زمانی مردان قلندر بودند و سر میتراشیدند و سرسپرده مرشد زورخانه بودند و زمانی با کتی که از مستی بر دوش آویزان بود در کوچه پسکوچههای شهر آواز شش و هشت میخواندند. پدیده اجتماعی «لوطیگری» و قلندری چندین قرن است که همچون صفحهای از کتاب تاریخ فرهنگ عامه ایران دوبارهخوانی میشود.
سبک پوشش لوطی: سبیل چخماقی و کلاه شاپو
سبیل پُرپشت و افتاده بر پشت لب نشانه صولت و مردانگی لوطیان بود. زنجیر یزدی، جام برنجی کرمانی، دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی، چاقوی اصفهانی، چپق از چوب عناب یا آلبالو، شال کمر لام الف لام (بستن شال طوری که گره آن در جلو کمر به شکل لا بایستد)، و گیوه تخت نازک کرمانشاهی، هفت نشانه و وصلهای بود که لوطیان قدیم با خود همراه داشتند.
ظاهر قلندر و «داشمشدی» در طول تاریخ شکلهای متفاوتی به خود گرفت، تا رسید به سبک پوشیدن کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید یقهباز، کلاه شاپو مشکی، دستمال یزدی دور مچ، لُنگ دور گردن، و پشت کفش خوابیده.
مراتب لوطیگری: از نوچه و نوخواسته تا داشمشدی و مرحله آخر: «باباشمل»
به افراد جدید و تازهوارد به گروه لوطیان نوچه یا نوخواسته میگفتند. نوچگان و داشمشدیها برای رسیدن به مراتب بالاتر، که به «باباشمل» معروف بود، میبایست از خود لیاقت نشان میدادند؛ کارهایی از قبیل علم کشیدن (در مراسم عزاداری محرم)، مهارت در ورزش باستانی، و مرشد شدن در زورخانه بخشی از مناسک و رسوم ضروری برای رسیدن به مرتبه باباشمل بود.
ویلم فلور (Willem Floor)، پژوهشگر تاریخ و ایرانشناس هلندی، در پژوهشی با عنوان «گذری بر تاریخ لوطی» این گونه مینویسد: «پدیده لوطیگری و فرهنگ عیاری در گستره تاریخ یکجانشینی و شهرنشینی در ایران پیشینهای کهن دارد. در تاریخ ایران زمین، جماعتی بسیار دعوی صفت پهلوانی داشتهاند. گاهی نیز نهادی اجتماعی به پا ساختهاند ]…[ عیاران، شاطران، باباشملها، و داشمشدیها همه از این مدعیاناند.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
لوطی جوانمرد یا سردسته اراذل و اوباش محله؟
در تاریخ فرهنگ عامه ایران، اهل فتوت و مردانگی به کسانی اطلاق میشد که در نبود حکومت مقتدر مرکزی، در هیبت قهرمان نجاتبخش به دستگیری از مردم ستمدیده در محلات کوچک رفتوآمد داشتند. اما به مرور زمان و با تغییر ساختار حکومت و حضور شهربانی و نظمیه از اواخر دوره پهلوی اول، برقراری نظم و ایجاد قانون محلات از دست لوطیان خارج شد.
یکی از عوامل زایش و پرورش جوانمردی «زورخانه» بود، جایی که قدرت بدنی و سلامت روحی از مردان «پهلوان» میساخت. احمد کسروی در کتاب تاریخ مشروطه اینگونه مینویسد: «لوطیها نیک و بد، زشت و زیبا را توام داشتهاند. در میانشان خصوصیت دستگیری از درمانده و زورگویی هر دو وجود داشته است. آنها مردانی بودند که در برابر بیداد میایستادند و با مامور دولتی درگیر میشدند، اما از جانب دیگر، بهدلیل زورمندی، مردمآزاری نیز از آنان سر میزد.»
سینمای فیلمفارسی: لوطی بود و کلاهش
ناصر ملک مطیعی، بازیگر، نماینده تیپ لوطی در سینمای فیلمفارسی بود. سبک کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید و کلاه شاپو معروف به کلاه مخملی بر سرش نشان از مردانگی و لوطیمسلکی داشت که در بیشتر فیلمهایش با آن صفات شناخته میشد. ملک مطیعی با اندام درشت و چهارشانه، ابروهای پرپشت، و صورت بدون لبخند بارها در کسوت «جاهل» و لوطی در فیلمهای زیادی ظاهر شد.
«بابا کرم» فقط برای آقایان: رقص یا خودنمایی مردانه؟
رقص بابا کرم یکی از رقصهای فولکلور ایرانی است که با جامعه داشمشدیها شناخته میشود. خاستگاه رقص بابا کرم به دهه بیست خورشیدی میرسد، زمانی که تیپ شخصیتی داشمشدی به شکلی که امروز میشناسیم شکل گرفته بود. نشانههای سنتی مردانه به این رقص هویتی داده بود که در جامعه سنتی قدیم ایران فقط به مردان اجازه میداد «بابا کرم» برقصند. رقصی کاملا مردانه بود، با ترکیبی از حرکات شانه و کمر همراه با ریتم کند شش و هشت (اصطلاحی برای توصیف نوعی از موسیقی ایرانی با حسی شورانگیز و رقصآور). بالا آوردن شانه به منظور کوتاه نشان دادن گردن، که تصویری از «گردن کلفتی» و لوطیگری بود، و تکان دادن دستمال یزدی خیس در هوا، که نشان از اعلام حضور داشت، این رقص را به رقصی منحصر به مردان تبدیل کرد.
در اواخر دهه چهل، فاطمه صادقی، رقصندهای که با نام هنری جمیله فعالیت داشت، نخستین رقصنده زنی بود که این رقص قدیمی را اجرا و دوباره زنده کرد.
لوطیان و داشمشدیان یکی از پیچیدهترین پدیدههای اجتماعی در تاریخ ایران بودند. این مردان کت و شلوارپوش با سبیلهای از بناگوش در رفته چخماقی و شال یزدی بر دوش که کلاه شاپو (کلاه فدورا) از سرشان نمیافتاد، از دل کوچه پسکوچههای «طهران» و «گذر لوطی صالح» (از گذرهای اصلی درون بازار قدیمی تهران) راه به ادبیات، هنر رقص، ورزش زورخانهای، و سبک پوشش متفاوت باز کردند.
پدیده لوطیگری شاید یکی از مردانهترینها در فرهنگ عامه ایرانی باشد. تفکر و ظاهر و شمایل لوطی، که در پستوی قدیمی ادبیات ایران و در قلم صادق هدایت و کتاب سه قطره خون و داستان داش آکل یا بر پرده سینما لالهزار در هیبت «فرمان» برادر بزرگ قیصر میبینیم، نشان از روزگاری دارد که پهلوانی و قهرمانی فقط به زور بازو بود.