شاید شما هم دیدهاید، وقتی در رسانههای اجتماعی فیلم و عکس از چند یوزپلنگ آسیایی زنده و سرحال منتشر میشود، شعله شادی جمعی به آسمان زبانه میکشد. درست برعکس، هنگامی که مرگ یکی از این گربههای روبهانقراض مصور میشودــ چه بر اثر تصادف جادهای باشد و چه به هر دلیل دیگریــ در رسانههای اجتماعی موجی از خشم و نفرت به راه میافتد. شاید اوج این غلیان احساس پس از مرگ پیروز، توله یوز۱۰ ماهه و متولد در اسارت، پدیدار شد.
ورای این عکسها و خبرها و ویدیوها، مرگ و نابودی یوزپلنگها در ایران به تصادف جادهای محدود نمیشود و عوامل گوناگونی دارد که البته «سوءمدیریت عمدی سرزمین» اصلیترین آنها است.
خانه از پایبست ویران است
شاید شما هم اینجا و آنجا شنیده یا خواندهاید که «سوءمدیریت» عامل بسیاری از کاستیها و بدبختیهای جامعه و محیط زیست است. اما مگر میشود یک کشور طی ۴۵ سال با «سوءمدیریت» اداره شود؟
سوءمدیریت به بیان ساده یعنی نرسیدن به اهداف سازمان بر اثر تصمیمهای نادرست ناشی از دادهها یا تحلیل و تفسیر اشتباه. اما وقتی سازمانها و نهادهای یک کشور پیوسته و بیش از چهار دهه و نیم به اهداف خود نمیرسند و از اجرای وظایف خود عاجزند، دیگر نمیتوان ریشه همه کاستیها را به یک عبارت مبهم یعنی «سوءمدیریت» نسبت داد (که عامل آن هم مشخص نیست).
تکرار مستمر سوءمدیریت بهویژه در حوزه محیط زیست و حیات وحش این نظریه را تقویت میکند که گویا مدیران نالایق عامدانه بر مصدر امور گمارده میشوند. اگر عمدی در کار نباشد، پس اهداف و وظایف سازمانها چیزی است جز آنکه قانون به عهدهشان گذاشته است. چنانچه هدف تنها و تنها حفظ نظام اسلامی در ایران باشد و نه حفظ ایران و میراث طبیعی آن، میتوان نتیجه گرفت که حکمرانی در این مسیر کموبیش موفق بوده و در این راستا البته این ایران و ایرانی است که فرسوده میشود و تحلیل میرود.
خواجه در بند نقش ایوان است
شاید شما هم شنیده یا خواندهاید که کسانی به فکر حفظ و نجات سرزمین، آب، گیاهان، جانوران و چشماندازهای طبیعیاند. ممکن است خود شما هم یکی از آنها باشید. محیطبانها و کارشناسان بسیاری دههها برای نجات یوزپلنگ آسیایی در ایران تلاش کردهاند. این کوششها طی دو دهه اخیر با کمکهای بینالمللی از جمله کمک مالی برنامه عمران سازمان ملل انجام شده است. اما ماحصل آنها نه چندان که باید خشنودی علاقهمندان به حیات وحش را در پی داشت و نه موجب رضایت و آسودگی خاطر کارشناسان دلسوز شد.
یکی از مهمترین ابزار مدیریت حیاتوحش، آمار و ارقام است. همچنان و بعد از همه این سالها، آمار دقیق (یا حتی به نسبت دقیق) از جمعیت یوزپلنگهای آسیایی در ایران وجود ندارد. تخمینهایی که کارشناسان هرازگاهی اعلام میکنند یا بر اساس بررسیهای پراکنده است یا بر پایه نظر کارشناسی. ارقامی که طی سالیان طولانی از ۲۰۰ به ۱۲۰ و از ۱۲۰ به کمتر از ۴۰ فرد تنزل پیدا کرد. چرا علیرغم سعی و تکاپوی کارشناسان جوان و کهنهسواران عرصه حفاظت آمار دقیقی وجود ندارد؟
پاسخش را باید در همان سوءمدیریت عمدی جستوجو کرد. ای کاش ماجرا به همین جا ختم میشد. سازمان محیط زیست حتی از مرگومیر جادهای یوزپلنگها هم آمار منسجم و قابلاستنادی ندارد (یا اگر هم دارد، آن را در اختیار عموم قرار نمیدهد). اگر این آمار وجود داشت، پژوهشی را که سال ۱۳۹۷ در نشریه علمی «انسان و محیط زیست» منتشر شد و هدف آن بررسی تصادفهای پستانداران بود، از اخبار منتشره در رسانهها بینیاز میکرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به گفته پژوهشگر اصلی این مطالعه، «دادههای مرگومیر پستانداران از طریق اطلاعات موجود در پایگاه دادههای مرگومیر پستانداران سازمان حفاظت محیط زیست، گفتوگو با کارشناسان مطلع در مراکز محیط زیست استانها و پیگیری اخبار تلفات پستانداران از وبسایت دیدهبان محیط زیست و حیات وحش ایران، در فاصله سالهای ۱۳۸۶ تا نیمه نخست سال ۱۳۹۴ جمعآوری شده است». گرچه استفاده از دادههای رسانهها برای مطالعات علمی (در صورتی که روشمند جمعآوری شوند) شیوهای مرسوم است، معمولا وقتی به کار میرود که دادههای کافی و قابلاعتماد در دسترس نباشد.
