سرعت وقایع در ایران به قدری سریع است که گاهی رسانهها هم از آن جا میمانند. سیل، زلزله، کشتار معترضان آبان، کشته شدن قاسم سلیمانی، حمله به پایگاه آمریکایی، مرگ تشییعکنندگان جنازه و سقوط هواپیمای مسافربری اوکراینی در کمتر از 2 ماه رخ داده است. اگر هر کدام از این خبرها در هر گوشه دیگر جهان به وقوع میپیوست، دست کم چند ماه سوژه رسانهها بود و مدتهای طولانی کارشناسان گوناگون به تحلیل و بررسی آن میپرداختند.
اما موضوع دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، اقبال افکار عمومی به اخبار رسانههای فارسیزبان برونمرزی است. موضوع جالب در این میان ، حضور حامیان حاکمیت و جناح تندرو در فضای مجازی به منظور پیگیری اخبار از رسانههای فارسی زبان برونمرزی است. موضوعی که به وضوح در عکسالعملهای آنها نسبت به اخبار قابل مشاهده است. به عبارت دیگر به نظر میرسد برخلاف ادعای مقامات ارشد نظام، اکثریت مردم ترجیح میدهند واقعیت را از زبان رسانههای برونمرزی دنبال کنند. اگرچه اخیرا بسیاری ازمسئولان نظام - اعم از اصولگرا و اصلاحطلب، نسبت به تغییر مرجعیت رسانهای اعتراف کرده اند و برای حل این موضوع به دنبال چارهاندیشی هستند. در آخرین اظهار نظر حسامالدین آشنا، مشاور رییس جمهوری ایران، که سابقه امنیتی دارد و در دوران قتلهای زنجیرهای نیز در وزارت اطلاعات فعال بود، در توییتی نوشت:
هشدار
— Hesameddin Ashena (@hesamodin1) January 9, 2020
به کاگزاران ایرانیتبار رسانههای فارسیزبان هشدار داده میشود از مشارکت در جنگ روانی مربوط به هواپیمای اوکراینی و همکاری با ایرانستیزان خودداری کنند.
او که خود نماینده قوه مجریه در شورای نظارت بر سازمان صداوسیماست، با این توییت نشان میدهد که روزنامهنگاران شاغل در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور تا چه حد میتوانند بر افکار عمومی موثر باشد و از این رو سعی دارد آنها را با تهدید، از رسالت خود بر حذر دارد. رسالتی که اگرچه بر دوش روزنامهنگاران داخلی نیز هست، با توجه به خفقان شدید و عدم وجود آزادی بیان و پس از بیان، این امکان را از آنها سلب کرده است. البته آشنا پس از این توییت با واکنش شدید افکار عمومی مواجه شد. آنها به او یادآوری کردند در جهان آزاد - که آزادی بیان از اصول زیستن در آن است، نمیتوان با تهدید، حق پرسش و نقد را از کسی سلب کرد. اگرچه این نخستین بار نیست که روزنامهنگاران خارج از ایران تحت فشار قرار میگیرند. پیشتر نیز اعضای خانواده برخی روزنامهنگاران که در ایران زندگی میکنند، تحت فشار قرار گرفتند تا با استفاده از ابزار عاطفی، فرزند خود را از بیان آزادانه منصرف کنند. اخیرا نیز برخی از فعالان فارسیزبان حوزه رسانه در بریتانیا، تهدید به ربودن شدهاند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما چرا چنین تغییری رخ داده است؟ چرا مرجعیت رسانهای به خارج از کشور تغییر کرده است؟ چرا حاکمیت با استفاده از ابزار سخت سعی در ساکت کردن روزنامهنگاران خارج از کشور دارد؟
در ابتدای انقلاب فضای باز رسانهای بر کشور حکمفرما شد. همه گروهها با افکار گوناگون نشریه خود را منتشر میکردند. در این دوران فضای نقد نیز فراهم بود. با آغاز جنگ و شروع اقتدارگرایی، تمام گروههای مخالف اقلیت حاکم، حذف شدند و به تبع آن روزنامههای آنها نیز توقیف شد. شرایط به قدری سخت شد که حتی حمل برخی نشریات با حکم زندان مواجه میشد. پس از دوم خرداد 76، فضا کمی بازتر شد اما حاکمیت این را نیز بیشتر از 2 سال تحمل نکرد. بسیاری از روزنامهنگاران با اتهامات واهی و دروغین به زندان محکوم شدند و برخی نیز تحت شکنجه ناچار به اعترافات تلویزیونی و بیان اعترافات اجباری شدند. این مسائل در طول زمان اعتماد افکار عمومی را به رسانههای حامی حاکمیت - که از رانت حمایت قضایی نیز برخوردار بودند، کمرنگ کرد.
