حسین حقانی، سفیر سابق پاکستان در آمریکا و یکی از منتقدان سیاست هندمحور این کشور در قبال افغانستان، در مقاله تازهای که روز دوشنبه، ۲۳ مه، در روزنامه فارن پالیسی منتشر شد، تبعات پیروزی طالبان در افغانستان برای پاکستان را بررسی کرد. به اعتقاد حقانی در این مقاله، بر خلاف توقع پاکستان که در صورت پیروزی طالبان در افغانستان، نفوذ هند در این کشور خاتمه مییابد و پاکستان به آرامش میرسد، حالا وضعیت برعکس است و پاکستان ناامنتر از قبل، با چالشهای مختلفی درگیر است.
موفقیت طالبان در افغانستان جایگاه تحریک طالبان پاکستانی را نیز تقویت کرد. این گروه که با دولت پاکستان مخالف است، فکر میکند همانطور که طالبان در افغانستان پیروز شد، پیروزی آنان در پاکستان نیز محتمل است.
این گروه از زمان پیروزی طالبان در افغانستان، ۱۲۴ حمله به مواضع نیروهای امنیتی پاکستان سازمان داد. افزایش حملات طالبان پاکستانی به نیروهای امنیتی این کشور صدای دولت پاکستان را درآورد و پاکستان به تلافی این حملات، مناطقی از افغانستان را که گمان میرفت پایگاه طالبان پاکستانی باشد، بمباران کرد.
این مسئله اعتراض شدید امارت طالبان را در پی داشت و نیروهای مرزی طالبان حصارکشی پاکستان در امتداد خط مرزی دیورند را مختل کردند تا حدی که در برخی مناطق، این حصارها کاملا از بین رفت؛ به این ترتیب، تنشها بهحدی بالا گرفت که پاکستان ناگزیر شد رئیس سازمان استخبارات این کشور را برای حل مشکل به افغانستان گسیل کند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این تنها زخمهایی نبود که پس از بازگشت طالبان به قدرت به پاکستان زده شد. تلاشهای شدید اسلامآباد برای به رسمیت شناختن بینالمللی و ارسال کمکهای اقتصادی به رژیم طالبان هم چندان موفق نبود و جامعه بینالملل به صراحت اعلام کرد که برای بهرسمیت شناختن طالبان عجله نخواهد کرد؛ مگر اینکه آنها رفتار خود را تغییر دهند.
از سوی دیگر، طالبان هم از مواضع تند خود در مورد موضوعهایی مانند حقوق زنان و اجازه ورود دختران به مدرسه دست برنداشت و این باعث شد که اصرار پاکستان بر تغییر کردن طالبان نادرست به نظر برسد. اینک افغانستان تحت کنترل طالبان منفور است و دولت جدید پاکستان با این چشمانداز مواجه است که باید در کابل، از متحدی دردسرساز و مردمان گرسنه آن در همسایگی خود، حمایت کند. آنهم درست در زمانی که پاکستان خود با هزار و یک مشکل بزرگ اقتصادی دست به گریبان است. در یک کلام، پاکستان سالها تلاش و کمک کرد تا طالبان بالاخره در افغانستان به قدرت برسد اما به قدرت طالبان رسیدن هیچ کمکی به پاکستان نکرد.
به باور حسین حقانی، حمایت پاکستان از طالبان بیشتر ریشههای ایدئولوژیک دارد تا اینکه سیاستی مستقل و منشعب از راهبرد جهانی این کشور باشد. در ۲۰ سال گذشته، مقامهای استخباراتی پاکستان حتی سیاستمداران آمریکایی را نیز با این استدلال که رابطه دولت پاکستان با طالبان برای زمانی که آمریکا از افغانستان خارج شود، مهم است، فریب دادند. آمریکا نیز تمامی اعتراضهای سیاستمداران افغان را در مورد اینکه حمایت پاکستان از طالبان ریشههای ایدئولوژیک دارد یا نادیده گرفت یا زیاد به آن توجه نکرد.
آمریکاییها فکر میکردند که میتوانند پاکستانیها را قانع کنند که باورشان در مورد ایجاد یک جبهه متحد و ضدپاکستان میان افغانستان و هند، توهمی بیش نیست؛ اما پاکستان با همین رویکرد، به مدت ۲۰ سال بیش از ۴۰ کشور جهان را در افغانستان با چالش روبهرو کرد.
برای پاکستان هیچ چیزی مهمتر از این نیست و نبود که مرزهای غربی خود را امن نگه دارد تا بتواند در رقابت با هند، از این سمت نگران نباشد؛ اما حالا تمامی نیروهایی که پاکستان فکر میکرد به عنوان ابزاردست هند بر ضدپاکستان استفاده میشوند، در حال تقویت شدناند.
بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان وضعیت تحریک طالبان پاکستانی را بهتر کرد. طالبان به هیچ صورت حاضر نیست حتی به قیمت رابطه نزدیک با دولت پاکستان، تحریک طالبان پاکستانی را که بخشی از پیکره خود است، تنها بگذارد.
برای طالبان افغانستان حالا همراهی و حمایت دولت پاکستان زیاد هم مهم نیست. آنان در داخل پاکستان متحدان قدرتمند و بزرگی دارند. روحانیون مذهبی و احزاب اسلامگرا اینک متحد قدرتمند طالباناند. شبکه حقانی هم شاید رابطه نزدیک خود با استخبارات پاکستان را هنوز حفظ کرده باشد اما در کل، طالبان دوست ندارد برای همیشه نیروی نیابتی پاکستان بماند.
این خشونتها امید پاکستانیها را برای اینکه حکومت طالبان در افغانستان یک مرز غربی امن ایجاد کند، از بین برده است. در ایالت بلوچستان در جنوب غربی پاکستان که با افغانستان هممرز است، شورشیان ناسیونالیست و سکولار بلوچ نیز به جای اینکه به دست طالبان ریشهکن شوند، جایگاه خود را به دست آوردهاند. پاکستان سالها دولت جمهوری افغانستان (و حامیان هندی آن) را به دلیل کمک به جداییطلبان بلوچ، از جمله اجازه دادن به آنها برای پناه گرفتن در افغانستان، سرزنش میکرد؛ اما از زمان سقوط آن دولت و از بین رفتن نفوذ هند در افغانستان، به نظر میرسد که گروههای بلوچ نه تنها قدرت یافتهاند که برخی از مرگبارترین حملات خود علیه منافع پاکستان را انجام داده و حتی پروژههای زیربنایی چین، متحد نزدیک پاکستان، را هدف گرفتهاند.
حالا در چنین وضعیتی که پاکستان هم با چالشهای سنگین سیاسی-امنیتی و اقتصادی روبهرو است، نیاز اساسی برای دولت تازهتاسیس این کشور بهتر کردن رابطه با آمریکا است. عمران خان در زمان نخستوزیری خود، تمام پلهای پشت سر با آمریکا را ویران کرد.
با این حال، تجدید رابطه با آمریکا برای پاکستان هزینهبردار است. این کشور باید سیاستهای خود را در قبال افغانستان تغییر بدهد، از حمایت بیچونوچرا از طالبان دست بکشد و با فشار بر طالبان، آنان را وادار کند رویکردهای افراطی خود بهخصوص در قبال مسائل حقوق بشری افغانها را تغییر دهند؛ اما ژنرالهای پاکستانی در ارتش و سازمان استخبارات پاکستان زیاد هم با این سیاست موافق نیستند؛ زیرا نمیخواهند در بحبوحه رقابت سنگین با هند، یک متحد راهبردی خود را از دست بدهند.
پاکستان بهخوبی میداند که طالبان حاضر نیست از دیدگاههای افراطی خود دست بکشد و فشار بیشتر باعث میشود رابطه طالبان با پاکستان سردتر شود. برای گروه طالبان، نه خواست جامعه جهانی چندان مهم است و نه در پی ارتقای روابط با همسایههای خود است. در میان مقامهای این گروه، به تعداد انگشتهای یک دست هم نمیتوان افرادی را پیدا کرد که از به رسمیت شناخته نشدن در جهان نگران باشند. آنان بهخوبی دریافتهاند که این کشور بههمریخته بهراحتی میتواند دردسر بزرگی برای همه جهان باشد و آنان مجبورند با طالبان تعامل کنند.
تشدید جنگ هم در افغانستان برای طالبان نگرانکننده نیست؛ زیرا این گروه تنها در میان شعلههای جنگ است که میبالد. به نظر میرسد پاکستان در حال حاضر میان دو سنگ آسیاب گیر افتاده است؛ امارت طالبان مانند گذشته از پاکستان حرفشنوی ندارد و تلاش دولت پاکستان برای تغییر رویکرد طالبان هم تاثیری نداشته است.
این مسئله باعث شد تا پاکستان به دلیل حمایت از طالبان در سطح جهان منزوی شود؛ اما نزدیکی با جهان، پاکستان را وادار میکند تا به طالبان بیشتر فشار بیاورد. در چنین وضعیتی، پاکستان متحد راهبردی خود در افغانستان را از دست میدهد و پاکستان که در افغانستان باد کاشته بود، حالا باید طوفان درو کند.