سردشت، هیروشیمای غمبار ایران

۳۶ سال از بمباران شیمیایی سردشت گذشت

جنگ ایران و عراق و کم‌توجهی جهان به استفاده گسترده عراق از تسلیحات شیمیایی از نقاط سیاه کارنامه جامعه بین‌المللی است - twitter / D_abdulkader

در روز ۷ تیر ۱۳۶۶، مردم شهر کوچک سردشت با رویدادی مهیب اما آشنا روبرو شدند: بمباران هوایی. جنگ ایران و عراق ادامه داشت و صدام حسین مدت‌ها بود شهرهای مختلف ایران را بمباران می‌کرد. این شهر ۱۰ هزار نفری استان آذربایجان غربی ایران هم که کردنشین و درست لب مرز ایران و مناطق کردنشین عراق واقع شده بود، طعمه‌ای طبیعی به نظر می‌رسید؛ اما بمباران آن روز انگار با موارد آشنای شهرهای دیگر تفاوت داشت.

ابتدا بعضی از مردم محل حتی خوشحال بودند چون ظاهرا بعضی از بمب‌ها منفجر نشده‌ و خرابی عظیمی به بار نیاورده بودند اما به‌زودی معلوم شد که دردی بسیار بزرگ‌تر از انفجار در انتظار سردشت مظلوم است. وقتی بوی سیر به هوا بلند شد و مردم خیلی زود معنی شوم این بو را دریافتند؛ وقتی بدن‌ها تاول زدند، انگار هوا به اسید آلوده شده بود.

گرچه خوزه ساراماگو پرتغالی هنوز رمان «کوری» را ننوشته بود، مردم سردشت آن روز انگار مصیبتی شبیه آن‌ قصه را تجربه می‌کردند. چشمان بسیاری نمی‌دید و بعدها معلوم شد که از عوارض بلایی که بر سر مردم آمده، کوری موقت و دائمی است. بدتر از همه اینکه کودکان بی‌وقفه گریه می‌کردند و معلوم بود که تحمل این درد مخوف برایشان سخت‌تر است. در عرض چند ساعت تقریبا هیچ کس از ۱۰ هزار و اندی ساکن این شهر نبود که از هفت بمبی که بر آن فرود آمده بود، تاثیر نگیرد.

امروز می‌دانیم که این بلای کم‌سابقه چه بود: گاز خردل؛ ترکیبی شیمیایی دارای کلر و گوگرد که اولین بار ۷۰ سال پیش در جنگ جهانی اول به کار رفت اما چنان دهشتناک بود که در سال‌های پسین کمتر استفاده شد. کشندگی گاز خردل کمتر از سایر تسلیحات شیمیایی نیست اما آسیب‌هایش بسان شکنجه می‌ماند. معروف بود که سیستم تنفسی، دستگاه گوارشی، پوست و چشم را از کار می‌اندازد و در طولانی‌مدت سرطان‌زا است.

با وجود این، کشندگی آن در سردشت نیز قابل‌توجه بود. در همان ساعات اول، حدود ۳۰ نفر از سالخورده‌ترین و کم‌سن و‌سال‌ترین‌های سردشت کشته شدند. تا پایان کار، تعداد قربانیان به ۱۱۰ نفر رسید. از این میان، ۳۹ نفر زیر ۱۸ سال داشتند، ۱۱ نفر زیر پنج سال و ۳۴ نفر زن بودند. از میان آن‌ها که زنده ماندند، اکثریت عظیم مردم سردشت یعنی حدود هشت هزار نفر، مسموم شدند اما از این تعداد تنها هزار و ۵۰۰ نفر بستری شدند، چون بستری کردن هم کار راحتی نبود.

