در روزهایی که خیزش عمومی مردم روبه گسترش است، سخنگفتن از هشتادسالگی تولد یک مورخ و تحلیلگر نامدار تاریخ معاصر میتواند اذهان را بهسمت خواندن آثارش سوق دهد که در چهار دهه اخیر در زمره مهمترین کتابهای تحلیلی در حوزه تاریخ معاصر بهشمار میرفتند. کتاب «اقتصاد سیاسی؛ از مشروطه تا پایان سلسله پهلوی» او که اوایل دهه هفتاد منتشر شد و تاکنون بیشاز ۲۰بار تجدید چاپ شده است، جدای از آنکه اثری کلاسیک و دانشگاهی است، بهنوعی اثری گفتمانساز است که منشاء و محرک بسیاری از مباحث در اقتصاد سیاسی ایران در همین سالهای اخیر شده و میشود. همچنانکه نظریه او در تحلیل اتفاقات تاریخ معاصر ایران، ازجمله مشروطیت، ۲۸ مرداد و انقلاب ۵۷، و حتی حوادث سالهای ۷۸ و ۸۸ و خیزشهای ۹۶ و ۹۸ نیز در در آنچه که او با عنوان «هرجومرج- نظم» یا کلنگیبودن جامعهایران، عنوان کرده، تا اندازهای همنوا و سازگار است.
محمدعلیهمایون کاتوزیان (متولد ۲۶ آبان ۱۳۲۱)، استاد نامدار و شناختهشده دانشگاه آکسفورد، جدای از کتابهای تاریخی و ادبی (در تحلیل زندگی صادق هدایت و نیز گفتارهایی درباره سعدی و…)، کتاب کمحجمی را منتشر کرده که مشتملبر خاطرات او از برخی برهههای مهم زندگی حرفهای و شخصیاش است. این کتاب با عنوان «برگهایی از خاطرات من» حاوی همه خاطرات او نیست، اما لحن گرم و صمیمی یادداشتها و نکاتی که در این کتاب آورده است، از تجربههای زیسته او خبر میدهد و آن را به اثری قابل ارجاع در تحلیل زندگی کاری و شخصی او تبدیل کرده است.
چگونه از پزشکی به علوم انسانی رفتم
کاتوزیان در مقدمه کتاب عنوان میکند که آن «یادداشتهایی است که بخشی از آنها در وبلاگ و بخشی دیگر در مطبوعات و بخشی دیگر برای اولینبار منتشر میشوند.» (ص-۹) اما توضیح داده است بهرغم آنکه برخی یادداشتها جنبه خصوصی هم ندارند، به دلایل گوناگون فعلا حذف شدهاند و شعری از پروین اعتصامی را برای محکمکردن استدلال خود به انتهای نوشته افزوده است: «بیند این منزل و عبرت گیرد/ هرکه را چشم حقیقتبین است»(ص-۹)
کتاب «برگهایی از خاطرات من» شامل ۲۸ یادداشت کوتاه و بلند از خاطرات آقای کاتوزیان با اهل سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع است که نظمی تقریبا تاریخی دارد و مخاطب از نخستین یادداشت او که شرح حضورش در دوران دانشآموزی در مدرسه البرز است، تا یادداشت «لندن؛دیروز،امروز،فردا» که آخرین یادداشت اوست، را میتواند از همین منظر تاریخ مرور کند. البته مجموعهای از خاطرات جستهگریختهاش با عنوان «چگونه کارم از پزشکی به علوم انسانی کشید» در بخش انتهایی کتاب و در ۳۳ صفحه مجزا آمده است که بهرغم تکرار برخی از اطلاعات آن در مقالاتی دیگر، حاوی اطلاعاتی تازه هم هست که خواندن آن خالی از لطف نیست.
