مرضیه برومند، کارگردان سینما و تلویزیون، در حالی بعد از چند ماه تاخیر به عنوان سیزدهمین مدیرعامل خانه سینما انتخاب شد که مجموعه سینمای ایران علاوه بر مشکلات تدریجی و انباشتهاش، طی حدود شش ماه گذشته و بعد از اعتراضهای سراسری در ایران، با بحرانهای بیسابقهای هم مواجه است.
اعضای هیئتمدیره جدید خانه سینما روز نهم شهریور انتخاب شدند و طبق مقررات، باید حداکثر ظرف ۹۰ روز مدیرعامل را انتخاب میکردند. اما همزمانی با خیزش انقلابی بعد از کشته شدن مهسا امینی، خانه سینما را در برابر وضعیتی جدید قرار داد. از یکسو، دهها عضو جامعه سینمای ایران بازداشت، احضار، ممنوعالخروج یا دچار محدودیتهایی برای فعالیت شدند و از سوی دیگر، گیشه سینما به حالت تعطیل درآمد.
در چنین شرایطی، کسی حاضر نبود مدیرعاملی خانه سینما را بپذیرد. محمدمهدی عسگرپور روز اول اسفند در مصاحبهای با روزنامه شرق، گفت که بعد از اتفاقهای اخیر، با چند نفر درباره مدیریت خانه سینما مذاکره کرده، اما آنها نپذیرفتند چون «دوره پیچیده و سختی» فرا رسیده است. او از «فشارهای بیرونی» برای انتخاب و فعالیت مدیرعامل جدید خانه سینما هم صحبت کرد؛ اما کمتر از دو هفته بعد، رسانههای داخل ایران خبر دادند که مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل جدید خانه سینما انتخاب شده است. او نخستین سینماگر زنی است که بعد از ۱۲ مرد به این سمت منصوب میشود؛ آن هم در سختترین دوران فعالیت اصناف سینمایی ایران از زمان تشکیل آن در دهه ۱۳۷۰.
نسیم جنبش زنانه جامعه در سینما؟
نخستین جلوه بیرونی این انتخاب میتواند به شکل مستقیم، جنبشی را یادآوری کند که با عنوان «زن، زندگی، آزادی» در ایران شکل گرفت. اگر ایران چنین تجربهای را از سر نمیگذراند، احتمال انتخاب برومند یا هر زن دیگری تقریبا محال بود. از یکسو به دلیل مردسالاری ذاتی و انعطاف ناپذیر حاکم بر ایران که در صنعت سینما هم ریشه دوانده است و از سوی دیگر، به این دلیل که نقش زنان سینماگر بعد از روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی تضعیف شده بود.
اما در حالی که تعدادی از مشهورترین بازیگران زن سینمای ایران علنا کنار مردم معترض قرار گرفتند و حتی با برداشتن حجاب اجباری آشکارا با حکومت مقابله کردند و بازداشت و احضار و برخوردهای امنیتی و قضایی را به جان خریدند، حالا حضور یک زن به عنوان مدیرعامل خانه سینما میتواند انتخابی جسورانه و پاسخی به مطالبات امروز جامعه و جنبش نوظهور شش ماه اخیر باشد.
با این نگاه، مرضیه برومند گزینه مناسبی به نظر میرسد؛ چون سابقه فعالیت و اظهارنظرهایش نشاندهنده نوعی مقاومت و سرسختی و دوام آوردن است. او فردی صریحاللهجه است که هم شیوه کار کردن در فضای بسته و حکومتی تلویزیون و سینما را میداند و هم از بیان عقایدش ابایی ندارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آخرین موضعگیری خبرساز او وقتی بود که سازمان اوج، وابسته به سپاه پاسداران، در اوج اعتراضهای خیابانی در نیمه دوم مهرماه، دیوارنگارهای از چهره زنان مشهور تاریخ ایران در میدان ولیعصر تهران نصب کرد. فاطمه معتمدآریا با انتشار ویدیویی بدون حجاب خواست تصویرش برداشته شود و سپس مرضیه برومند با انتشار متنی در اینستاگرام، بهصراحت نوشت: «آقایان! عکس مرا از دیواری که زیرش بچهها و جوانها را سرکوب کردید، بردارید.»
چنین اشاره صریحی به «سرکوب» در حالی که رسانههای وابسته به نظام مانند روزنامه کیهان از او و دیگر چهرههای معترض به دیوارنگاره انتقاد کرده بودند، مرضیه برومند کمتر از پنج ماه بعد به عنوان مدیرعامل خانه سینما انتخاب شد؛ نشانهای برای این گزاره که میانگین مواضع در سینمای ایران چنان تند و خلاف میل جمهوری اسلامی شده که مدیریت بزرگترین نهاد صنفی هنری ایران با بیشتر از هفت هزار عضو به او واگذار میشود و حکومت هم یا نخواسته یا نتوانسته است در برابر این اتفاق ایستادگی کند.
میراث مردانه خودیها و دوران سخت پیش رو
اما انتخاب مرضیه برومند را میتوان با نگاهی دیگر هم بررسی کرد. مرور اسامی مدیرعاملهای خانه سینما از زمان دورخیز برای شکلگیری اساسنامه در سال ۱۳۶۸ و سپس تشکیل در سال ۱۳۷۱ تا به حال در این زمینه مفید است: منوچهر عسگرینسب (۱۳۷۱ تا ۱۳۶۸)، محمد آقاجانی (۱۳۷۳ تا ۱۳۷۲)، تورج منصوری (۱۳۷۵ تا ۱۳۷۳)، احمدرضا درویش (۱۳۷۷ تا ۱۳۷۵) یدالله صمدی (۱۳۸۰ تا ۱۳۷۷)، منوچهر محمدی (۱۳۸۱ تا ۱۳۸۰)، ابوالحسن داوودی (۱۳۸۳ تا ۱۳۸۱)، سیدضیا هاشمی (۱۳۸۵ تا ۱۳۸۳)، رضا میرکریمی (۱۳۸۷ تا ۱۳۸۵)، محمدمهدی عسگرپور (۱۳۹۳ تا ۱۳۸۷)، رضا میرکریمی (۱۳۹۴)، منوچهر شاهسواری (۱۴۰۱ تا ۱۳۹۵).
