مشخصات کتاب:
محمد عبدی/پنج زن/ نشر مهری: لندن/۹۰ صفحه/۲۰۲۰
«پنج زن» داستان پنج زن ویرانشده است که به روایت نویسنده، سرگذشتشان فلاشبکهای سیال تروما، استیصال و فروپاشی زندگیهای شکستخورده است. برخی منتقدان این نگاه عبدی را تمثیلی از وضعیت نمادین زن ایرانی در جمهوری اسلامی توصیف کردهاند اما به نظر من، او در این کتاب تصمیم داشته است روی بعد تراژیک شخصیت زنان داستان تمرکز کند که همگی قربانیان رویدادهای اسفبار زندگی شخصی خود مانند خیانت و تجاوزند.
«پنج زن» داستان زندگی مادری پیر و فلج در آسایشگاه و خواهرانی پراکنده در چهارگوشه جهان است که در قالب قصهای یکدست روایت نمیشود. این پنج زن پنج سرنوشت و پنج قصه متفاوت دارند که خواننده به شکل روایت سیال ذهن با آن آشنا میشود و باید این زندگیهای فروپاشیده و پر از وقایع دردناک را کنار هم بچیند و راز آن را پیدا کند که به قول نویسنده، «همهچیز از اشتباه پدر شروع شد.»
با این اوصاف، خواندن کتاب عبدی بههیچوجه تجربه خوشایندی نیست؛ بهخصوص که با بیان بیرحم و تحریکآمیزش ما را با شکلی برهنه و روتوشنشده از استیصال، شکست و ترومای شخصیتهای قصه روبهرو میکند. این باعث میشود که شخصیتهای داستان تکبعدی شوند و نتوان بهراحتی با آنها ارتباط برقرار کرد. نویسنده اصرار دارد که ثریا، نسیم، مهتاب، فرنگیس و مادرشان را به روایت او ببینیم و بشناسیم.
با دیکته نویسنده، روایت قصه ما را برای درک شخصیتهای داستان بهسوی دوگانههایی کلیشهای و بحثبرانگیز میکشد. تروما و استیصال شخصیتهای زن محصول خیانت و تجاوز است که فیگور مرد- یک پدر خیانتکار و دو مرد سیاه متجاوز- در آن نقش اصلی را بازی میکند.
ظاهرا برای درک هولناکی تجاوز به نسیم، دو «مرد سیاه» انتخاب شدهاند اما با توجه به بحثهای گسترده درباره کلیشهها و سوگیریهای نژادگرایانه در ادبیات، به نظر نمیآید که انتخاب کاراکتر سیاهپوست و ارتباط آن با تجاوز و موادفروشی انتخاب هوشمندانه نویسنده باشد و سوءتفاهمهای زیادی را برمیانگیزد.
نکته چشمگیر کتاب بیان بیپروا، تحریکآمیز و سرکش «پنج زن» است که از دستورالعملهای اخلاقی جاافتاده در داستاننویسی فارسی فاصله میگیرد. این دستورالعمل حاصل سانسور، اخلاقیات سنتی و محافظهکاری اجتماعیاند که گذر از آن در جمهوری اسلامی ممکن نیست؛ اما دستکم ادبیات مهاجرت امکان درهم شکستن آن را دارد.
محمد عبدی با بیان برهنه مسائل جنسی و زیر سوال بردن اخلاق عمومی و مسلط، به تابوهای زبانی و اخلاقی تاخته و برای این کار هم زبانی تحریکآمیز با صراحتی توام با تمسخر و تنفر را انتخاب کرده است.
در جایی از داستان، کودکان از پشت در اتاق پدر و مادر خود به صداها و نالههای آنها در جریان عشقبازی گوش میدهند اما مادر پس از آگاهی از این کارشان، بی تفاوت از کنار آن میگذرد و به آن اهمیتی نمیدهد. در جای دیگر، ثریا مرگ مادر پیر، فلج و لالش در آسایشگاه را آرزو میکند که ظاهرا از شخصیتهای مستاصل، بسیار آسیبدیده و افسرده بعید نیست.
محمد عبدی در «پنج زن» بهخوبی نشان میدهد که تجاوز جنسی چقدر میتواند یک زن را در هم بشکند و به او صدمات عمیق روحی بزند. نسیم قادر نیست کسی را دوست بدارد و بهخصوص با مردان رابطه جنسی داشته باشد و همیشه حتی در حالت سرخوشی در یک باشگاه رقص، کابوس تجاوز میبیند.
شاید برای درک حالوهوای نسیم داستان که بارها در ایران و اروپا هدف تجاوز و آزار جنسی مردها قرار گرفته است، خواندن این قطعه تکاندهنده از کتاب پنج زن لازم باشد. در این بخش او که هنگامی که در یک باشگاه شبانه میرقصد و غرق لذت تماشای بدنهای زیبای زنانه و نشئه قرصها است، با یک بوسه، ترومای تجاوز و آزار در ذهنش زنده میشود: «چیزی نمیدیدم. سایههایی جلو میآمدند و میرفتند و همه فقط میخواستند با من بخوابند. همه دورم ایستادهاند و همه لخت آلتشان را دستشان گرفتهاند؛ منتظر من. داد زدم: مریم کمک! مریم بغلم کرد و شروع کرد به لب گرفتن از من. دستش را برد به سینههایم، ناگهان رنگ پوستش تغییر کرد؛ شد یکی از آن دو سیاهی که به من تجاوز کردند.»