بر اساس این مطالعه، در یک بازه زمانی ۹ ساله، ۵۲ درصد مرگومیر ثبت شده یوزپلنگها بر اثر تصادف جادهای بوده است. با این حال آمار منسجم و دقیقی در دسترس نیست تا نشان دهد در یک بازه زمانی بلندمدتترــ مثلا ۲۰ ساله و از زمان شروع پروژه بینالمللی حفاظت یوزپلنگ آسیایی و زیستگاههای آنــ چه تعداد یوز با خودروها برخورد کرده و جان دادهاند. با این حال، از قول مدیرکل محیط زیست استان سمنان در رسانهها آمده است که در ۱۳ سال گذشته، ۱۳ یوزپلنگ بر اثر برخورد با خودروهای عبوری مردهاند. این آمار نهچندان قابلاعتماد تعداد یوزپلنگهای مرده و کشفشده است. ای بسا تصادفهایی که هیچوقت گزارش نشدند یا یوزپلنگ بداقبال بعد از تصادف خود را به مکانی دوردست کشانده و آنجا مرده باشد.
آخرین آنها (البته تا امروز) تولهای یکساله بود که ششم تیرماه ۱۴۰۲ در جاده میامیــسبزوار از دنیا رفت. سه ماه پیش از این (ششم فروردین ۱۴۰۲)، یک یوز ماده که سهقلو حامله بود در همین جاده تصادف کرد و مرد. سالهاست کارشناسان حیات وحش یکی از سریعترین و موثرترین راهها برای جلوگیری از این حوادث تلخ را ۳۶ کیلومتر فنسکشی در این جاده در محدوده عباسآباد اعلام کردهاند، اما وزارت راه و شهرسازی به بهانه نبود بودجه آن را عملی نکرده است.
وقتی جادههای ناایمن و نیز خودروهای غیراستاندارد تقریبا هر سال جان ۲۰ هزار ایرانی را میگیرد و اقدام موثری برای کاهش آن انجام نمیشود، چگونه میتوان انتظار داشت مسئولان برای نجات یوزپلنگها قدمی هرچند کوچک بردارند؟
در بسیاری از کشورها (در اروپا، آمریکای شمالی و حتی چین)، برای عبور حیات وحش زیرگذر و پل احداث میکنند که هم تلفات جانوران را کمتر میکند و هم سرنشینان خودروها با مخاطره کمتری روبهرو میشوند.
چو بد کردی، مباش ایمن ز آفات
شاید شما هم خوانده و شنیدهاید که زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی در ایران روزبهروز تحلیل میرود و تخریب میشود. این سریعترین دونده جهان برای بقا نیازمند عرصههای وسیعی است که در آن حرکت کند. جادهها این عرصههای وسیع را تکهتکه و گشتزنیهای یوزپلنگ و سایر پستانداران را محدود کردهاند. اما مشکل به همین جا ختم نمیشود.
نیروهای نظامی و بهویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برخی مناطق طبیعی و حتی عرصههای حفاظتشده را که زمانی زیستگاهی ارزشمند برای حیات وحش بود، تصرف کردهاند و در آنها مانور نظامی برگزار میکنند. منطقه حفاظتشده کویر مرکزی نمونهای از این «تصرف عدوانی» است که زمانی به بهانه جنگ با عراق و امنیت کشور تسخیر شد و ۳۵ سال پس از پایان جنگ همچنان در اشغال سپاه است و گاه اجازه نمیدهد که طبیعتگردانان و بازدیدکنندگان کویر به این منطقه حفاظتشده وارد شوند.
