اجرای وظیفه، به ما حقوق داد. اما بعد آن هم قطع شد و دیگر خبری از آموزش دختران یا آموزگاری زنان نبود.»
به نظر میرسد که مجاهدین به گونهای ابزاریتر از زنان برای تامین مقاصدشان در جنگ، که از جمله انتقال سلاح و پرورش نسل جهادی بود، استفاده کردند، اما در پایان، پاداش این فداکاری، خانهنشینی و قرار گرفتن در معرض چرخه تازهای از خشونت بود.
هرچند انتقادهایی نیز به کارکرد حزب دمکراتیک خلق افغانستان در زمینه زنان مطرح است، مقایسه در نحوه برخورد با زنان و «استفاده» از آنان، میزان آسیبهایی را که در هر دوره به زنان وارد شد، به روشنی نشان میدهد. برخی منتقدان باور دارند که رهبری حزب دمکراتیک، از زنان و مسایل زنان به نحوی برای مقاصد سیاسی استفاده میکرد. یک بار هم سازمان «راوا» مدعی شد که رهبری حزب دمکراتیک خلق افغانستان، با زنان آگاه و صاحبنظر نیز مانند دیگر مخالفان سیاسی خود، با روش سرکوب و حذف برخورد میکرد. با این حال، فارغ از زندگی و وضعیت زنانی که در عرصه سیاسی فعالیت داشتند، نگاهی به زندگی عادی زنان، زنانی که تحصیل میکردند، در ادارات دولتی و خصوصی مشغول کار بودند، یا در زمینه هنر و فرهنگ فعالیت داشتند، نشان میدهد که در این دوران، حتی اگر نه در عرصه سیاسی، دستکم در زمینههای اجتماعی و فرهنگی، زنان فرصتهای برای حضور و گام زدن داشتند، در حالی که پس از پیروزی مجاهدین در هشتم اردیبهشت ۱۳۷۱، دیگر همه دریچههای امید به روی زنان بسته شد و راهی که زنان برای دست یافتن به آزادی و حقوق انسانیشان آغاز کرده بودند، ناتمام به پایان رسید.