وقتی ریاض سلامه، رئیس بانک مرکزی لبنان به ما گفت مقادیر زیادی دلار در نظام پولی کشور وجود دارد، حس کردم جایی از کار درست نیست. هیچ کمبودی وجود ندارد. هیچ صرفه جویی لازم نیست. هنوز این اعلامیه را با امضای شخص او روی صفحه اول، حفظ کردهام.
هم قبل و هم بعد و هم در طول جنگهای داخلی سال های ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰، میتوانستید بهای همه چیز را با دلار بپردازید: صورتحساب رستوران، اجاره خانه، شبه نظامیان، اسلحه (در طول جنگ)، اتوموبیل، بلیط هواپیما و خرید هفتگی خانه. ارزش برابری پوند لبنان در گرماگرم درگیریها سقوط کرد، اما با پایان جنگ، به لطف رفیق حریری، نخست وزیر میلیاردر و سابق لبنان، در نرخ ۱۵۰۰ «لبز» در مقابل هر دلار تثبیت شد.
همه راضی بودند. میدانستید پول محلی با طرح شادی آفرین درختهای سرو، ویرانههای روم باستان، و مجسمههای فنیقیها با دلار قابل تعویض است. صورت ژنرال گرانت (یکی از روسای جمهور پیشین آمریکا) معادل بود با ۷۵.۰۰۰ لبز. حتی در خریدها ایندو را باهم ترکیب میکردیم.
تا هفته گذشته که به دستگاه خودپرداز محلهام رفتم، کارت عابرم را وارد دستگاه کردم و خواستار پرداخت مبلغ ۴۰۰ دلار شدم. هشدار معمول دستگاه در مورد کارمزد ۵ دلاری را دیدم، اما این بار صدای پیام خودپرداز با لهجه آمریکایی گفت:«معامله شما باطل شده است».
آن را با تقاضای ۲۰۰ دلار تکرار کردم و با همان مشکل روبرو شدم.
همیشه شیفته اصطلاحات بانکی بودهام. «معامله» برایم جذابیت خاصی داشته است. معامله، بدون تردید شامل خرید ملک، سهام یا مالک شدن یک شرکت عظیم میشود. اما در پایان ماجرای محنت بار سفر من به خودپرداز، خواستار ۴۰۰ هزار پوند لبنانی (۲۶۶ دلار) شدم که آن را به صورت تودهای از عکسهای ویرانههای بعلبک، شاهکارهای هنری موزهها، و تصاویر بانک مرکزی سلامه تحویل گرفتم. «معامله» من تکمیل شده بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به عبارت دیگر، دلار چندانی در سیستم وجود نداشت. و این جاست که داستان اقتصاد لبنان سیر نزولیاش را آغاز میکند.
بدون آن که بخواهم شما را در آمار و ارقام غرق کنم، دولت لبنان آنقدر در دوره پس از جنگ – و اغلب به کمک حکمران و استعمارگر سابق، فرانسه – وام گرفته است که اکنون باید ۸۰ درصد بودجه خود را به پرداخت بهره دیون ملیاش اختصاص دهد. فساد گسترده در طول دهها سال به معنی آن بوده که مبالغ عظیمی صرف تامین نیازهای اساسی ساختار اقتصادی لبنان شده که در یک کشور متعادل باید از طریق مالیاتهای معقول و صرفهجویی در هزینهها تامین میشد.
این برایم در هالهای از رمز و راز پیچیده شده است. برای مثال، از سال ۱۹۷۶ که در لبنان اقامت داشتهام، برقها همه روزه بدون استثناء، دستکم برای سه ساعت قطع بوده است. و من، مثل همه لبنانیها، این شرایط دیوانهوار را در اوایل ساعات بامداد یا غروب افتاب پذیرفتهام.
سه ساعت تمام بدون آسانسور، بدون چراغ برای خواندن، جنگ یا بی جنگ. هرچند دولت لبنان یک نیروگاه دریایی از ترکیه وارد کرده، اما هیچ چیز تغییر نکرده است. روز گذشته با دو بازرگان برجسته لبنانی نهار خوردم، اما حتی آنها هم نتوانستند توضیح دهند اقتصاد لبنان با کدام «مشکلات ساختاری» روبروست که برق من باید همه روزه به محض آن که وارد خانه میشوم، قطع شود.
بهترین حرف را از یک لبنانی «دل شاد»، فارغ التحصیل دانشکده سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد، سر صرف یک کیک شکلاتی شنیدم که کتاب تازهاش، «اداره بانک مرکزی در دوران بی ثباتی: لبنان و ایالات متحده »را به من داد. او در صفحه داخل جلد کتاب خطاب به من نوشت: «کتابی برای ارزیابی شما در زمان بحران پولی در لبنان. حتی قاچاقچیان لبنانی سود خود را در بانکهای لبنانی واریز نمیکنند. به لبنان خوش آمدی، رابرت».
البته جنبه جدی اینها همه این است که ارزش برابری پوند لبنان در حال سقوط است. دو هفته پیش، برای هر دلار ۱۶۰۰ ، و در حال حاضر بار دیگر در نرخ ۱۵۰۰ پوند معامله میشود.
بانک مرکزی ترتیبی داده که دلار لازم برای خرید نفت، دارو و گندم فراهم باشد، اما خرید سوخت با آن کاغذهای زیبایی که تصویر ستون های روم بر آن نقش بسته، ممکن نیست. البته، موارد لطمه آور – و خشونت بار – اعتصاب توسط شرکتهای صاحب تانکرهای نفت کش و گاراژ خنثی شده، بیمارستانها همچنان بیمار میپذیرند و مردم به خوردن نانهای خوشبو و نرمشان ادامه میدهند.
این همیشه موجب شگفتی من بوده که مردمی که برترین استعداد بازرگانی در خاورمیانه را دارند – یادتان باشد لبنانیها نوادگان فنیقیهای تاجرند – چنین قادر به نابود کردن اقتصاد خودشان هستند. باید شعر «تی اس الیوت» (شاعر اوایل قرن بیستم آمریکایی- بریتانیایی) موسوم به «مرگ با آب» را به یاد بیاوریم که در آن از خواننده دعوت میشود درباره انتقادهای شدیدی که از یک ملوان مرده «پلِباسِ فنیقی» میشود، فکر کنند.
البته، به عنوان گزارشگری همیشه ظنین، افکار دیگری هم دارم. آمریکا همچنان در صدد نابود کردن رژیم اسد در سوریه، و جمهوری اسلامی در ایران است. در هفتهای که گذشت، حزبالله لبنان بار دیگر متهم به قتل شد.
آیا اینها در پس جریان وحشتناک و پشت پرده اقتصاد لبنان است؟ آیا سوخت از راه لبنان و نیز نفتکش «بانیاس» ایران به سوریه منتقل میشود؟ همه میدانند پول میان دمشق و بیروت دست به دست میشود (هرچه باشد، بسیاری از سوریها لبنانی و لبنانیها سوری هستند).
این شیوهای برای گول زدن آمریکاییهای ساده دل نیست؛ این نتیجه مستقیم دوره استعمار پس از جنگ جهانی اول است که لبنان را از سوریه جدا کرد و هزاران خانواده را از هم گسست. و اینچنین است که تاریخ بار دیگر خاورمیانه بیچاره را تکه تکه میکند. و باعث میشود آن صدای اسفبار با لهجه آمریکایی به من بگوید: «معامله شما باطل شده است».
© The Independent