رابرت مکفارلین ۸۴ ساله شامگاه روز ۲۲ اردیبهشت در واشنگتن درگذشت. دلیل مرگ او بیماری مزمنی عنوان شد که سالها با آن درگیر بود. اما شاید اگر خانواده او در فوریه ۱۹۸۷ از اقدام به خودکشیاش مطلع نشده بودند او در روز ۱۰ فوریه آن سال تنها ساعاتی قبل از ادای توضیح در برابر کمیسیون تاور زندگیاش به پایان رسیده بود.
اینکه چگونه جمهوری اسلامی و نزاع درونی نیروهایش بر سر قدرت و جانشینی روحالله خمینی به خودکشی مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاستجمهوری رونالد ریگان منجر شد داستانی است که آن را باید در سه قاره آمریکا، اروپا و آسیا دنبال کرد.
از لبنان آغاز شد
در دهه ۶۰ و با افروخته شدن جنگ داخلی در لبنان و همچنین درگیری گروه تازه متولد شده حزبالله تحت حمایت جمهوری اسلامی با جنبش امل، مجموعهای از گروگانگیریها در این کشور اتفاق افتاد. این گروگانگیریها قریب به یک دهه لبنان را در مرکز توجه چندین کشور عمدتا غربی قرار داد. سازمان جهاد اسلامی لبنان، گروهی کوچک و منسجم در درون حزبالله لبنان به رهبری عماد مغنیه این ربودنها و گروگانگیریها را برنامهریزی و عملیاتی میکرد.
شهروندانی از آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس در میان این گروگانها بودند. بیشترین تعداد افراد ربوده شده ملیت آمریکایی داشتند. بیمیلی گروه گروگانگیر به مذاکره با نمایندگان کشورهای غربی، احتمال نیابتی بودن آن را برجسته میساخت. با توجه به نفوذ ایران در لبنان و تشکیل سازمان حزبالله، کشورهای غربی تلاش کردند تا از رهگذر مذاکرات محرمانه با مقامات ایرانی، اتباع کشورهای خود را آزاد کنند. دولت ریگان نیز از طریق مکفارلین و با پیشنهاد دادن سلاح، دری پشتی برای حل این موضوع باز کرد که البته با افشای آن توسط گروههای رقیب در درون نظام سیاسی ایران به بنبست رسید.
موضوع گروگانهای آمریکایی در لبنان چنان برای مقامهای سیاسی این کشور مهم بود که حتی جیمی کارتر رییسجمهور سابق آمریکا نیز نامهای محرمانه به روحالله خمینی نوشت. محتوای این نامه کوتاه، درخواست آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان بود. کارتر در این نامه، ابهام در مورد سرنوشت این گروگانها را یکی از موانع برای عادی شدن روابط دو کشور دانسته بود.
در اروپا ادامه یافت
اما در فروردین سال ۱۳۶۴، سه سال پیش از آنکه کارتر این نامه را به خمینی بنویسد، الیور نورث، عضو برجسته شورای امنیت ملی آمریکا در اروپا با نمایندگان دولت ایران جلساتی محرمانه را آغاز کرده بود.
منوچهر قربانیفر که کارش دلالی اسلحه برای کشورها بود، واسطه دیدار الیور نورث و هیات ۴ نفره با محسن کنگرلو، مشاور میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت جمهوری اسلامی بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خواستهها روشن بود: طرف آمریکایی آزادی گروگانها در لبنان را میخواست و طرف ایرانی تجهیزات نظامی برای مقابله با عراق در جنگ.
در مرکز درخواستهای ایران، دریافت تجهیزات دفاع ضدهوایی هاوک بود برای مقابله با نفوذ جنگندههای عراق به عمق خاک ایران و موشکهای ضد تانک تاو برای مقابله با لشکر تانکهای تی۷۲ عراق که به تازگی از شوروی به دستشان رسیده بود.
در مجموع این کانال محرمانه پنج محموله سلاح به دست مقامهای جمهوری اسلامی رساند. البته تا پایان جنگ یک محموله دیگر سلاح هم به ایران ارسال شد که مذاکره آن را برادرزاده اکبر هاشمی رفسنجانی در سفر محرمانهاش به واشنگتن پس از افشای کانال مذاکره اول انجام داده بود.
نکته مهم در این مذاکرات، حضور مقامهای امنیتی اسرائیل بود. حتی گفته شد که دستکم دو محموله سلاح تحویلی به ایران از انبارهای سلاح اسرائیل ارسال شده بود.
