پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و آنچه بعد از آن در قالب جنگ در نوار غزه و لبنان و درگیریهای پراکنده میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، به وقوع پیوست و نیز مطرح شدن بحثی به نام «وحدت میدانها»ــ که عملا جز فریب و هیاهوی رسانهای چیزی نبودــ اکنون با پدیدهای تازه و متفاوت مواجهیم که من آن را «همراستایی مسیرها» مینامم.
تامل در رخدادهای کنونی از تهران تا بیروت و از غزه تا صنعا و بغداد، یک نقطه مشترک در حال شکلگیری را آشکار میکند و آن «خلع سلاح» [گروههای نیابتی وابسته به جمهوری اسلامی] یا همانگونه که اشاره کردم، «همراستایی مسیرها» برای اجرای این تصمیم است. مسئله این نیست که آیا این روند موفق خواهد بود یا خیر، زیرا این واقعیت مسلم فعلی و در حال اجرا است و احتمالا به راهبرد غالب در منطقه تبدیل خواهد شد.
استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا در امور خاورمیانه، در مورد جمهوری اسلامی، گفته که هر توافقی درباره برنامه هستهای تهران اساسا مشروط به راستیآزمایی درباره سطح غنیسازی اورانیوم و قابلیتهای تسلیحاتی آن است. او افزود: «این موضوع موشکها و چاشنیهای انفجاری بمبها را نیز شامل میشود.»
در پاسخ به این اظهارات، علیمحمد نایینی، سخنگوی سپاه پاسداران، بلافاصله اعلام کرد که «امنیت، دفاع ملی و قدرت نظامی از خط قرمزهای جمهوری اسلامی است و تحت هیچ شرایطی قابل مذاکره نیست».
دیروز (سهشنبه، ۱۵ آوریل ۲۰۲۵) در نوار غزه، حماس پیشنهاد جدید اسرائیل را برای آتشبس دریافت کرد. این پیشنهاد برای نخستین بار موضوع خلع سلاح حماس را بهعنوان بخشی از مرحله دوم مذاکرات مطرح کرده است. سامی ابوزهری، رئیس دفتر سیاسی حماس در خارج، اعلام کرد که این گروه با آن موافقت نخواهد کرد، زیرا خلع سلاح حماس «میلیونها خط قرمز» است و این موضوعی نیست که حتی قابل شنیدن باشد، چه رسد به آنکه دربارهاش بحث شود. این اظهارات در حالی است که اسرائیل همچنان حدود یکسوم نوار غزه را در اشغال خود دارد.
در یمن، حملات هوایی آمریکا همچنان زیرساختهای تسلیحاتی حوثیها را هدف میگیرد. روزنامه والاستریت ژورنال روز سهشنبه گزارش داد که این حملات باعث شدهاند تا در میان نیروهای طرفدار دولت یمن برای جنگ زمینی علیه حوثیها طرحهایی شکل بگیرد.
در لبنان، هم تمامی بحثها اکنون بر محور لزوم تحویل سلاح حزبالله به دولت لبنان میچرخد؛ بهویژه پس از آنکه ارتش این کشور در مناطق متعددی که در گذشته در کنترل حزبالله بودند، مستقر شد. این در حالی است که از یک سو، اسرائیل همچنان زیرساختهای نظامی حزبالله را هدف قرار میدهد و از سوی دیگر، دولتهای لبنان و سوریه اخیرا توافقی امضا کردهاند که هدف از آن مهار قاچاق و کنترل مرزهای دو کشور است.
عراق هم در سکوتی معنادار فرو رفته است. شبهنظامیان حشدالشعبی و سایر گروههای مسلح وابسته به جمهوری اسلامی به دلیل تهدیدهای آمریکا و اسرائیل، از هر گونه واکنش میدانی خودداری میکنند و آگاهان امر میگویند که پرونده انحصار سلاح در دست دولت عراق دیر یا زود، روی میز قرار خواهد گرفت.
با توجه به موارد یادشده، میتوان گفت که تصویر آینده منطقه کاملا روشن است؛ بهویژه پس از تارومار شدن بازوهای نظامی رژیم جمهوری اسلامی و خروج سوریه از معادله محور شرارت. در حال حاضر، مسئله تعقیب و کنترل سلاحها در سراسر منطقه در اولویت قرار گرفته و مهمترین بخش آن هم برنامه موشکی جمهوری اسلامی است که در قلب مذاکرات هستهای جای دارد.
استیو ویتکاف میگوید: «شیطان در جزئیات نهفته است» و این سخنی درست است. با ورود جمهوری اسلامی به میز مذاکره با «شیطان بزرگ»، همان آمریکایی که زمانی موردنفرت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی بود، قواعد بازی کاملا دگرگون شد و خاورمیانه دیگر صحنه بازی همیشگی تهران باقی نخواهد ماند.
علاوه بر آن، آزادی عمل اسرائیل در حمله به مواضع و پایگاههای شبهنظامیان نیابتی، حتی در مناطقی که پیشتر بخشی از قلمرو «وحدت میدانها» و خط قرمزهای محور مقاومت تلقی میشدند، تحول دیگری است که به برچیده شدن بساط گروههای نیابتی میانجامد. این روند معادله قدرت تسلیحاتی را تضعیف و خط قرمزها را بهشدت کمرنگ میکند؛ حتی اگر تعدادشان آنطور که حماس ادعا میکند، به «یک میلیون خط قرمز» برسد.
برگرفته از روزنامه الشرقالاوسط