دامداران سنتی، چوپانها و سگ گلهها از دیگر تهدیدهای یوزپلنگاند. سالها پیش، کموبیش خبر حمله سگ گلهها به یوزپلنگها منتشر میشد. گرچه همچنان هرازگاه اخباری مشابه منتشر میشود، در اکثر آنها سگ گله به «سگ ولگرد» یا «سگ بدونصاحب» تبدیل شده است. انگار در یک توافق نانوشته، قرار است از چوپانها سلب مسئولیت شود. وجود سگها بهویژه در فصل زایمان که یوز ماده و تولهها آسیبپذیرترند، خطری مضاعف برای این گربهسان روبهانقراض است.
تصرف چشمهها و برهم زدن آرامش زیستگاه از دیگر آثار حضور دام، سگ گله و چوپانهای مسلح است. به این مجموعه از تهدیدها باید صید و شکار یوزپلنگ و طعمههای آن را هم افزود. این را که یوزپلنگ چگونه با چنین تهدیدهای گسترده و همهجانبهای تا امروز در ایران دوام آورده است، باید در زیستگاههای وسیع و دور از دسترس آن جستوجو کرد. زیستگاههایی که امروز به دلیل وجود جادههای یوزکُش بهراحتی در دسترساند.
که واجب شد طبیعت را مکافات
شاید شما هم داستان غمانگیز پیروز را شنیده یا خواندهاید. از آنجایی که تلاشها برای بقای یوزپلنگ در طبیعت تا امروز چندان امیدبخش نبوده است، پیشنهاد تکثیر آن در اسارت مطرح شد. به این معنی که در کنار فعالیتهای حفاظتی در زیستگاهها، تعدادی یوزپلنگ هم در اسارت نگهداری و تکثیر شوند تا شاید بتوان آنها را برای آیندگان نگه داشت و باز شاید در آینده در طبیعت رهایشان کرد؛ امیدی که به دلیل «سوءمدیریت عمدی» بعید است رنگ واقعیت به خود گیرد.
نگاه مشکوک و امنیتی به حفاظت حیات وحش از دیگر موانعی است که نجات یوزپلنگها در ایران را با محدودیت جدی مواجه کرده است. از سنگاندازی برای حضور مستمر در مناطق و استفاده از دستگاههای ردیاب تا دستگیری و زندانی کردن کارشناسان حیات وحش در کنار سوء مدیریت عمدی، هر امیدی را برای بهبود وضعیت یوزها به یاس بدل میکند؛ منش و روشی که در جایی مثل هندوستان وجود ندارد.
چندی پیش به همین قلم مقالهای درباره معرفی مجدد یوزپلنگ در هندوستان منتشر شد. مدتی پس از جنگ جهانی دوم، دیگر خبری از یوزپلنگ آسیایی در این کشور نبود. مقامهای این کشور پیش و پس از انقلاب ۵۷ چند باری تلاش کردند از مدیران وقت تعدادی یوزپلنگ بگیرند اما هر بار به در بسته خوردند. تا اینکه بالاخره سال پیش و در پی رای دادگاه عالی، ۲۰ یوزپلنگ آفریقایی از نامیبیا و آفریقای جنوبی وارد کردند. به نظر میرسید همهچیز طبق برنامه پیش میرود تا اینکه چندی پیش خبر رسید سه یوز بالغ به دلیل نارسایی ارگانهای داخلی و سه توله یوز به دلایل اعلامنشده مردند.
پیشبینی شده بود تغییر محل زندگی، حملونقل و استرس ناشی از آن مرگ تعدادی از یوزهای بالغ را به دنبال خواهد داشت. مرگ این شش گربه خالدار موجی از انتقادها را درون و بیرون هند رقم زد. از جمله اینکه محل نگهداریشان کوچک بوده و رهاسازی در طبیعت با عجله انجام شده است. با این حال، چندان که از اخبار و گزارشهای منتشرشده میتوان استنتاج کرد، مسئولان این پروژه ۴.۸ میلیارد پوندی مرعوب انتقادها و حملات در فضای مجازی نشدهاند و کار خود را با جدیت دنبال میکنند. بر عکس مدیران سازمان محیط زیست که با اندکی فشار افکارعمومی سوءمدیریت عمدیشان شدت میگیرد (حتما ماجرای شیرخشک برای پیروز را خوانده یا شنیدهاید که مشتی بود نمونه خروار).
به هر حال، کاهش جمعیت حیاتوحش و بهویژه گوشتخواران و در راس آنها یوزپلنگ، پیامی است از سوی طبیعت: زیستگاهها و عرصههای طبیعی روبهنابودیاند. اگر دیروز ببر مازندران و شیر ایرانی منقرض شدند، امروز یوزپلنگ، پلنگ و بسیاری از گونههای دیگر در آستانه انقراضاند و فردا امکان بقا و زیستن برای مردمان وجود نخواهد داشت.