ایران با استفاده از همین تسلیحات آمریکایی در بهمن ۱۳۶۴ عملیات والفجر ۸ را انجام داد و مهمترین فتحش در خاک عراق یعنی تصرف فاو را انجام داد. با تصرف فاو، دسترسی عراق به خلیج فارس و صادرات نفت به عنوان شریان اقتصادی این کشور قطع شد. ایران در عملیات والفجر ۸ و با استفاده از همین محمولههای سلاح ۸۰ هواپیمای عراقی را از بین برد. این هواپیماها یا با موشکهای هاوک سرنگون شدند یا هواپیماهای اف ۱۴ای که قطعات یدکی و موشکهای آن در همین محمولههای سلاح کانال الیور نورث-کنگرلو بود.
در تهران هدیه ریگان را پاسدارهای فرودگاه خوردند
رابرت مکفارلین، مشاور امنیت ملی ریگان پس از برگزاری چند جلسه اولیه میان الیور نورث و کنگرلو به صورت رسمی به ماجرا وارد شد. چندین محموله سلاح به دست جمهوری اسلامی رسیده بود و حال وقت آن بود که روابط محرمانه به شکل گستردهتری توسعه یابد.
مکفارلین به همراه الیور نورث، هاوارد تیچر و امیرام نیر که مقام اسرائیلی حاضر در مذاکرات اروپا بود خرداد ۱۳۶۵با پاسپورت ایرلندی جعلی به ترکیه رفتند. یک روز در آنجا ماندند و با پروازی به تهران رسیدند. در تهران استقابل سردی از آنها شد. محسن کنگرلو که قرار بود به همراه مقام دیگری از جمهوری اسلامی به استقبال آنها بروند با چند ساعت تاخیر راهی پاویون شدند. کنگرلو بعدتر در مصاحبهای گفت که دلیل تاخیر آنها این بود که سفر در ماه رمضان انجام شده بود و آنها بعد از خوردن سحری خوابیده بودند و به همین دلیل با تاخیر به فرودگاه رسیدند.
در فرودگاه هیاتی که ریاست آن با مشاور امنیتی ملی ریگان بود در حلقه پاسداران، بلاتکلیف مانده بودند. پاسداران فرودگاه حتی کیکی که هدیه ریگان به مقامهای جمهوری اسلامی بود را در همین فاصله خوردند. البته به جر این کیک، یک کلت و یک انجیل هم در پاکت هدایا قرار داشت. انجیلی که تقدیمیه رونالد ریگان هم در صفحه اولش نوشته شده بود.
در مجموع مک فارلین چهار روز در تهران بود اما به ادعای جمهوری اسلامی، هیچ مقام عالیرتبهای با او دیدار نکرد. کنگرلو بعدتر در مصاحبهای گفته است که پس از آنکه مکفارلین و هیات همراهش به هتل استقلال رسیدند، کار مذاکرات از دست آنها خارج و به سپاه سپرده شد.
احمد وحیدی، وزیر کنونی کشور، فریدون وردی نژاد از سرداران سابق سپاه و حسن روحانی این مذاکرات را اداره کردند. دستاوردهای این سفر چندان درخشان نبود ولی در این حد هم ناگوار نبود که به قطع مذاکره در اروپا و تحویل سلاح منجر شود.
در روزنوشتهای هاشمی رفسنجانی در مورد همین مقطع به این مذاکرات مواردی ذکر شده است اما شاید ابعاد پنهان این سفر و رویدادهای پس از آن هنوز به واکاوی بیشتری دارد.
افشاگری الشراع، پروندهای پیچیده
در روز ۱۱ آبان ۱۳۶۵ و دو روز پیش از آنکه جمهوری اسلامی مراسم نمادین سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران را برگزار کند، روزنامه الشراع چاپ بیروت پرده از این سفر و مذاکرات برداشت. در تهران و آمریکا این مطلب به مثابه یک زلزله سیاسی تعبیر شد.
پیش از آن یک رویداد دیگر در نیکاراگوئه رخ داده بود که با همین ماجرا پیوند خورد. یک هواپیمای لجستیکی آمریکایی در خاک این کشور سقوط کرد و اسناد و شواهدی در مورد پشتیبانی دولت آمریکا از شورشیان مخالف دولت ساندینیستهای چپگرا به دست آمد.
انتشار خبر در روزنامه الشراع، پیوند غیرمستقیم ایران، آمریکا و نیکاراگوئه را افشا کرد. در آن زمان و با مصوبه کنگره آمریکا هم ایران در لیست تحریم تسلیحاتی قرار داشت و هم دولت آمریکا از مداخله در نیکاراگوئه به نفع طرفّهای مخالف دولت وقت این کشور منع شده بود.
دولت آمریکا پول سلاحهای تحویلی به ایران را برای تقویت شورشیان راستگرا در نیکاراگوئه استفاده کرده بود و به این دلیل معامله تسلیحاتی کانال محرمانه آمریکا و ایران این دو قانون آمریکا را زیر پا گذاشته بود آن هم به دست کسی که جایگاه مشاور امنیت ملی کاخ سفید را بر عهده دارد.