بیمارستان و خانه سالمندان اصلی شهر خود به گاز خردل آلوده شده بودند و استفاده از آن‌ها ممکن نبود. ۶۰۰ نفر را به تهران منتقل کردند. مردم جنگ‌زده استادیوم کوچک شهر را به بیمارستانی ۱۵۰ تختخوابی تبدیل کردند و از دو حمام عمومی به عنوان مراکز سم‌زدایی استفاده کردند. بسیاری هم به روستاهای اطراف پناه بردند؛ اما اغلب سرنوشتی تلخ انتظارشان را می‌کشید. جنگ همیشه بد بود اما این انگار بلایی آخرالزمانی بود که بر سر مردم سردشت فرود آمد.

صدام، کیمیاگر مرگ و جنون

امروز می‌دانیم که آن بلای به‌ظاهرآسمانی، ریشه‌ای کاملا زمینی داشت. صدام حسین، رئیس‌جمهوری عراق، بزرگ‌شده و قوام‌گرفته در تاریخ پرخشونت این کشور در قرن بیستم بود. هم انقلاب ۱۹۵۸ و کشتار خانواده سلطنتی را به چشم دیده بود و هم خود در کودتای ۱۹۶۳ و کشتار عظیم طرفداران حزب کمونیست عراق که در پی آن آمد، ایفای نقش کرده بود. با همین خشونت و قساوت بود که به کرسی ریاست‌جمهوری در بغداد رسید.

او مدت‌ها بود که سودای اعمال قساوتی وسیع‌تر را در سر داشت. سعید ابوالریش، نویسنده شهیر فلسطینی که زندگی‌نامه صدام را پیش از سقوطش نوشت، میل او به خشونت را با جوزف استالین، رهبر شوروی و از جنایتکاران بزرگ قرن بیستم، مقایسه می‌‌کند.

از سال ۱۹۲۵ که پروتکل ژنو تصویب شد، استفاده از سلاح‌های میکروبی و شیمیایی طبق قانون بین‌المللی ممنوع بود. دنیا که فاجعه جنگ جهانی اول را چشیده بود، می‌خواست مطمئن شود که آن کابوس را تکراری نیست. گرچه بسیاری قوانین جنگ همیشه زیر پا گذاشته می‌شدند و دنیا بزرگ‌ترین فجایع تاریخ بشر را در جنگ جهانی دوم دیده بود، ممنوعیت تسلیحات شیمیایی چند ۱۰ سال کم‌وبیش پایدار ماند. قدرت‌های بزرگ جهان همچون آمریکا، بریتانیا و اتحاد شوروی هم که در زمینه توسعه این تسلیحات تلاش‌هایی کرده بودند، در عمل از آن‌ها استفاده نمی‌کردند. تا به امروز تنها موارد استفاده از این سلاح‌ها در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم در کشورهای مسلمان بوده است.

صدام پیشقراول این سنت شوم در منطقه بود. ارتش عراق در دهه ۱۹۷۰ دو پروژه ناموفق در این زمینه داشت، اما در سال ۱۹۷۸ بالاخره موفق شد این سلاح‌ها را به میزان گسترده تولید کند و از سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) استفاده از آن‌ها در جنگ با ایران آغاز شد.

اولین مورد استفاده از تسلیحات شیمیایی در جنگ ایران و عراق  در روستای حاج عمران استان اربیل عراق در تابستان سال ۱۳۶۲ بود. صدام کشتار را از شهروندان کرد کشور خود آغاز کرد چون آن‌ها و احزابشان را هم‌پیمان ایران می‌دانست. گاز خردل (یا ماده شیمیایی دیگری به نام تابون) پس از آن در پنجوین سلیمانیه، جزیره مجنون، بصره، هورالعظیم، شبه‌جزیره فاو و ام‌الرساس جان هزاران ایرانی و کرد عراقی را گرفت. مورد سردشت در تیر ۱۳۶۶ (۱۹۸۷) اولین استفاده گسترده عراق از تسلیحات شیمیایی در خاک ایران بود.

