سرنوشت شمیمه بیگم، دختری که در ۱۵ سالگی به داعش پیوست تا به گفته خودش در آنجا خودش را بیابد و در دولت دلخواه اسلامیاش تشکیل خانواده دهد، به اندازه کافی دلخراش است. او سه طفلش را به دلیل بیماری و عدم دسترسی به پزشک در سوریه از دست داد، و اکنون نیز به دلیل پیوستن به این گروه قساوتپیشه اسلامگرا قادر به بازگشت به بریتانیا نیست، و به عنوان فردی فاقد تابعیت، تا آیندهای نامعلومدر اردوگاه پناهندگان در سوریه باقی خواهد ماند. او با این که قساوتها و ایدیولوژی داعش را محکوم نمیکند، از بریتانیا میخواهد که به وی «شانس دوباره» بدهد. اما دولت بریتانیا شهروندی وی را سلب کرده است. این موضوع، بحثهای زیادی را در این کشور برانگیخته است. یک شهروند بریتانیا به نام جودیت دانیل، نامهای به روزنامه گاردین فرستاد و در آن، خطاب به جاوید ساجد، وزیر وقت کشور، نوشت که برخورد دولت بریتانیا با شمیمه و نوازدش «بازتاب دهنده دلسوزی و حس اخلاقی ما نیست... او با مرگ سه فرزندش بهای اشتباه بس بزرگش را پرداخته است و بیشتر از این نمیشود یک انسان را مجازات کرد».
آیا بهراستی میشود زنان داعش را بخشید و دوباره آنان را در جامعه پذیرفت؟ این، پرسشی به غایت دشوار است. آزاده معاونی در کتاب اخیر خود تلاش دارد که با یک نگاه انسانی، به انگیزهها، دلایل و سرنوشت برخی از زنان داعش نگاهی بیندازد، سرنوشتشان را از نگاه خودشان روایت کند، و از دید هیولاساز و گاه نژادپرستانهای که بهویژه بر برخی از رسانههای بریتانیایی حاکم است، فاصله بگیرد. به همین خاطر، از مخاطبان خود میخواهد که به تجربه این زنان با نگاهی «ظریفتر و توام دلسوزی» نگاه کنند. یکی از دلایلی که او مطرح میکند، این است که دستکم در قضیه شمیمه بیگم، خانواده، جامعه مسلمانان شرق لندن، و پلیس مقصرند. شمیمه اعتراف میکند که از سوی مبلغان داعش «شستوشوی مغزی» شده بوده است. آزاده معاونی هم در این کتاب خود نشان میدهد که زنان و مردان جوان مسلمان اروپایی و خاورمیانهای به خاطر جنایات رژیم بشاراسد در سوریه، وضعیت فلسطین، اشغال عراق و افغانستان توسط ایالات متحده و...، به سوی داعش گرایش یافتهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آزاده معاونی در شرح خوداز سرنوشت ۱۳ زن داعشی، به شرایط فردی و اجتماعی آنان توجه میکند. به گفته او، آنچه در روایت رسانهها از زنان داعشی غایب است، این نکته است که «چگونه یک زن عادی در خاورمیانه به سوی جنگجویی به عنوان آخرین حربه کشیده میشود؛ آن هم پس از آن که سایر گزینههای صلحآمیز و مدنی را آزمایش کرد تا راهی برای بیرون رفت از فقر، بیثباتی، بیقانونی، تبعیض، فساد و سرکوب دولتی پیدا کند.» از نظر او، نمیشود وضعیت اجتماعی این زنان، دولتهاشان، و روابط آن دولتها با نظم جهانی و بازار را که «هنوزهم تحت تسلط ایالات متحده است»، از هم جدا کرد.