آمریکا، یک خودکشی و زندان
در آمریکا کمیسیونی زیر نظر سناتو تاور تشکیل شد تا به پرونده ایران-کنترا یا همین معامله محرمانه سه ضلعی رسیدگی کند. مک فارلین در مرکز توجه این کمیسیون قرار داشت.
روز ۱۰ فوریه ۱۹۸۷، قرار بود رابرت مکفارلین در برابر این کمیسیون حاضر شود و به سوالهای آنها پاسخ دهد. دو ساعت پیش از این جلسه، خانواده مک فارلین به اتاق او رفتند و با پیکر نیمهجانش مواجه شدند. مشاور سابق رونالد ریگان با خوردن بیش از ۲۰ قرص والیوم قصد پایان دادن به زندگیاش را داشت که البته ناکام ماند. او را به بیمارستان منتقل کردند و از مرگ رها شد. اما کمیسیون تاور به تحقیقاتش ادامه داد و نهایتا پس از انتشار نتیجه، مکفارلین به همراه ۵ عضو دیگر دولت ریگان به زندان و جریمه نقدی محکوم شدند.
جورج بوش پدر، رئیسجمهور وقت آمریکا نهایتا مکفارلین را عفو کرد ولی او برای همیشه به حاشیه سیاست در حزب جمهوریخواه رانده شد و نتوانست تا زمان مرگ، جایگاه سابقش را به دست آورد.
خامنهای و زندگی سیاسی مکفارلین
اما اگر در آمریکا این معامله تسلیحاتی به مرگ سیاسی مکفارلین منجر شد، در تهران، مجموعه رویدادهایی که یکی از مهمترینشان همین سفر مکفارلین بود سیاستمداری درجه دو به اسم علی خامنهای که پست تشریفاتی ریاستجمهوری را در آن زمان بر عهده داشت به مقام رهبری رساند.
محمدی ریشهری در شهریور سال ۱۳۶۵ یعنی چهار ماه پس از سفر مکفارلین، در مقام وزیر اطلاعات، پروندهای جنایی- سیاسی برای مهدی هاشمی، برادر داماد حسینعلی منتظری و از موسسان سپاه پاسداران و مسئول واحد نهضتهای آزادیبخش تدارک دید که نقش مهمی در تغییر فضای سیاسی ایران در دو سال آخر عمر خمینی داشت.
منتظری در سال ۱۳۶۴ به سمت قائممقام رهبری انتخاب شده بود و قاعدتا اگر خمینی به هر دلیلی میمرد او بلافاصله به رهبری میرسید. اتهامات مهدی هاشمی متعدد بود و نهایتا به دلیل اتهام قتل به اعدام محکوم شد ولی گوشهای از این پرونده به اتهام افشای سفر مک فارلین به تهران هم مربوط بود.
پرونده مهدی هاشمی سرآغاز پروژه حذف منتظری از قائممقامی رهبری و باز شدن راه برای رهبری علی خامنهای بود. ابراهیم یزدی، دومین وزیر خارجه جمهوری اسلامی پس از کریم سنجابی در مصاحبهای که دیماه سال ۱۳۹۵ با خبرگزاری فارس انجام داد گفت که او از منتظری شنیده است که افشای سفر مکفارلین توطئهای بود که مهدی هاشمی را در وسط آن قرار داده بودند. او در تحلیلش از این رویداد میگوید اخبار این سفر را کانالی که در تهران هدایت میشد به مهدی هاشمی رسانده بود با این تصور که او حتما آن را فاش خواهد کرد. مهدی هاشمی هم در اعترافاتش بخش دوم این رویداد را تایید میکند ولی ما در مورد آن کانالی که در تهران چنین برنامهای را تدارک دید اطلاع دقیقی نداریم.
به هر ترتیب با مرگ روحالله خمینی و حذف منتظری از قائممقامی، علی خامنهای به قدرت رسید. کسی که مسئولیت پرونده لبنان را از سال ۱۳۶۱ و با دستور خمینی بر عهده گرفت. کسی که تحت نظارتش حزبالله و جهاد اسلامی لبنان تشکیل شدند و برنامه گروگانگیریها و قتلهای سیاسی در لبنان با گشوده شدن پای او در پرونده لبنان شکل گسترده و متفاوتی یافت.
به این اعتبار در مرکز پرونده زندگی سیاسی رابرت مکفارلین گرچه بازیگران زیادی حضور دارند ولی شاید کمتر از نقش مستقیم و غیرمستقیم علی خامنهای برای به دست آوردن جایگاه رهبری و بازیهای سیاسی او و شرکایش سخن به میان آمده باشد.