کم کم رسانهها ترجیح دادند برای بقا، دست به خودسانسوری بزنند. موضوعی که تا امروز نیز ادامه دارد. در این میان صدا و سیما به عنوان اصلیترین ارگان تبلیغاتی حاکمیت - که رییس آن نیز توسط رهبر جمهوری اسلامی منصوب میشود، با اراده اخبار یکسویه و غالبا دروغ، نفوذ خود در افکار عمومی را از دست داد. اعترافات اجباری و عدم بازتاب حقایقی که مردم روزانه در کشور میبینند، اما آن را از صداوسیما نمیبینند، باعث شد که صدا و سیما تنها به یک بنگاه اقتصادی بیثمر تبدیل شود. این موضوع بارها توسط حامیان نظام نیز مطرح شده است. در آخرین افشاگری، محمد سرافراز، رییس پیشین صدا و سیما، با افشاگری درباره فساد سیستماتیک و گسترده در صداوسیما، مدعی شد که این مسائل را بارها به آیتالله خامنهای خبر داده است. او گفت که فساد از درون بیت رهبری نشات گرفته و حسین طائب پشت تمام مشکلات است.
با این حال و بهرغم افشای همه این مشکلات، هیچ تغییری در صدا و سیما صورت نگرفته است. به عبارت دیگر، با استناد به سخنان سرافراز، باید بپذیریم که بزرگترین رسانه کشور با بودجهای بالغ بر 1842 میلیارد تومان، تنها به یک مرکز تجاری برای افراد نزدیک به الیگارشی حاکم تبدیل شده است، در حالی که به این بودجه میبایست سودسرشار تبلیغات را نیز اضافه کرد. حاکمیت با چنگ و دندان سعی دارد دیوار بلند سانسور و خفقان را ایستاده نگهدارد، اما در جهانی که دیوار آهنین رسانهای حکومتهای دیکتاتوری در اواخر قرن بیستم فرو ریختند، دیگر امکان حفظ وضعیت خفقان وجود ندارد. به عبارت دیگر بخش بزرگی از بی اعتمادی مردم به رسانههای داخلی، ناشی از بی اعتمادی به حاکمیت است.
در این شرایط، بهرغم بودجه محدود رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و همچنین عدم امکان دسترسی مستقیم به داخل و داشتن خبرنگار، این رسانهها به دلیل استفاده از آزادی بیان و امکان بازتاب نظرات مردم حذفشده توسط حاکمیت، به منبعی قابل اعتماد تبدیل شدند. اگرچه ممکن است این رسانهها نیز با انتقادات و اشتباهاتی مواجه شده باشند، فراموش نکنیم میزان بازدهی آنها به مراتب بیش از - نسبت بودجه، به عملکرد رسانههای نزدیک به حاکمیت است. پس از اعتراضات سال 88، عملا مردم دریافتند که برای دریافت خبر واقعی، بهتر است از منابع آزاد، پیگیر خبر باشند. این موضوع در اعتراضات سال 96 و 98 نیز نمود بیشتری داشت. در حالی که مردم معترض به فقر در خیابان کشته میشدند، در تریبونهای غیر رسمی حاکمیت، آنها را وابسته به خارج و عمال اجنبی مینامیدند. چرا در این شرایط مخاطب داخلی - که خود در کف خیابان واقعیت را به چشم دیده، باید به دروغ پردازیهای رسانهای حاکمیت اعتنا کند؟
مسئولیت روزنامهنگاران رسانههای فارسیزبان خارج از کشور ، بسیار سنگینتر از سایر روزنامهنگاران است. زیرا آنها بهرغم محدودیتها، زیر بار توقعات سنگین افکار عمومی داخل نیز هستند. مردم ستمدیده داخل توقع دارند فارغ از اینکه درد آنها را بیان میکنند، مرهم نیز باشند، کاری که حقیقتا جزو شرح وظایف یک روزنامهنگار نیست. اما باید بپذیریم که در ایران امروز ما هیچ چیز سرجای خودش نیست بنابراین توقعات نیز مطابق نیازها شکل میگیرند.
هیچ کدام از روزنامهنگارانی که امروز خارج از ایران هستند، دوست نداشتند با فاصله و دور از وطن به کار خود بپردازند. اما باید امیدوار باشیم که روزی آزادی بیان و رسانه، به عنوان رکن اصلی دموکراسی به آن کشور بازگردد، تا آنها نیز بدون ترس از امنیت، وظیفه خود را انجام دهند. رسالتی که نه تنها برای مردم و رسانههای سودمند است، بلکه امکان بهبود حاکمیت را نیز فراهم خواهد کرد. این همان مسیری است که جهان آزاد مدتهاست آن را پیموده است.