محمدعلی نوجوان ۱۷ساله صاحب نبوغی ویژه بود و عاشق ادبیات؛ بهنحوی که زینالعابدین موتمن که چهره ادبی شاخصی در آن سالها و همزمان معلم دبیرستان البرز بود، به او بهدلیل فعالیتهای ادبیاش نمره ۲۰ داد. «در آن زمان نمره۲۰دادن برای فارسی، دستکم در البرز، سابقهنداشت»(ص-۳۰) و او با نامنویسی یکی دیگر همکلاسیهایش و بهرغم میل باطنی و به اصرار همه کلاس، به مسابقات ادبی تلویزیون رفت. درحالیکه استاندارد آن رقابتها سطح لیسانس بود، دانشآموز کلاس ششم طبیعی دبیرستان با اطلاعات عمومی حیرتانگیز توانست برنده آن مسابقه شود و کار به جایی رسید که آدمی سختگیر چون دکتر مجتهدی (مدیر مدرسه البرز) او را به دفتر خواست و ضمن تقدیر و تشویقش، نامهای ویژه هم نوشت که در کلاس هم خوانده شد. این نامه بهقدری مهم بود که یکی از بچههای کلاس از او خواست: «قاب کن، بزن به دیوار»(ص-۳۶).
در چنین شرایطی، جوان ۱۷ سالهای که در کنکور پزشکی دو دانشگاه شاخص کشور (شیراز و تهران)قبول شده بود، بهیکباره تصمیم گرفت راهی دیگر را برای ادامه زندگی انتخاب کند. خانواده به تردیدهای او پی برده بودند و ازسویی، نمیخواستند او در دانشگاههای داخل رشته تاریخ یا اقتصاد بخواند، چراکه در آن سالها چندان اعتباری نداشتند.«بالاخره یک روز پدر و مادرم گفتند اگر خواسته باشی، تو را به فرنگ میفرستیم که رشته مطلوبت را دنبال کنی. انگار دنیا را به من داده بودند… خودم انگلستان را انتخاب کردم.»(ص-۱۸۴)
تبریک کارل پوپر برای کتاب ایدئولوژی و روش در اقتصاد
۳۳ صفحه انتهایی خاطرات از آن جهت مهم است که تصویری صمیمی با اطلاعاتی منحصربهفرد از پشت صحنه مطالعات علمی او و نیز آثار و کتابها و مقالاتش بهدست و نشان میدهد خطرپذیری او در تغییر رشته تا چه اندازه آگاهانه بوده است. برای نمونه، وقتی کتاب «ایدئولوژی و روش در اقتصاد» در اروپا منتشر شد، «خشم بسیاری از اقتصاددانان را برانگیخت، چون ثابت کرده بودم که امپراتور برهنه است، اما حتی در یک مجله علمی اقتصاد، نتوانستند نظریاتم را رد کنند…. از همه دلپذیرتر، تبریک پوپر(کارلریموند) بود که آن را کتابی بسیار خوب و ارژینال خواند».(ص-۱۸۹)
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
کاتوزیان در این خاطرات نشان میدهد که گرایشهای ناسیونالیستی و مدتی هم با جلال آلاحمد و از آن مهمتر، خلیل ملکی (رهبر جریان نیروی سوم) حشرونشر داشت و بهدلیل همین ارتباطات با نیروهای ملی، چند سالی پرهیز داشت که به ایران بیاید، چراکه «سازمان امنیت از جهت ارادتی که به من دارد، بیهیچ دلیلی نام مرا وارد پرونده پرویز نیکخواه (فعال سیاسی چپ و یکی از رهبران اصلی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی) کرده است».(ص-۷۷) تا آنکه خداداد فرمانفرمائیان که برای سالهایی مدیریت بانک مرکزی را عهدهدار بود، وساطت کرد تا او پساز ۹ سال و تنها برای یکبار به ایران بیاید.
اما این نزاع با سازمان امنیت سبب نمیشد که او داوری علمی خود را درباره شخصیتهای تاریخ معاصر کنار بگذارد، چنانکه خود از برگزاری سمیناری در سال تحصیلی ۵۵-۱۳۵۴ در کالج سنتآنتونی دانشگاه آکسفورد خبر میدهند و مینویسد: «یک سمینار اساتید در موضوع روندهای ناسیونالیستی در ایران، ۱۳۰۵-۱۲۹۹، در مرکز خاورمیانه ارائه کردم. جالب است که یک دانشجوی ایرانی دکتری پس از سمینار گفته بود که اگر کاتوزیان را نمیشناختیم، فکر میکردیم مامور سازمان امنیت است، لابد بهخاطر اینکه نگفتم رضاخان جاسوس انگلیس بود».(ص-۱۹۲)
نکته جالب توجه، آتشگرفتن کتابخانهاش بود که نتیجهاش آتشگرفتن همه کتابخانه، ازجمله پژوهش بسیار ارزشمندش «درباره مشروطه و افول قاجار و برآمدن رضاخان» (ص-۱۹۸) بود. «کتابهایی که در طول ۳۵ سال در تمام رشتههای مورد علاقهام جمع کرده و در صفحات سفید اول هریک فهرستی از مطالب مهم آن با ذکر صفحه نوشته بودم، دود شد و به هوا رفت. همچنین همه پروندههای پژوهشهایم؛ اسناد و مدارک نایاب و کمیاب؛ همه چاپهای اول کتابهای هدایت که جمالزاده به من هدیه داده بود؛ خیلی از شعرها ومکاتباتم؛ عکسهای تاریخی؛ کامپیوتر و هرچه در آن بود، و خاصه شش فصلی از کتاب دولت و جامعه که در آن نوشته بودم».(ص-۲۰۱) یک سال بعد البته او کتابخانهاش را تجهیز کرد و به نگارش مجدد همان کتاب دست یازید که در نهایت به نام کتاب جامعه و دولت ازسوی نشر مرکز در ایران منتشر شد.