صدام پس از سردشت هم استفاده از تسلیحات شیمیایی را ادامه داد. او سال ۱۹۸۸ در کارزار معروف به «انفال» برای سرکوب کردهای عراق مرتبا از این حملات استفاده کرد که مخوف‌ترین و معروف‌ترینش حمله شیمیایی به حلبچه در مارس ۱۹۸۸ (اسفند ۱۳۶۶) بود؛‌ حمله‌ای که طی آن سه تا پنج هزار نفر کشته شدند.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

صدام نام کارزار جنگی انفال را از سوره‌ای از قرآن گرفته بود که معنای «غنائم جنگی» است. او بعدها برای سرکوب خیزش شیعیان جنوب در سال ۱۹۹۱ نیز دست به انبان همین سلاح شیطانی برد. پیش‌برنده اصلی این کارزار پسرعموی صدام، علی حسن عبدالمجید تکریتی معروف به «علی الکیمیاوی» یا همان «علی شیمیایی» بود. او مدتی وزیر دفاع بود، مدتی وزیر کشور و مدتی رئیس سازمان اطلاعات؛ اما مهم‌تر از همه همان نقشش به عنوان طراح کارزار جنگ‌افروزی شیمیایی بود که در تاریخ معاصر جهان مشابهی ندارد. صدام بالاخره در سال ۲۰۰۳ در پی حمله آمریکا سرنگون شد. او و علی شیمیایی به ترتیب در سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۰ اعدام شدند.

میراث سردشت

جنگ ایران و عراق و کم‌توجهی جهان به استفاده گسترده عراق از تسلیحات شیمیایی از نقاط سیاه کارنامه جامعه بین‌المللی است. در طول جنگ، در مورد استفاده صدام از تسلیحات شیمیایی اطلاعات گسترده‌ای وجود داشت اما شورای امنیت سازمان ملل که در سال‌های پایانی جنگ سرد، در غلبه دو ابرقدرت آمریکا و شوروی بود، علی‌رغم محکوم کردن، اقدام موثری در این زمینه انجام نمی‌داد.

بیش از یک سال پیش از حمله سردشت در مارس ۱۹۸۶، شورای امنیت به اتفاق آرا استفاده عراق از این تسلیحات را محکوم کرده بود. خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت، گزارش مفصلی در این مورد آماده کرده بود که در مورد مسئولیت عراق هیچ شکی باقی نمی‌گذاشت.

شورای امنیت درست هم‌زمان با گذر ۳۰ هزار نیروی ایرانی از شط‌العرب و ورودشان به شبه‌جزیره فاو در خاک عراق، رای قاطع خود را صادر کرد. در پاسخ، عصمت کتانی، دیپلمات باتجربه و سفیر عراق در سازمان ملل که چند سال پیش رئیس مجمع عمومی بود، در نامه‌ای خطاب به دبیرکل، از عملکرد بغداد دفاع و تاکید کرد که این کشور «برای تداوم دفاع از هیچ کوششی دریغ نمی‌کند،؛ از جمله استفاده از تمامی طرق موجود برای مقابله با تهاجم و سرکوب». همین شورا البته یک ماه پیش‌تر با صدور قطعنامه‌ای خواهان پذیرش میانجیگری برای پایان جنگ شده بود اما خمینی و صدام که هر دو جنون قدرت داشتند، همچنان به جنگ ادامه می‌دادند.

در سال‌های پسین، جمهوری اسلامی بارها کوشید از فاجعه سردشت استفاده ابزاری کند. البته در زمینه شناخته شدن جهانی جنایت سردشت و پیگیری آن اقدام‌های مثبتی انجام شد اما اعمال خود این حکومت و همراهی‌اش با اقدام‌های تروریستی و سایر اعمال ناقض قوانین بین‌المللی باعث شد نتواند در مجامع جهانی نماینده خوبی برای مردم ایران و مردم داغ‌دیده سردشت باشد. اگر هم تلاش موثری در این مجامع انجام شد، اغلب به ابتکار خود مردم سردشت و نیروهای مردم‌نهاد بود.