علاوه بر ترکیب کاملا مردانه، اکثر مدیرعاملهای خانه سینما طی این سه دهه فعالیت، یا افرادی با سابقه مدیریت دولتی بودهاند یا سینماگران نزدیک به حکومت که اغلب با بودجههای دولتی فیلم ساختند یا از افراد معتمد دولتها در دوران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بودند.
ابوالحسن داوودی از معدود مدیران خانه سینما بود که به دلیل فعالیت در بخش خصوصی سینما شناخته میشد. او و چند تن از اعضای هیئتمدیره وقت خانه سینما بعد از برگزاری هشتمین جشن سینمای ایران در شهریور سال ۱۳۸۳ به دلیل «بدحجابی» حاضران در این مراسم بازداشت شدند. بعد از این اتفاق، هیئتمدیره خانه سینما منحل شد و هیئت مدیره دیگری با ترکیب افراد نزدیک به حکومت روی کار آمد که البته چندان دوام نداشت. اما حتی افراد خودی در مقام مدیریت خانه سینما هم با جدالهای سیاسی درون حاکمیت مواجه میشدند. تعطیلی خانه سینما در دوران مدیرعاملی محمدمهدی عسگرپور رخ داد که از مدیران و سینماگران نزدیک به دولت اصلاحطلبان بود و بعد از انتخابات جنجالی سال ۱۳۸۸، مدیران سینمایی دولت دوم احمدینژاد به دلیل اختلاف نظر با او و دیگر سینماگران طرفدار میرحسین موسوی که در خانه سینما قدرت داشتند، حکم تعطیل کردن خانه سینما را از قوه قضاییه گرفتند.
محافظهکاری خانه سینما بعد از دوران بازگشایی در دولت اول حسن روحانی آغاز شد. حتی بازگشت اصلاح طلبان به قدرت باعث نشد خانه سینما نقش اجتماعی خود در نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ تا پایان دهه ۸۰ را دوباره برعهده بگیرد. اوج این محافظهکاری در شش سال مدیرعاملی منوچهر شاهسواری بود که خانه سینما در موضعگیری به شاخهای از وزارت ارشاد تبدیل شده بود.
اما حالا سینما مانند سایر بخشهای جامعه چنان از اعتراضهای سراسری مردم ایران تاثیر گرفته است، که تصور بازگشت به دوران قبل از شهریور ۱۴۰۱ ممکن نیست. مدیران فرهنگی و امنیتی که همراهی بدنه سینما با معترضان در شش ماه اخیر را دیدهاند، تلاش برای تصفیه در سینما را آغاز کردهاند.
وقتی جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۱ با تحریم مواجه شد، آنها بودجههای حکومتی را به پای تهیهکنندگان و کارگردانان کمترشناختهشده ریختند تا تعدادی فیلم به جشنواره برسانند و این رویداد به ویترین تولیدات نهادهای فرهنگی و نظامی و امنیتی تبدیل شد. از سوی دیگر، صنفهای تهیهکنندگان با دولت همراه شدهاند تا «کسبوکار» سینما به حالت سابق بازگردد. اما بدنه سینما حتی برای ادامه فعالیت و امرار معاش هم به جای سینما، شبکه نمایش خانگی را انتخاب کرد و به نظر میرسد سینمای ایران با دولتی شدن بیشتر به همان مسیری میرود که تلویزیون به عنوان مهمترین زیرمجموعه صداوسیمای جمهوری اسلامی حرکت کرد؛ یعنی خالی شدن از بهترین نیروها و بحران شدید تاثیرگذاری و ریزش مخاطب.
در چنین شرایطی، مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما میتواند اولین قربانی این دوران جدید باشد که حتی در صورت دوام آوردن کلیت جمهوری اسلامی، در حوزه هنر و رسانه دیگر از مناسبات سابق پیروی نمیکند. نوعی دوران گذار که سلیقه واقعی مردم به عنوان مخاطبان دیگر از مجرای کنترل و نظارت حکومت نمیگذرد و سینما به عنوان مهمترین عرصه هنری، در این دوران به بنبست کامل میرسد.
ورشکستگی احتمالی بخش خصوصی در دوران پیش رو تبعات زیادی برای خانه سینما و مدیرانش دارد. خیل اعضای بیکار صنفهای سینمایی که باید از بیمه خانه سینما و کمکهای اندکی که از طریق دولت و کانال خانه سینما به اعضا میرسد، بهرهمند شوند، در وضعیت ورشکستگی سینما بیش از همه هیئت مدیره و مدیرعامل خانه سینما را مقصر خواهند دانست.
از سوی دیگر، گروههای تندرو درون حاکمیت بدون شک سوابق مرضیه برومند را به عنوان سینماگری نه چندان وابسته، بیرون میکشند و بهخصوص به دلیل مخالفت با سرکوب اعتراضهای اخیر با او تسویهحساب میکنند تا با ناکامی اولین مدیرعامل زن خانه سینما، از همه سینماگران زن و کل جامعه زنان ایران به عنوان نیروی پیشران مقاومت در برابر جمهوری اسلامی انتقام بگیرند.