خانم معاونی در مصاحبهای با رادیو ان.پی.آر گفت که «برخی از این زنان هنوز هم به داعش وفادار و معتقدند، اما نباید تمام این زنان را یکسان دانست.» این اعتقاد وی، در داستان ۱۳ زن داعشی در کتابش منعکس است. نور، دختر نوجوان تونسی، از دست دولت و سرکوب پلیس سکولار، به ستوه آمده بود و با پیوستن به یک گروه سلفی، اعتراض خود را علیه آن سرکوب نشان داد. اِما، دختر جوانی از یک خانواده فروپاشیده آلمانی، مجذوب فضای گرم و صمیمی یک خانواده سنتی تُرک در آن کشور شد و به اسلام روی آورد؛ اسلامی که از روی تبلیغات مبلغان داعش شناخته بود. لینا، در گریز از پدر و نامادری بیتفاوت و شوهری آزارگر، آرامش و معنای زندگی خود را در دینخویی و اتوپیای مورد ادعای داعش یافت.
اگرچه معاونی نیز مانند بسیاری از لیبرالها و چپهای غربی، روی شرایط اجتماعی و خانوادگی، و سیاستهای غرب در خاورمیانه به عنوان عوامل اصلی رادیکال شدن جوانان مسلمان تاکید میکند، اما در عین حال، شرح میدهد که چگونه گروههای تندرو سلفی این دختران جوان را به سوی داعش کشاندند. با این حال، نویسنده کتاب نهایتاً تصمیم میگیرد که نقش دین و برداشتهای افراطگرایانه از آن را در پیوستن جوانان مسلمان اروپایی و خاورمیانهای به داعش، برجسته نکند. البته، در حالی که مسلمانان در غرب زیر ضرب انتقادات پیوسته سیاستمداران و رسانههای محافظهکار به خاطر نقش دین اسلام در رادیکالسازی جوانان اروپایی مسلمان قرار دارند، این رویکرد وی قابل درک است. اما همان طور که این کتاب نشان میدهد، زنان داعشی پیش از هر چیز، به دلایل دینی به این گروه گرایش یافتند، و سپس، به لحاظ سیاسی از غرب (به دلیل رفتار دولتهای آن در خاورمیانه) نفرت کردند، و رفتار خشونتبار تروریستی علیه مردم عادی را موجه دانستند.
سرگذشت غمبار زنان داعشی در این کتاب، نشان میدهد که چگونه آرمانشهرهای ایدیولوژیک اسلامی به ویرانشهرهای جنایتبار مبدل میشوند. زمانی که نور، یکی از زنان داعشی، از سوریه به تونس برمیگردد، از رفتن به مسجد خودداری میورزد و دیگر به جمع زنان سلفی در شهر خود نمیرود. آزاده معاونی از وی میپرسد که برداشتش از زندگی در درون دولت اسلامی داعش چیست؟ وی در پاسخ میگوید: «یک زندگی دروغین.» اما نهایتاً نور حمله تروریستی سال ۲۰۱۵ در پاریس را نیز همچنان موجه میداند: «آنها[غربیها] قاعده بازی را مراعات نمیکنند و مردم[عادی] ما را میکشند. چرا ما باید غیر از این عمل کنیم؟»
آیا با این اوصاف، میتوان توقع داشت که مردم بریتانیا زنانی همانند شمیمه بیگم را که از گذشته خود و گروههای تروریستی اسلامگرایی چون داعش و القاعده انتقاد و ابراز پشیمانی نمیکنند، دوباره در میان خود بپذیرند؟ خانم معاونی میگوید: «بسیاری از آنان شدیداً آسیب دیدهاند. اگر به آنها به عنوان شهروندانی که جرمی مرتکب شدهاند و مورد مواخذه قرار میگیرند، شانس داده شود، احتمال افراطی شدن[مجدد] آنان کاهش مییابد».
مشخصات کتاب:
مهمانخانه بیوههای جوان: در میان زنان داعش، آزاده معاونی، ۳۳۸ ص، رندومهاوس، ۲۰۱۹.