پس از سقوط صدام، جمهوری اسلامی به جای اینکه موضوع غرامت بابت حملات شیمیایی را به طور جدی را در دستور کار رابطه با عراق قرار دهد، از این فرصت برای آمریکاستیزی استفاده کرد. سال ۲۰۰۴، دادگاهی در تهران حکم داد که آمریکا باید ۶۰۰ میلیون دلار بابت حملات شیمیایی صدام غرامت پرداخت کند؛ تئاتر سیاسی بی‌معنایی که کمکی به مردم ایران نکرد.

 امسال نیز در سالگرد بمباران سردشت مطابق معمول، مقام‌های جمهوری اسلامی از جمله حسین امیرعبداللهیان،‌ وزیر امور خارجه، در رویدادهای مختلف راجع به سردشت سخن گفتند. در یکی از این رویدادها، پیامی از سوی فرناندو آریاس،‌ مدیر کل سازمان منع سلاح‌های شیمیایی، قرائت شد و رضا نجفی، معاون امور حقوقی و بین‌المللی وزارت خارجه، از این سازمان تقدیر کرد. با این همه جمهوری اسلامی در جریان جنگ داخلی سوریه، در کنار دولت بشار اسد مقابل همین سازمان، که سال ۲۰۱۳ به پاس اقدام‌هایش نوبل صلح گرفت، ایستاد و به همراه سوریه آن را تخریب کرد. رسانه‌های تحت‌حمایت جمهوری اسلامی همگام با اسد، با بی‌شرمی تمام نقش حکومت دمشق در حملات شیمیایی را انکار کردند و در راستای تخریب این سازمان بین‌المللی ده‌ها مقاله منتشر کردند.

جمهوری اسلامی حتی در مورد سردشت هم علی‌رغم ادعاهای خود اقدام‌ کافی انجام نداد. کنشگران مدنی سردشت معتقدند اگر عملکرد تهران در موضوع سردشت آن‌قدر کند و غیرپیگیرانه نبود، شاید می‌شد جلو فاجعه چند ماه بعد در حلبچه را گرفت.

یکی از کنشگران انجمن‌های مردم‌نهاد سردشت سال ۱۳۹۴ به قدس‌آنلاین شکایت کرد که وقتی دبیر سازمان منع گسترش سلاح‌های شیمیایی با تلاش بسیار کنشگران به ایران آمد، مسئولان به جای سردشت او را برای گشت‌وگذار به اصفهان بردند. همچنین در حالی که هزاران نفر از مردم سردشت همچنان با عوارض متعدد ناشی از حملات دست به گریبان‌اند، بنیاد شهید و امور ایثارگران خدمات مناسبی به مردم ارائه نکرده است.

یکی از مصدومان شیمیایی سردشت سال ۱۴۰۱ به رادیو زمانه گفت: «دولت کمترین خدمات را، آن هم به تعداد کمی از مصدومان می‌دهد. من و تقریبا تمام مصدومان خودمان پول دوا و درمانمان را می‌دهیم و هر بار مجبوریم برای مداوا به تبریز و تهران برویم. در سردشت هیچ پزشک و بیمارستان تخصصی برای مصدومان شیمیایی وجود ندارد. حتی کلینیک جانبازان هم متخصص ندارد.»

با این حال در سطح مردمی اقدام‌های بسیاری در این سال‌ها صورت گرفته است که می‌توان آن‌ را میراث دادخواهی اهالی سردشت نامید. به ابتکار «انجمن دفاع از قربانیان شیمیایی سردشت» از سال ۱۳۸۲ روز هشت تیر (فردای فاجعه) به عنوان «روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی» نامیده شد.

در این سال‌ها، بین سردشت و هیروشیما، شهری در ژاپن که سال ۱۹۴۵ هدف حمله اتمی آمریکا قرار گرفت، روابطی برقرار شد. با اینکه تعداد ۱۰۰ و اندی کشته سردشت با بیش از ۷۰ هزار کشته هیروشیما قابل مقایسه نیستند، رابطه عاطفی بین شهرهایی که از سلاح‌های کشتارجمعی آسیب دیده‌اند، انکارناپذیر است.