توصیفهای باجزئیات و دقیق از افزاد
از ویژگیهای مهم کتاب خاطرات توصیفهایی است که از افراد بهدست میدهد. توصیفهایی با دقت و جزئیات بالا. توصیف او از زینالعابدین موتمن نمونهای از اینهاست: «او انسانی فاضل و جدی بود؛ بیآنکه آزاردهنده باشد، خوش صحبت بود. او دانش نظری خود را با تجربه آموزش و تدریس در مدرسه میآمیخت تا بتواند دستکم به بیعلاقهترین دانشآموز هم چیزی بیاموزد. ناسیونالیست بود، اما عربستیز، ترکستیز و دینستیز نبود و نگرشی عمیقا مثبت به زندگی داشت و حقیقتا به نظر دیگران، ازجمله شاگردانش، احترام میگذاشت».(ص-۲۷)
همین توصیف دقیق را درباره حسین شهیدی نیز بیان کرده است: «پس از سی و چند سال آشنایی و دوستی و نشستوبرخاست و حشرونشر و بحث و گفتوگو و همکاری و مسافرت با حسین، هیچ نقطه ضعفی در او ندیدم: جدی، مودب، فروتن، در عین تنگدستی سخاوتمند، دانشور، دست بهخیر، خوشبرخورد ولی اصولی- هر چه بیشتر بگویم، کم گفتهام.»(ص-۱۶۸)
جا دارد از خاطراتش در همکاری با بیبیسی هم یاد کنیم که از ابتدای ورود به لندن و از طریق دکتر حمید عنایت پایش به بیبیسی باز شد که تا همکاری پارهوقت به طول انجامید، اما درنهایت نپذیرفت که بهصورت تماموقت کار کند و بهجای خودش لطفعلی خنجی را معرفی کرد که بعدها یکی از نامآوران رادیوی بیبیسی شد.(صص-۱۷۲ تا ۱۷۷)
روایت او درباره اخذ مدرک مهدی هاشمی(رفسنجانی) از آکسفورد نیز ازجمله مسائلی است که پرتوی بر این ماجرا میافکند. او در این یادداشت ۵صفحهای خود مینویسد: «اگر جزئیات این ماجرا را بنویسم، خیلی بیشتر از این میشد.» (ص-۱۰۰) او شرح میدهد که چگونه پس از وقایع سال ۸۸ و تقاضای مهدی هاشمی برای آمدن به آکسفورد و تقاضایش برای پژوهش جریانی بر این گمان بود که رابط این ماجرا آقای کاتوزیان است که در این خاطره نشان داده میشود اصولا او در این ماجرا نقشی نداشته است و استادی انگلیسی با تقاضای او موافقت کرد و ضمن آنکه مهدی هاشمی نیز مدتی بعد به ایران برگشت و به ده سال زندان محکوم شد.
مخاطبی که این خاطرات را میخواند، بیتردید در انتظار آن بخشی از خاطرات است که حذف شدهاند و از آن مهمتر، کتاب خاطراتی مفصلتر و منسجمتر از مورخی که تحولات ایران را به دقت و ظرافت رصد کرده و برخی از آنها را در کتابهای تحلیلی خود انعکاس داده است.
برگهایی از خاطرات من/ مولف: محمدعلیهمایون کاتوزیان/ ناشر: نشر مرکز، ۱۳۹۹/ قیمت:۵۷۵۰۰ تومان/ ۲۳۲ صفحه بههمراه عکس