از نظر تحلیلگران علوم سیاسی که نظامهای سیاسی را مطالعه میکنند، داشتن تصورات نادرست، یکی از خطرناکترین دامهای ممکن است که میتواند موجب از بین رفتن هرگونه نظام سیاسی شود. با توجه به یک نمونه از تصورات نادرست کنونی حکومت ایران در امور داخلی و خارجی، فعالان متنفذ در درون حکومت ایران، خواستار تعلیق همکاری با روسیه در عملیات نظامی جاری این کشور در اوکراین شدهاند؛ این شخصیتها به این موضوع اشاره کردهاند که تاثیرات منفی این مداخله، به چندین بحران جاری در داخل کشور میافزاید.
با این همه، میزان ناخشنودی نخبگان ایران در مورد تصور غلط حکومت در قبال روسیه رو به افزایش است و این امر بهویژه میان تندروهایی که تلاش میکنند کنترل همه اهرمهای قدرت در ایران را بهدست گیرند و نگران ادامه همکاری ایران با روسیهاند، بیشتر به چشم میخورد.
به عنوان مثال، در سرمقاله «مردمسالاری آنلاین» با عنوان «چرا آنان از زلنسکی عصبانی هستند؟»، به قلم محمدجواد پهلوان، چنین استدلال شده است که ارزیابی رهبران ایران در مورد آینده جنگ در اوکراین اشتباه بود. نویسنده تاکید دارد که این برداشت نادرست، نشاندهنده تصور غلط و دستکم گرفتن موقعیت از طرف ایران است و اشتباه جدیدی در فهرست بلند تصورات غلط حکومت است. در این سرمقاله، تاکید شده است که تصور غلط ایران – که عمدتا ناشی از ناتوانی مقامهای حکومت ایران در ارزیابی ناتوانی روسیه بود که میخواست شهر کییف را طی یک هفته از طریق عملیات نظامی ضمیمه خاک خود کند – نشان میدهد که رئیسجمهوری اوکراین و همچنین توان ارتش این کشور برای مقاومت در برابر ماشین نظامی روسیه بهطرزی تاسفبار دستکم گرفته شدند. در عمل، همانگونه که نویسنده این سرمقاله اشاره میکند، ضمیمه شدن برقآسای پایتخت اوکراین به روسیه صورت نپذیرفت. نویسنده همچنین اشاره دارد که بهرغم گذشت ۱۰ ماه از آغاز این جنگ، بهدلیل مقاومت سرسختانه مردم اوکراین، روسیه هنوز موفق به ضمیمه کردن این کشور به خاک خود نشده است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نویسنده سرمقاله تاکید دارد که برخلاف انتظارهای رهبری ایران، ارتش اوکراین – بهدلیل حمایت غرب از این کشور با تسلیحات پیشرفته، از جمله سیستمهای دفاعی پیچیدهای که بسیار برتر از تجهیزات نظامی روسیهاند – در عمل، موفق شده است سرزمینهایی را که از زمان آغاز جنگ علیه اوکراین به اجبار ضمیمه روسیه شده بودند، آزاد کنند. به باور نویسنده، موانع پیش روی روسیه و ناتوانی این کشور در رسیدن به اهداف خود در اوکراین، به خشم و ناخشنودی تندروهای ایرانی و حامیان جنگ روسیه علیه اوکراین منجر شده است. به گفته پهلوان، ایرانیان حتی از خود روسها هم خشمگینترند.
به نظر میرسد تصور غلط حکومت ایران در مورد جنگ روسیه علیه اوکراین و تصمیم رهبران ایران مبنی بر همکاری گسترده با مسکو، به بغرنج شدن و تعلیق مذاکرات هستهای در وین و در نتیجه، طولانیتر شدن بحرانهای اقتصادی و مشکلات معیشتی مردم منجر شده است؛ حال آنکه مردم ایران امید داشتند این مذاکرات در نهایت، به برداشتن تحریمها و بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی منجر شود. این موقعیت، بدون شک موجب تداوم شرایط اسفناک در ایران خواهد شد و انگیزه بیشتری برای اعتراضهای گسترده در آینده فراهم خواهد آورد -- هرچند بهدلیل سیاست سرکوب خشونتآمیز حکومت علیه معترضان، این اعتراضها بهصورت پراکنده انجام شوند.
در آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، تندروها در ایران بر این باور بودند که با حمایت از موضع روسیه، قادر خواهند بود مواضع خود در مذاکرات هستهای در وین با کشورهای اروپایی، ایالات متحده و در کل با غرب را تقویت کنند. ناکامی روسیه در دستیابی به همه اهدافش در اوکراین و همچنین مواضع سرسختانه ایران در مذاکرات هستهای بهدلیل تصور غلط آنان از آینده جنگ در اوکراین و تواناییهای روسیه، اوکراین و حامیان هر یک از آنان، موجب محروم شدن ایران از مزایایی شده است که اگر تصمیم گرفته بود مذاکرات هستهای را که در نهایت به برداشتن تحریم منجرها میشود ادامه دهد، از آن برخوردار میشد. برخلاف مزایایی که تهران امید داشت به دست آورد، روسیه پس از گذشت ۱۰ ماه از آغاز جنگ علیه اوکراین، در رسیدن به اهداف اصلی خود شکست خورده و در عین حال، هیچ یک از تحریمها علیه ایران برداشته نشده است.
تصورات مکررا غلط تندروها در مورد امور داخلی و خارجی، باعث شده است تا آنها با خطرناکترین برهه حکومت خود و همچنین، با انتقادهای شدیدتری از طرف شهروندان ایرانی در داخل و خارج از ایران مواجه شوند؛ بهویژه اکنون که حکومت موجب بدتر شدن وضع معیشت مردم رنجدیده ایران شده است که سالیان متمادی، سیاستهای انحصاری رژیم، ماجراجوییهای بیهوده، و مناسبات خارجی رژیم-- که بر سیاستهای گزینشی و غیراستاندارد مبتنی بوده است-- را تحمل کردهاند. این امر، در میان موج اعتراضهای سراسری علیه شرایطی رخ میدهد که به شرایط موجود در چهار دهه قبل از وقوع انقلاب سال ۱۹۷۹ شباهت دارد.
با توجه به شکستهای مکرر حکومت ایران در پرداختن به بحرانهای پیچیده، پافشاری شدید بر تداوم ماجراجوییهای فرامرزی که منابع ایران را بیهوده به هدر داده است، درک غلط و دستکم گرفتن پیوستن به ائتلافهای منطقهای و بینالمللی و تلاش برای حداکثر استفاده از منافع کشور و تقویت موقعیت آن، و در نهایت، با توجه به ماهیت خود حکومت ایران، انتظار میرود تا صداهای بیشتری در مخالفت با سیاستهای حکومت ایران شنیده شود.
همچنین، انتظار میرود از شدت حمایت رسانههای دولتی نیز که از سیاستهای داخلی و خارجی رهبران ایران طرفداری میکنند، کاسته شود؛ بهویژه با توجه به پدیدهها و تحولات سیاسی جدیدی که در اثر موجهای اعتراضی گسترده به وجود آمده است، از جمله پیشرفتهای مهم در راهبردها و ابزار معترضان، گسترش دامنه روشهای بسیج کردن مردم، پیوستن طبقات اجتماعی گوناگون به جنبش اعتراضی و از همه مهمتر، شجاعت و بیپروایی مخالفان ایرانی – صرفنظر از پیشینه جنسیتی، قومیتی و فرقهای آنها – در ابراز بیسابقه خشمشان علیه روحانیونی که نظام سیاسی تمامیتخواه آنان، ایدئولوژی دینی آنها را بهعنوان ستون اصلی حکومت فقهی در ایران حفظ کرده است.