رابطه سردشت و هیروشیما ۷ تیر ۱۳۸۳ با سفر هیئتی از هیروشیما و ناکازاکی به سردشت رسمیت گرفت و در آن روز ۱۱۱ کبوتر سفید به یاد قربانیان به آسمان فرستاده شدند. در سردشت، خیابانی را هم هیروشیما نامیدند و موزه صلح سردشت در همین خیابان در حال ساخت است که قرار است بخشی از شبکه جهانی موزه‌های صلح باشد. قرار بود در هیروشیما هم خیابانی هم به نام سردشت نامیده شود که معلوم نیست این اقدام صورت گرفت یا نه. البته این اقدام‌های نمادین در شرایطی که بازماندگان فاجعه سردشت همچنان از امکانات اولیه محدودند، اهمیت چندانی ندارند.

در جهان دانشگاهی نیز پژوهش‌های بسیاری انجام شد تا هم ابعاد آن‌ جنایت بیشتر روشن شود و هم به پیشبرد علم و پیشگیری در آینده یاری رسانده شود. دکتر مصطفی سعادت، استاد دانشگاه شیراز که در دهه ۹۰ چهار سال در دانشگاه هوکایدو ژاپن حضور داشت، سال ۲۰۰۶ در مقاله‌ای در نشریه همه‌گیری‌شناسی و بهداشت اجتماعی، به موضوع تغییر نسبت جنسی هنگام تولد در سردشت در پی بمباران شیمیایی پرداخت. پژوهش او در واقع نشان داد که حمله شیمیایی لزوما به تغییر این نسبت منجر نشده است این اما خود به فهم بهتر برخورد با عوارض این پدیده کمک می‌‌کند.

در همان سال، پژوهش دیگری به یافته‌ای قابل‌توجه‌تر منجر شد. فرنوش هاشمیان، کاوه خشنود و جمعی دیگر از پژوهشگران مقاله‌ای در مجله انجمن پزشکی آمریکا، موسوم به جاما، منتشر کردند که در آن از تاثیر عظیم حملات شیمیایی بر بهداشت روانی خبر دادند. درباره آثار فیزیکی این حملات پژوهش‌های گسترده‌ای انجام شده بود، از این رو پژوهش‌ هاشمیان، خشنود و همراهان در زمینه بهداشت روانی پیشرفت مهمی در این زمینه محسوب می‌شد.

پژوهشگران ۱۵۳ نفر را در سه شهر مختلف استان آذربایجان غربی بررسی کردند: اشنویه که میزان کمی جنگ کلاسیک به خود دیده بود، ربط (در شهرستان سردشت) که میزان بالایی جنگ‌ کلاسیک دیده بود و اما جنگ شیمیایی به خود ندیده بود و بالاخره سردشت که هم جنگ کلاسیک دیده بود و هم حمله شیمیایی.

این پژوهش‌ نشان داد که سطح کنونی اختلال اضطراب پس از سانحه (پی‌تی‌اس‌دی) به ترتیب در اشنویه، ربط و سردشت ۲، ۸ و ۳۳ درصد بود. با این حساب، ۱۷ سال پس از پایان جنگ ایران و عراق میزان عوارض روانی در میان مردم سردشت همچنان بسیار بیشتر بود که این از تاثیر مخرب جنگ شیمیایی بر سلامت روانی خبر می‌دهد.

هاشمیان، نویسنده اصلی این مقاله، بزرگ‌شده تهران و درس‌خوانده مهندسی پزشکی در دانشگاه آزاد جنوب تهران است. او بعدها در دانشگاه ییل آمریکا درس‌ خواند و موضوع پایان‌نامه‌اش به همین پژوهش در مورد سردشت مربوط می‌شد و بنیان اصلی این مقاله مهم شد که موردتوجه گسترده قرار گرفت و طبق آمار گوگل اسکولار، تا به حال ۲۰۳ بار به آن ارجاع شده است.

در شرایط بی‌لیاقتی حکومت، این مردم‌اند که بار میراث‌داری از تاریخ و استفاده مثبت از گذشته را بر دوش دارند.